پرش به محتوا

جهاد الشيعة في العصر العباسي الأول: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
جز (جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)')
خط ۶۳: خط ۶۳:
2. بر طبق پژوهش نويسنده: [[امام جعفر صادق(ع)]] با نهضت زيد بن على كه در عصر هشام بن عبدالملك، خليفه اموى در عراق برپا شد، همزمان بود. اگرچه امام از شركت در قيام زيد خوددارى ورزيد، اما هيچ مخالفتى هم بين اين دو بروز نكرد. البته شكى نيست كه آنحضرت نسبت به دولت اموى كه جدش حسين بن على(ع) را كشته بود، خشمگين بود و در قيام زيد بن على براى كشتن هشام بن عبدالملك، مشكلى نمى‌ديد. زيد هم دلايل قيام خود عليه امويان را چنين برمى‌شمارد: «بر بنى‌اميه‌اى كه جدم حسين را كشتند و در روز حرّه مدينه را غارت كردند، سپس با سنگ منجنيق و آتش، بيت اللّه را هدف قرار دادند، قيام كردم». امام زيد درباره خود و امام جعفر چنين گفته بود: «هركس خواستار جهاد است نزد من آيد، و هر كس طالب علم است نزد فرزند برادرم برود». همان‌گونه كه [[امام جعفر صادق(ع)]] فرموده بود: «آن‌كه قيام كرده، امام شمشير است و آن‌كه نشسته است، امام علم»<ref>متن كتاب، ص 246- 247؛ جهاد شيعه، ص 239</ref>
2. بر طبق پژوهش نويسنده: [[امام جعفر صادق(ع)]] با نهضت زيد بن على كه در عصر هشام بن عبدالملك، خليفه اموى در عراق برپا شد، همزمان بود. اگرچه امام از شركت در قيام زيد خوددارى ورزيد، اما هيچ مخالفتى هم بين اين دو بروز نكرد. البته شكى نيست كه آنحضرت نسبت به دولت اموى كه جدش حسين بن على(ع) را كشته بود، خشمگين بود و در قيام زيد بن على براى كشتن هشام بن عبدالملك، مشكلى نمى‌ديد. زيد هم دلايل قيام خود عليه امويان را چنين برمى‌شمارد: «بر بنى‌اميه‌اى كه جدم حسين را كشتند و در روز حرّه مدينه را غارت كردند، سپس با سنگ منجنيق و آتش، بيت اللّه را هدف قرار دادند، قيام كردم». امام زيد درباره خود و امام جعفر چنين گفته بود: «هركس خواستار جهاد است نزد من آيد، و هر كس طالب علم است نزد فرزند برادرم برود». همان‌گونه كه [[امام جعفر صادق(ع)]] فرموده بود: «آن‌كه قيام كرده، امام شمشير است و آن‌كه نشسته است، امام علم»<ref>متن كتاب، ص 246- 247؛ جهاد شيعه، ص 239</ref>


3. نويسنده در پايان، عوامل تداوم نهضت‌هاى شيعيان در دوران‌هاى مختلف را اين چنين برشمرده است: استمرار نهضت‌هاى شيعه در آن دوران چند سبب داشت: 1- شيعيان به فرقه‌هاى متعدد تقسيم شده و در شهرهاى اسلامى پراكنده بودند، ازاين‌رو، چون قيام يكى از اين فرقه‌ها سركوب مى‌شد، فرقه ديگر پرچم قيام ديگرى را در منطقه جديدى برمى‌افراشت. 2- بهره‌گيرى پيشوايان علوى از سلاح تقيّه و پنهان‌كارى و دعوت سرّى بود كه به نهضت‌هاى نوپاى شيعه، مجال رشد و بالندگى مى‌داد و مانع از دسترسى خلفاى عباسى و واليانشان به آن‌ها مى‌شد. 3- محبت مسلمانان به اهل بيت پيامبر(ص) به شكل عام، و محبت ايشان به خاندان علوى به شكل خاص بود. خاندان علوى به امر ديگرى متمايل نشده بود، تا علم و فقه را از دست بدهد يا به ديگران واگذار كند. خاندان علوى در عصر اول عباسى يكى از بزرگ‌ترين سرچشمه‌هاى نور و عرفان، بخصوص در مدينه منوره بود و از زمان شهادت امام حسين (ع) در كربلا، اهل بيت(ع) توان خود را صرف تدريس و تعليم دانش‌ها ساختند. آن‌ها در بعضى دوران‌ها از سياست دورى مى‌گزيدند؛ چرا كه سختى‌هاى آن را لمس كرده بودند، ازاين‌رو، آن‌جانب علمى را براى همديگر به ارث گذاشتند و امامت را در علم به ارث بردند. امامت، استمرار نبوت بود، و همان عاملى كه موجب ضرورت ارسال پيامبران و بعثت انبيا بود، نصب امام بعد از نبى(ص) را هم واجب مى‌ساخت. بى‌شك همين اعتقاد، مردم را به اجتماع حول ائمه (ع) و پيوستن به نهضت‌هاى شيعى و جهاد با دولت عباسى سوق مى‌داد. 4- گشوده بودن باب اجتهاد در تشيع است، به‌گونه‌اى كه شيعيان حيات خود را در دايره بسته و پيله‌وار نمى‌گذرانند، بلكه به سوى تحوّل و تطور در حركت‌اند، و اجتهاد، راه اين تطوّر بوده است. 5- پيدايش آن در مناطق گوناگون عالم اسلامى بود. اين نهضت‌ها خود را با شرايط محيطى جديد وفق مى‌دادند و حالت‌ها و روحيه‌هاى ساكنان هر منطقه را مى‌پذيرفتند؛ مثلاً، نهضت يحيى بن عبداللّه سخن از خواسته‌ها و دردهاى ديلميان داشت، يا نهضت ادريس بن عبداللّه با احوال قوم بربر و فرهنگ و سختى‌هاى آنان هم‌نوا بود، نهضت‌هاى شيعيان حجاز هم با طبايع اهالى حجاز كه شاهد دوران صدر اسلام بودند، مطابقت مى‌كرد، و بالاخره حركت حسين بن على، صاحب فخ، كه وعده آزادى بندگان مكه را مى‌داد. 6- توانايى تطبيق شيعيان با شرايط دوران‌هاى مختلف و پى‌گيرى حوادث و پيوند آنان با فرقه‌هاى غيرشيعه بود كه اين امر به تكامل حركت‌هاى شيعى و تزريق خون جديد در رگ‌هاى آن مى‌انجاميد<ref>متن كتاب، ص 431- 435؛ جهاد شيعه، ص 460- 463</ref>
3. نويسنده در پايان، عوامل تداوم نهضت‌هاى شيعيان در دوران‌هاى مختلف را اين چنين برشمرده است: استمرار نهضت‌هاى شيعه در آن دوران چند سبب داشت: 1- شيعيان به فرقه‌هاى متعدد تقسيم شده و در شهرهاى اسلامى پراكنده بودند، ازاين‌رو، چون قيام يكى از اين فرقه‌ها سركوب مى‌شد، فرقه ديگر پرچم قيام ديگرى را در منطقه جديدى برمى‌افراشت. 2- بهره‌گيرى پيشوايان علوى از سلاح تقيّه و پنهان‌كارى و دعوت سرّى بود كه به نهضت‌هاى نوپاى شيعه، مجال رشد و بالندگى مى‌داد و مانع از دسترسى خلفاى عباسى و واليانشان به آن‌ها مى‌شد. 3- محبت مسلمانان به اهل بيت پيامبر(ص) به شكل عام، و محبت ايشان به خاندان علوى به شكل خاص بود. خاندان علوى به امر ديگرى متمايل نشده بود، تا علم و فقه را از دست بدهد يا به ديگران واگذار كند. خاندان علوى در عصر اول عباسى يكى از بزرگ‌ترين سرچشمه‌هاى نور و عرفان، بخصوص در مدينه منوره بود و از زمان شهادت امام حسين(ع)در كربلا، اهل بيت(ع) توان خود را صرف تدريس و تعليم دانش‌ها ساختند. آن‌ها در بعضى دوران‌ها از سياست دورى مى‌گزيدند؛ چرا كه سختى‌هاى آن را لمس كرده بودند، ازاين‌رو، آن‌جانب علمى را براى همديگر به ارث گذاشتند و امامت را در علم به ارث بردند. امامت، استمرار نبوت بود، و همان عاملى كه موجب ضرورت ارسال پيامبران و بعثت انبيا بود، نصب امام بعد از نبى(ص) را هم واجب مى‌ساخت. بى‌شك همين اعتقاد، مردم را به اجتماع حول ائمه(ع)و پيوستن به نهضت‌هاى شيعى و جهاد با دولت عباسى سوق مى‌داد. 4- گشوده بودن باب اجتهاد در تشيع است، به‌گونه‌اى كه شيعيان حيات خود را در دايره بسته و پيله‌وار نمى‌گذرانند، بلكه به سوى تحوّل و تطور در حركت‌اند، و اجتهاد، راه اين تطوّر بوده است. 5- پيدايش آن در مناطق گوناگون عالم اسلامى بود. اين نهضت‌ها خود را با شرايط محيطى جديد وفق مى‌دادند و حالت‌ها و روحيه‌هاى ساكنان هر منطقه را مى‌پذيرفتند؛ مثلاً، نهضت يحيى بن عبداللّه سخن از خواسته‌ها و دردهاى ديلميان داشت، يا نهضت ادريس بن عبداللّه با احوال قوم بربر و فرهنگ و سختى‌هاى آنان هم‌نوا بود، نهضت‌هاى شيعيان حجاز هم با طبايع اهالى حجاز كه شاهد دوران صدر اسلام بودند، مطابقت مى‌كرد، و بالاخره حركت حسين بن على، صاحب فخ، كه وعده آزادى بندگان مكه را مى‌داد. 6- توانايى تطبيق شيعيان با شرايط دوران‌هاى مختلف و پى‌گيرى حوادث و پيوند آنان با فرقه‌هاى غيرشيعه بود كه اين امر به تكامل حركت‌هاى شيعى و تزريق خون جديد در رگ‌هاى آن مى‌انجاميد<ref>متن كتاب، ص 431- 435؛ جهاد شيعه، ص 460- 463</ref>


4. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى محمد حاجى‌تقى با اندك تغييراتى استفاده شده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى ترجمه فراهم‌تر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است.
4. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى محمد حاجى‌تقى با اندك تغييراتى استفاده شده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى ترجمه فراهم‌تر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش