۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ''''[[' به '[[') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''مناسك حج و عمره'''، یا '''مناسك حج و عمره، مطابق با فتاواى حضرت آيتالله بهجت مدّظلّهالعالى''' اثر [[آيتالله محمّدتقى بهجت]] (متولد فومن 1295-1388ش، قم) است كه در آن احكام و مسائل حجّ و عمره مفرده و آداب، ادعيه و زيارات مرتبط مطرح شده است. | |||
در اين اثر، به بيش از نهصد مسئله شرعى پاسخ داده شده است. مخاطبان عبارت از عموم مردم هستند. | در اين اثر، به بيش از نهصد مسئله شرعى پاسخ داده شده است. مخاطبان عبارت از عموم مردم هستند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۷: | ||
چند مورد از مطالب جالب اثر حاضر چنين است: | چند مورد از مطالب جالب اثر حاضر چنين است: | ||
#شرايط واجب شدن حجّ تمتّع: بايد شرايط خاصى فراهم شود تا «حَجّة الإسلام» بر شخصى واجب شود. اين شرايط عبارتند از: اول و دوم «بلوغ» و «عقل»؛ سوم اينكه «مستطيع» باشد. معناى مستطيع بودن، توانايى بر تمامى امور ذيل است: 1. «توانايى مالى براى سفر به حج يا توانايى بذلى»؛ يعنى هزينه سفر و وسيله نقليّه برايش فراهم باشد؛ 2. «توانايى مالى در اداره زندگى تا بازگشت از حج»؛ 3. توانايى اداره زندگى پس از بازگشت از حج (رجوع به كفايت)؛ 4. «توانايى جسمى»؛ يعنى قادر بر انجام دادن اعمال يا سفر كردن باشد؛ وگرنه بايد نائب بگيرد؛ 5. «توانايى طريقى»؛ يعنى راه باز و امن باشد؛ 6. «توانايى زمانى»؛ يعنى وقت كافى براى رسيدن به مكه و انجام اعمال حج داشته باشد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/31 ر.ك: متن كتاب، ص31]</ref> | |||
#اگر كسى طلبى داشته باشد و به انداز هزينه حجّ او باشد، يا هزينه حج او را كامل كند و ديگر شرايط استطاعت را نيز دارا باشد، اگر وقت وصول طلب نرسيده باشد، وصول واجب نيست؛ مگر آنكه در صورت طلب، بدهكار حاضر به پرداخت باشد كه در اين صورت، گرفتن واجب است و بايد به حج برود و چنانچه وقت وصول طلب فرا رسيده باشد، واجب است وصول كند و اگر بدهكار بدحساب باشد و حاضر به پرداخت نشود، درصورتىكه طلبكار در ضرر و حرج نمىافتد، بايد او را مجبور به پرداخت نمايد، هرچند متوقّف بر مراجعه به حاكم جور باشد. | |||
#:البته در موارد ذيل، مطالبه و گرفتن طلب براى حج واجب نيست: | |||
#:الف)- بدهكار قدرت بر پرداخت بدهى را نداشته باشد؛ ب)- بدهكار بدحساب باشد و مجبور كردن به پرداخت او ممكن نباشد؛ج)- بدهكار بدحساب باشد و مطالبه بدهى موجب دردسرى شود كه عرفاً تحمّل آن مطابق با شأن طلبكار نباشد؛د)- گرفتن طلب، متوقّف بر مراجعه به حاكم باشد و اين امر، موجب ذلّت و پايين آمدن شأن طلبكار شود؛ بهگونهاى كه تن دادن به آن عقلايى نباشد؛ه)- مهلت وصول طلب نرسيده باشد و بدهكار نيز حاضر به پرداخت نباشد؛و)- وصول طلب بهگونهاى موجب ضرر باشد كه عرفاً به آن تن داده نمىشود<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/41 ر.ك: همان، ص41]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/42 42]</ref> | |||
البته در موارد ذيل، مطالبه و گرفتن طلب براى حج واجب نيست: | #دروغ و دشنامِ حرام، حرمت آن در حال احرام شديدتر است. فخرفروشى براى اثبات برترى خود و امثال آن اگر موجب اهانت به ديگران شود، اين عمل فى حد نفسه حرام است و اگر موجب نشود، حرام نيست و كفّاره ندارد. قسم خوردن به لفظ جلاله «و الله» و «بالله» و نيز «لا و الله» و «بلى و الله» كه به آن «جدال» گفته مىشود، بر مُحرم حرام است. | ||
#:چند مورد از حرمت قسم خوردن، استثناء شده است: | |||
الف)- بدهكار قدرت بر پرداخت بدهى را نداشته باشد؛ ب)- بدهكار بدحساب باشد و مجبور كردن به پرداخت او ممكن | #:الف)- اگر بهوسيله قسم خوردن حقى ثابت شود يا باطلى از بين برود، قسم خوردن مانعى ندارد؛ | ||
#:ب)- اگر قصد او قسم خوردن نباشد، بلكه غرض ديگرى داشته باشد، مانند اظهار محبت يا تعظيم، مثل اينكه بگويد: «تو را به خدا از اين غذا ميل كن» مانعى ندارد<</ref[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/104 همان، ص104]</ref> | |||
#واجب سوم از واجبات حج تمتّع، وقوف در «مزدلفه» (مشعر) است و از اركان حج محسوب مىشود... وقوف در مشعر الحرام بايد با نيّت و قصد قربت باشد. اگر كسى خواست علاوه بر نيّت قلبى، آن را بر زبان آورد، مىتواند اين جمله را بگويد: «وقوف مىنمايم در مشعر الحرام به نيّت حج تمتع واجب يا مستحب قربة إلى الله». در وقوف مشعر طهارت شرط نيست<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/156 ر.ك: همان، ص156]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/157 157]</ref> | |||
#قربانى بايد به ترتيب افضليّت، «شتر» يا «گاو» يا «گوسفند» باشد. شتر بايد سال پنجم را تمام كرده باشد و داخل در سال ششم شده باشد و گاو و بز بنا بر احتياط داخل سال سوم باشند و احتياط واجب آن است كه گوسفند يك سالش تمام و داخل در سال دوم شده باشد. | |||
#:قربانى بايد از هر جهت سالم باشد؛ پس قربانى كور، يكچشم، شَل، گوشبريده، ولو به مقدار كم، يا قربانى شاخشكسته از اندرون، يا اختهشده، يا بسيار پير و بيمار، كفايت نمىكند. احوط آن است كه قربانى، علاوه بر آنكه مشهور فرمودهاند كه در گُردههاى او «پيه» باشد، بهنحوى باشد كه او را در عرف، لاغر هم نگويند...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/165 همان، ص165]</ref> | |||
#همين كه كسى قصد دارد قربة إلى الله براى عمره مفرده، مُحرم شود، نيّت او محسوب مىشود و گفتن لفظى واجب نيست، ولى اگر خواست آن را به زبان بياورد، مىتواند اين جمله را با قصد بگويد: «مُحرم مىشوم به نيّت عمره مفرده قربةً إلى الله». اگر كسى هنگام احرام براى عمره مفرده اشتباهاً نيّت عمره تمتع نمود، اگر به قصد وظيفه بوده، عمره مفرده محسوب مىشود و تكرار لازم ندارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/200 همان، ص200]</ref> | |||
#مستحبات حج و آداب و زيارات مربوط به آن، فراوان است و در اثر حاضر برخى از آن بيان شده است: مستحبات سفر، احرام، دخول حرم، وارد شدن به مكه، طواف و...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/215 ر.ك: همان، ص215]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/300 300]</ref> | |||
#در آخرين بخش اين اثر، متن عربى ادعيه مانند دعاى كميل و مناجات خمسة عشر و زيارات مانند زيارت جامعه كبيره بدون ترجمه فارسى و بدون توضيح كافى آورده شده است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/243 ر.ك: همان، ص243]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/300 300]</ref> | |||
چند مورد از حرمت قسم خوردن، استثناء شده است: | |||
الف)- اگر بهوسيله قسم خوردن حقى ثابت شود يا باطلى از بين برود، قسم خوردن مانعى ندارد؛ | |||
ب)- اگر قصد او قسم خوردن نباشد، بلكه غرض ديگرى داشته باشد، مانند اظهار محبت يا تعظيم، مثل اينكه بگويد: «تو را به خدا از اين غذا ميل كن» مانعى ندارد<ref | |||
قربانى بايد از هر جهت سالم باشد؛ پس قربانى كور، يكچشم، شَل، گوشبريده، ولو به مقدار كم، يا قربانى شاخشكسته از اندرون، يا اختهشده، يا بسيار پير و بيمار، كفايت نمىكند. احوط آن است كه قربانى، علاوه بر آنكه مشهور فرمودهاند كه در گُردههاى او «پيه» باشد، بهنحوى باشد كه او را در عرف، لاغر هم نگويند...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/1074/1/165 همان، ص165]</ref> | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش