۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن عباس' به 'ابن عباس ') |
جز (جایگزینی متن - '»ا' به '» ا') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسرانبرجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در | '''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسرانبرجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در «شهرستان» از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابونصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه، كلام، تفسير، حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد. | ||
پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهمترين حوزههاى آموزشى اهل سنت به شمار مىآمد، سه سال از 510 تا 513 ه.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت. | پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهمترين حوزههاى آموزشى اهل سنت به شمار مىآمد، سه سال از 510 تا 513 ه.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | ||
نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مىدهد، تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح | نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مىدهد، تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» است.در اين تفسير،شهرستانى يگانه شيوه بهينه فهم آيات قرآن را سخنان و ديدگاههاى تفسيرى اهل بيت معرفى مىكند، آنان را تنها آشنايان با قرآن و معارف قرآنى نشان مىدهد و تفسير خويش را انعكاس سخنان و روايات عترت مىداند.همو در مقدمه تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» استاد تفسيرش را انصارى معرفى مىكند: «ناصر الانصارى تلقفا،ثم اطلعنى مطالعات كلمات شريفه عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينة و اصول متينة فى علم القرآن.» | ||
و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
#:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله، كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | #:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله، كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | ||
#: «متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | #: «متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | ||
#:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست، نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد چرا؟اگر «له» ملك راست، امر را صفت چرا گويى؟و اگر «له»صفت راست، خلق را صفت چرا نگويى؟نه نه چنين گوى كه مرد كتاب و جفت كتاب گفت: «له الخلق ملكا، و له الامر | #:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست، نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد چرا؟اگر «له» ملك راست، امر را صفت چرا گويى؟و اگر «له»صفت راست، خلق را صفت چرا نگويى؟نه نه چنين گوى كه مرد كتاب و جفت كتاب گفت: «له الخلق ملكا، و له الامر ملكا» او خداوند ملك و خداوند ملك«الارواح ملكه و الاجساد ملكه فأحلّ ملكه فى ملكه، و له عليهما شرط و لهما عنده وعد،فان وفوا بشرطه وفى لهم بوعده.» | ||
#مرتكب كبيره | #مرتكب كبيره | ||
#:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: | #:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش،فهم قرآن، تفسير قرآن، تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل بيت(ع) مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاههاى ساير فرقههاى اسلامى را زير سؤال مىبرد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مىخواند. | يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش،فهم قرآن، تفسير قرآن، تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل بيت(ع) مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاههاى ساير فرقههاى اسلامى را زير سؤال مىبرد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مىخواند. | ||
نويسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار،در تأويل آيات قرآن كه با عنوان | نويسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار،در تأويل آيات قرآن كه با عنوان «الاسرار» انجام مىگيرد از اهل بيت پيامبر با عناوين ديگرى نيز ياد مىكند مانند: اهل القرآن، اصحاب الاسرار، العترة الطاهرة، الصادقين و...او در مقدمه مفاتيح الاسرار در اين باره مىنويسد: | ||
«و اذا قلت:قال اهل القرآن، و اصحاب الاسرار او الذى شققت له اسماء من معنى الآية،فلا اريد به نفسى عياذ بالله و انما اريد الصديقين من اهل بيت النبى(ص)، فهم الواقفون على الاسرار و هم من المصطفين الاخيار...» | «و اذا قلت:قال اهل القرآن، و اصحاب الاسرار او الذى شققت له اسماء من معنى الآية،فلا اريد به نفسى عياذ بالله و انما اريد الصديقين من اهل بيت النبى(ص)، فهم الواقفون على الاسرار و هم من المصطفين الاخيار...» | ||
خط ۲۹۲: | خط ۲۹۲: | ||
شهرستانى در تفسير خود از اين واژه بسيار سود مىبرد.او مانند اسماعيليه از دور آدم، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد(ص) و از وصى هر دور سخن مىگويد. و از دور وصايت و امامت پس از دور نبوت ياد مىكند. | شهرستانى در تفسير خود از اين واژه بسيار سود مىبرد.او مانند اسماعيليه از دور آدم، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد(ص) و از وصى هر دور سخن مىگويد. و از دور وصايت و امامت پس از دور نبوت ياد مىكند. | ||
از ديگر اصطلاحات اسماعيليه كه در بحث امامت بسيار مطرح مىشود واژه «مستودع» و | از ديگر اصطلاحات اسماعيليه كه در بحث امامت بسيار مطرح مىشود واژه «مستودع» و «مستقر» است؛براى نمونه برخى از اسماعيليه بعضى از ائمه خود را از امامان مستودع به شمار مىآورند و گروهى را از امامان مستقر، مثلا گروهى از باطنيان امام حسن(ع)را امام مستودع مىخوانند كه بايستى امامت را به امام مستقر يعنى امام حسين(ع) مىرساند. | ||
شهرستانى نيز از اين دو واژه در مورد داوود و طالوت استفاده كرده، مىنويسد: «و كان الرجل الوحيد و الامام الاعظم و الصابر الثابت فى القوم داود(ع) و كان طالوت كالمستودع لا كالمستقر نبوة.» | شهرستانى نيز از اين دو واژه در مورد داوود و طالوت استفاده كرده، مىنويسد: «و كان الرجل الوحيد و الامام الاعظم و الصابر الثابت فى القوم داود(ع) و كان طالوت كالمستودع لا كالمستقر نبوة.» |
ویرایش