۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن عباس' به 'ابن عباس ') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
اين اثر، از مقدمه علمى مصحح و متن اصلى تشكيل شده است. متأسفانه نويسنده محترم، مقدمهاى براى اين كتاب ننوشته است. روش نويسنده در اين اثر، تفسير ترتيبى با استفاده از رويكرد ادبى (صرفى، نحوى، لغوى و...) است. همچنين مصحح محترم، تصاويرى از نسخههاى خطى كتاب حاضر را آورده است ...<ref>مقدمه كتاب، ص89-92</ref> | اين اثر، از مقدمه علمى مصحح و متن اصلى تشكيل شده است. متأسفانه نويسنده محترم، مقدمهاى براى اين كتاب ننوشته است. روش نويسنده در اين اثر، تفسير ترتيبى با استفاده از رويكرد ادبى (صرفى، نحوى، لغوى و...) است. همچنين مصحح محترم، تصاويرى از نسخههاى خطى كتاب حاضر را آورده است ....<ref>مقدمه كتاب، ص89-92</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، نكات زير قابل توجه است: | درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، نكات زير قابل توجه است: | ||
#محقق، در بحثى عالمانه، سيزده ويژگى روششناسانه كتاب حاضر را ذكر كرده است. ...<ref>مقدمه كتاب، ص65-83</ref>او از جمله چنين نوشته است: نويسنده توجهش را به بيان برخى از مباحث علوم قرآن نشان داده است، به خاطر اهميتى كه اين مطلب در كشف مسائل مشكل قرآن و تفسير آن دارد و بلكه شرط اساسى شرح مباحث قرآن است و البته گاه بهصورت گذرا و گاه بهصورت تفصيلى به اين مطالب پرداخته است و درهرحال مهم اين است كه اين مطالب را مورد عنايت قرار داده است. او از جمله به اين مباحث پرداخته است: «اسباب نزول»، «وقف و ابتدا»، «واژگان غير عربى كه در قرآن آمده»، «محكم و متشابه» و «نسخ در قرآن» ...<ref>همان، ص78-83</ref> | #محقق، در بحثى عالمانه، سيزده ويژگى روششناسانه كتاب حاضر را ذكر كرده است. ....<ref>مقدمه كتاب، ص65-83</ref>او از جمله چنين نوشته است: نويسنده توجهش را به بيان برخى از مباحث علوم قرآن نشان داده است، به خاطر اهميتى كه اين مطلب در كشف مسائل مشكل قرآن و تفسير آن دارد و بلكه شرط اساسى شرح مباحث قرآن است و البته گاه بهصورت گذرا و گاه بهصورت تفصيلى به اين مطالب پرداخته است و درهرحال مهم اين است كه اين مطالب را مورد عنايت قرار داده است. او از جمله به اين مباحث پرداخته است: «اسباب نزول»، «وقف و ابتدا»، «واژگان غير عربى كه در قرآن آمده»، «محكم و متشابه» و «نسخ در قرآن» ....<ref>همان، ص78-83</ref> | ||
#نويسنده، از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] روايتى نقل كرده است در مورد ''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ''' كه باء، يعنى: بهاء اللّه، سين، يعنى: سناء اللّه و ميم، يعنى: ملك اللّه و اللّه، يعنى: كسى كه مخلوقاتش بهسوى او توجه مىكنند و او را مىپرستند، رحمن، يعنى: رحمكننده بر خلقش، رحيم به عبادش در آفرينش آنان كه از روى كرامتش بود. وى همچنين از او ([[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ) نقل كرده است كه: رحمن و رحيم دو اسم رقيق هستند كه يكى، از ديگرى لطيفتر است و گفته شده در جمع بين اين دو قول كه رحمن مبالغه بيشترى دارد و رحيم اخص است؛ پس رحمان براى همه مخلوقات است و رحيم مخصوص مؤمنان است و آن تفضل بعد از تفضل است و وعدهاى است كه اميدوارش نااميد نمىشود و اصل رحمت، رقت در قلب است و خداى تعالى به اين صفت، وصف نمىشود جز آنكه معناى رقت به معناى رضا تأويل شود؛ چون هر كسى كه به او رحم مىكنى، پس از او راضى هستى و وقتى كلمهاى احتمال دو معنا در آن وجود دارد كه يكى از آن دو در مورد خدا جايز و ديگرى جايز نباشد، به آن معنايى كه جايز است، برگشت داده مىشود ...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص101-102</ref> | #نويسنده، از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] روايتى نقل كرده است در مورد ''' «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ''' كه باء، يعنى: بهاء اللّه، سين، يعنى: سناء اللّه و ميم، يعنى: ملك اللّه و اللّه، يعنى: كسى كه مخلوقاتش بهسوى او توجه مىكنند و او را مىپرستند، رحمن، يعنى: رحمكننده بر خلقش، رحيم به عبادش در آفرينش آنان كه از روى كرامتش بود. وى همچنين از او ([[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ) نقل كرده است كه: رحمن و رحيم دو اسم رقيق هستند كه يكى، از ديگرى لطيفتر است و گفته شده در جمع بين اين دو قول كه رحمن مبالغه بيشترى دارد و رحيم اخص است؛ پس رحمان براى همه مخلوقات است و رحيم مخصوص مؤمنان است و آن تفضل بعد از تفضل است و وعدهاى است كه اميدوارش نااميد نمىشود و اصل رحمت، رقت در قلب است و خداى تعالى به اين صفت، وصف نمىشود جز آنكه معناى رقت به معناى رضا تأويل شود؛ چون هر كسى كه به او رحم مىكنى، پس از او راضى هستى و وقتى كلمهاى احتمال دو معنا در آن وجود دارد كه يكى از آن دو در مورد خدا جايز و ديگرى جايز نباشد، به آن معنايى كه جايز است، برگشت داده مىشود ....<ref>ر.ك: متن كتاب، ص101-102</ref> | ||
#نويسنده در تفسير ''' «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ» ''' ...<ref>يوسف: 24</ref>، نوشته است در تفسير معناى همّ در اينجا اختلاف شده است: برخى گفتهاند آن زن همت كرد بر عزيمت بر آن كار و يوسف همت ورزيد به خاطر شدت محبت از جهت شهوت و ديگرى گفته است هر دو از روى شهوت اهتمام كردند. برخى گفتهاند همّت به معنى «عزمت» است و ''' «همّ بها» '''؛ يعنى بضربها (خواست كه آن زن را بزند)... ...<ref>همان، ص265</ref> | #نويسنده در تفسير ''' «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ» ''' ....<ref>يوسف: 24</ref>، نوشته است در تفسير معناى همّ در اينجا اختلاف شده است: برخى گفتهاند آن زن همت كرد بر عزيمت بر آن كار و يوسف همت ورزيد به خاطر شدت محبت از جهت شهوت و ديگرى گفته است هر دو از روى شهوت اهتمام كردند. برخى گفتهاند همّت به معنى «عزمت» است و ''' «همّ بها» '''؛ يعنى بضربها (خواست كه آن زن را بزند)... ....<ref>همان، ص265</ref> | ||
#نويسنده در تفسير سوره اخلاص نوشته است: كافران از پيامبر(ص) پرسيدند: پروردگار تو چيست؟ از طلاست يا نقره؟ مىخورد يا مىآشامد؟ پس خداى تعالى اين سوره را نازل كرد... در قول خداى متعال: ''' «اللَّهُ الصَّمَدُ» '''، «اللَّهُ» مبتداست و «الصَّمَدُ» خبرش و جايز است كه «الصَّمَدُ» صفت براى الله باشد و اللَّهُ، خبر مبتداى محذوف؛ يعنى: «هو اللّهُ الصمدُ» و... ...<ref>ر.ك: همان، ص578-579</ref> | #نويسنده در تفسير سوره اخلاص نوشته است: كافران از پيامبر(ص) پرسيدند: پروردگار تو چيست؟ از طلاست يا نقره؟ مىخورد يا مىآشامد؟ پس خداى تعالى اين سوره را نازل كرد... در قول خداى متعال: ''' «اللَّهُ الصَّمَدُ» '''، «اللَّهُ» مبتداست و «الصَّمَدُ» خبرش و جايز است كه «الصَّمَدُ» صفت براى الله باشد و اللَّهُ، خبر مبتداى محذوف؛ يعنى: «هو اللّهُ الصمدُ» و... ....<ref>ر.ك: همان، ص578-579</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش