۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) ') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
'''پندهاى معصومين(ع)''' اثر [[حائری تهرانی، مهدی|آيتالله مهدى حائرى تهرانى]]، دربردارنده روايات و احاديث چندگانه، از معصومين(ع) مىباشد كه به زبان فارسى و در دوران معاصر نوشته شده است. | '''پندهاى معصومين(ع)''' اثر [[حائری تهرانی، مهدی|آيتالله مهدى حائرى تهرانى]]، دربردارنده روايات و احاديث چندگانه، از معصومين(ع) مىباشد كه به زبان فارسى و در دوران معاصر نوشته شده است. | ||
اين كتاب در اصل برگزيده و ترجمه فارسى از مهمترين روايات كتاب «مواعظ عددية» سيد محمد حسينى عاملى (متوفى قرن يازدهم هجرى) است <ref>مقدمه، ص24</ref> | اين كتاب در اصل برگزيده و ترجمه فارسى از مهمترين روايات كتاب «مواعظ عددية» سيد محمد حسينى عاملى (متوفى قرن يازدهم هجرى) است<ref>مقدمه، ص24</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
نويسنده در مقدمه، به منظور بيان عواملى كه غرايز را كنترل مىكند، به تشريح چهار مكتب اساسى اخلاقى كه عالىترين آن، ديدگاه قرآن و اسلام است، پرداخته است. اين مكاتب به ترتيب عبارتند از: | نويسنده در مقدمه، به منظور بيان عواملى كه غرايز را كنترل مىكند، به تشريح چهار مكتب اساسى اخلاقى كه عالىترين آن، ديدگاه قرآن و اسلام است، پرداخته است. اين مكاتب به ترتيب عبارتند از: | ||
#مكتب سقراط و افلاطون كه عقيده داشتند رهبرى صحيح عواطف و غرايز و به ثمر رساندن درخت فضيلت و اخلاق، در پرتو علم و دانش است و انسان در سايه اين دو، خوبىها و بدىها را درك كرده و به فضايل اخلاقى گرايش پيدا مىكند <ref>همان، ص14</ref> | #مكتب سقراط و افلاطون كه عقيده داشتند رهبرى صحيح عواطف و غرايز و به ثمر رساندن درخت فضيلت و اخلاق، در پرتو علم و دانش است و انسان در سايه اين دو، خوبىها و بدىها را درك كرده و به فضايل اخلاقى گرايش پيدا مىكند<ref>همان، ص14</ref> | ||
#اخلاق انتفاعى كه ماهيت آن، اين است كه چه بكنيم كه درآمد بيشتر داشته و موقعيت و شخصيت ما در اجتماع افزايش پيدا كند <ref>همان، ص16</ref> | #اخلاق انتفاعى كه ماهيت آن، اين است كه چه بكنيم كه درآمد بيشتر داشته و موقعيت و شخصيت ما در اجتماع افزايش پيدا كند<ref>همان، ص16</ref> | ||
#اخلاق متكى به مذهب بهطورىكه عقايد مذهبى و اعتقادى به پاداش و كيفر روز رستاخير، پشتوانه اصول اخلاقى باشد <ref>همان، ص17</ref> | #اخلاق متكى به مذهب بهطورىكه عقايد مذهبى و اعتقادى به پاداش و كيفر روز رستاخير، پشتوانه اصول اخلاقى باشد<ref>همان، ص17</ref> | ||
#اخلاق از ديدگاه اسلام كه آن است كه انسان را از نظر روحى و علمى، طورى تربيت مىكند و چنان علوم و معارفى در وجود انسان مىپروراند كه با وجود آن، موضوعى براى رذائل اخلاقى باقى نمىماند و ريشه رذائل اخلاقى را از بيخ و بن مىكند، نه آنكه درصدد معالجه و مبارزه با مفاسد اخلاقى برآيد و آن در موقعى است كه انسان «فضيلت خوبى» را براى ذات فضيلت و خوبى خود بداند <ref>همان، ص20</ref> | #اخلاق از ديدگاه اسلام كه آن است كه انسان را از نظر روحى و علمى، طورى تربيت مىكند و چنان علوم و معارفى در وجود انسان مىپروراند كه با وجود آن، موضوعى براى رذائل اخلاقى باقى نمىماند و ريشه رذائل اخلاقى را از بيخ و بن مىكند، نه آنكه درصدد معالجه و مبارزه با مفاسد اخلاقى برآيد و آن در موقعى است كه انسان «فضيلت خوبى» را براى ذات فضيلت و خوبى خود بداند<ref>همان، ص20</ref> | ||
باب اول كتاب در يازده فصل زير، به پندهاى يگانه اختصاص يافته است: | باب اول كتاب در يازده فصل زير، به پندهاى يگانه اختصاص يافته است: | ||
در فصل اول، احاديث منقول از برخى از علما، بدون ذكر نام ايشان، آمده است. به عنوان مثال، برخى از اين احاديث، عبارتند از: «بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد، مبادا به غير از آن خود را بفروشيد» و «بدانيد تقوى مركب راهوارى است، پرهيزگاران بر آن سوار شده و مهارش را بدست گرفتهاند و آنان را به مقصد بهشت مىرساند، بدانيد گناه مركب چموشى است، گناهكاران بر گرده آن نشستهاند، مهارش گسيخته و راكب را به پرتگاه دوزخ مىافكند» <ref>متن كتاب، ص29</ref> | در فصل اول، احاديث منقول از برخى از علما، بدون ذكر نام ايشان، آمده است. به عنوان مثال، برخى از اين احاديث، عبارتند از: «بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد، مبادا به غير از آن خود را بفروشيد» و «بدانيد تقوى مركب راهوارى است، پرهيزگاران بر آن سوار شده و مهارش را بدست گرفتهاند و آنان را به مقصد بهشت مىرساند، بدانيد گناه مركب چموشى است، گناهكاران بر گرده آن نشستهاند، مهارش گسيخته و راكب را به پرتگاه دوزخ مىافكند»<ref>متن كتاب، ص29</ref> | ||
فصل دوم، دربردارنده جملاتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «قرآن درمان (دردهاى بشر) است»؛ «دعا حقيقت عبادت است» و «قرض ذلت است» <ref>همان، ص31</ref> | فصل دوم، دربردارنده جملاتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «قرآن درمان (دردهاى بشر) است»؛ «دعا حقيقت عبادت است» و «قرض ذلت است»<ref>همان، ص31</ref> | ||
فصل سوم، بيانات حكميانه از پيامبر(ص) را در خود جاى داده است كه از آن جمله است: «هر كه سكوت كند نجات يابد»؛ «هر كه براى خدا تواضع كند، خدا او را رفعت دهد و هر كه تكبر كند، خدا او را خوار كند» و «هر كه از خطاى ديگران بگذرد، خدا از گناهش بگذرد» <ref>همان، ص38</ref> | فصل سوم، بيانات حكميانه از پيامبر(ص) را در خود جاى داده است كه از آن جمله است: «هر كه سكوت كند نجات يابد»؛ «هر كه براى خدا تواضع كند، خدا او را رفعت دهد و هر كه تكبر كند، خدا او را خوار كند» و «هر كه از خطاى ديگران بگذرد، خدا از گناهش بگذرد»<ref>همان، ص38</ref> | ||
در فصل چهارم، مواعظى از پيامبر(ص) جاى گرفته است كه عبارتند از: «بهشت در لفافهاى از ناملايمات است و دوزخ در لفافهاى از شهوت»؛ «محبت خدا بر آنكس كه در غضب حلم كند واجب است» و «روز قيامت مردم با نيتهاى خود مبعوث مىشوند» <ref>همان، ص44</ref> | در فصل چهارم، مواعظى از پيامبر(ص) جاى گرفته است كه عبارتند از: «بهشت در لفافهاى از ناملايمات است و دوزخ در لفافهاى از شهوت»؛ «محبت خدا بر آنكس كه در غضب حلم كند واجب است» و «روز قيامت مردم با نيتهاى خود مبعوث مىشوند»<ref>همان، ص44</ref> | ||
فصل پنجم تا هشتم نيز دربردارند كلماتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «مؤمن از يك سوراخ دوباره گزيده نمىشود»؛ «هركه شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده»؛ «قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند» و «امت من، امت مرحومهاند (يعنى خدا را به آنان نظر لطف و رحمت است)» <ref>همان، ص50- 59</ref> | فصل پنجم تا هشتم نيز دربردارند كلماتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «مؤمن از يك سوراخ دوباره گزيده نمىشود»؛ «هركه شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده»؛ «قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند» و «امت من، امت مرحومهاند (يعنى خدا را به آنان نظر لطف و رحمت است)»<ref>همان، ص50- 59</ref> | ||
در فصل نهم، به تمثيلات پيامبر(ص) اشاره گرديده است كه از آن جمله است: «اهل بيت(ع) من مانند كشتى نوحاند كه هر كس سوار شد، نجات يافت و هر كه تخلف كرد، غرق شد»؛ «اصحاب من در ميان امت، چون نمك غذايند، غذا جز با نمك اصلاح نشود»؛ «امت من مانند است كه (سر تا پا خير است) معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش» <ref>همان، ص59</ref> | در فصل نهم، به تمثيلات پيامبر(ص) اشاره گرديده است كه از آن جمله است: «اهل بيت(ع) من مانند كشتى نوحاند كه هر كس سوار شد، نجات يافت و هر كه تخلف كرد، غرق شد»؛ «اصحاب من در ميان امت، چون نمك غذايند، غذا جز با نمك اصلاح نشود»؛ «امت من مانند است كه (سر تا پا خير است) معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش»<ref>همان، ص59</ref> | ||
در فصل دهم، برخى از سخنان حكيمانه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] ذكر گرديده است كه فرمودهاند: «برادر كسى است كه در سختى برادرى كند»، «اظهار توانگرى جزء شكر است» و «ادب مرد، به از طلاى اوست» <ref>همان، ص61</ref> | در فصل دهم، برخى از سخنان حكيمانه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] ذكر گرديده است كه فرمودهاند: «برادر كسى است كه در سختى برادرى كند»، «اظهار توانگرى جزء شكر است» و «ادب مرد، به از طلاى اوست»<ref>همان، ص61</ref> | ||
در آخرين فصل اين باب، گفتار حكيمان جاى گرفته است كه از جمله آنها، لقمان حكيم مىباشد كه از او پرسيدند: تو غلام فلان قبيله نيستى؟ گفت: چرا، گفتند از چه رو به اين مقام رسيدهاى؟ گفت: راستگويى، امانتدارى، كار بيهوده نكردن، پوشيدن چشم، نگهدارى زبان و مناعت طبع و هر كه از اين پايه كمتر باشد، از من پايينتر است و هر كه بيشتر باشد، بالاتر و هر كه در اين رتبه باشد، مثل من <ref>همان، ص67</ref> | در آخرين فصل اين باب، گفتار حكيمان جاى گرفته است كه از جمله آنها، لقمان حكيم مىباشد كه از او پرسيدند: تو غلام فلان قبيله نيستى؟ گفت: چرا، گفتند از چه رو به اين مقام رسيدهاى؟ گفت: راستگويى، امانتدارى، كار بيهوده نكردن، پوشيدن چشم، نگهدارى زبان و مناعت طبع و هر كه از اين پايه كمتر باشد، از من پايينتر است و هر كه بيشتر باشد، بالاتر و هر كه در اين رتبه باشد، مثل من<ref>همان، ص67</ref> | ||
در باب دوم، در ده فصل زير، به ذكر پندهاى دوگانه، پرداخته شده است: | در باب دوم، در ده فصل زير، به ذكر پندهاى دوگانه، پرداخته شده است: | ||
در فصل اول <ref>همان، ص79</ref> و سوم <ref>همان، ص89</ref>، احاديثى از پيامبر(ص) ذكر گرديده كه شيعيان از ايشان نقل كردهاند. از جمله اين احاديث عبارتند از: «دو طبقه از امت مناند كه اگر شايسته باشند، همه به صلاح آيند و اگر فاسد باشند، همه به فساد گرايند و ايشان فقها و زمامدارانند»، «منافق دورو با دو زبان به عرصه محشر آيد؛ يكى از پشت سر و ديگرى از جلو و آويخته، چنان آتش از آن مىبارد كه بدنش را مىگدازد و او را چنين معرفى مىكنند: اين است كه در دنيا دو زبان و دو رو داشت» و «مؤمن كسى است كه از كار نيكش خرسند و از كار بدش ناراحت شود». | در فصل اول<ref>همان، ص79</ref> و سوم<ref>همان، ص89</ref>، احاديثى از پيامبر(ص) ذكر گرديده كه شيعيان از ايشان نقل كردهاند. از جمله اين احاديث عبارتند از: «دو طبقه از امت مناند كه اگر شايسته باشند، همه به صلاح آيند و اگر فاسد باشند، همه به فساد گرايند و ايشان فقها و زمامدارانند»، «منافق دورو با دو زبان به عرصه محشر آيد؛ يكى از پشت سر و ديگرى از جلو و آويخته، چنان آتش از آن مىبارد كه بدنش را مىگدازد و او را چنين معرفى مىكنند: اين است كه در دنيا دو زبان و دو رو داشت» و «مؤمن كسى است كه از كار نيكش خرسند و از كار بدش ناراحت شود». | ||
احاديث دوگانهاى كه اهل سنت از پيامبر(ص) نقل كردهاند، در فصل دوم آمده است. از جمله اين احاديث است: «هر كه دو چيز را نگهدارد، خدا او را از دو چيز حفظ مىكند، هر كه زبان از آبروى مردم باز دارد، خدايش از لغزش نگهدارد و هر كه خشمش را جلو گيرد، خدا عذاب خود را از او بردارد»، «آنكه طمعش اندك است، بدنى سالم و دلى با صفا دارد، طمّاع، جسمى رنجور و قلبى سنگين دارد» <ref>همان، ص83</ref> | احاديث دوگانهاى كه اهل سنت از پيامبر(ص) نقل كردهاند، در فصل دوم آمده است. از جمله اين احاديث است: «هر كه دو چيز را نگهدارد، خدا او را از دو چيز حفظ مىكند، هر كه زبان از آبروى مردم باز دارد، خدايش از لغزش نگهدارد و هر كه خشمش را جلو گيرد، خدا عذاب خود را از او بردارد»، «آنكه طمعش اندك است، بدنى سالم و دلى با صفا دارد، طمّاع، جسمى رنجور و قلبى سنگين دارد»<ref>همان، ص83</ref> | ||
در فصل چهارم <ref>همان، ص91</ref> و ششم <ref>همان، ص94</ref>، احاديث منقول از طرق شيعه و در فصل پنجم، احاديث منقول شيعه و سنى از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] نقل شده است؛ مانند: «دوست هر كس عقل اوست و دشمنى نادانى او» <ref>همان</ref> | در فصل چهارم<ref>همان، ص91</ref> و ششم<ref>همان، ص94</ref>، احاديث منقول از طرق شيعه و در فصل پنجم، احاديث منقول شيعه و سنى از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] نقل شده است؛ مانند: «دوست هر كس عقل اوست و دشمنى نادانى او»<ref>همان</ref> | ||
فصل هفتم، روايات شيعه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را در خود جاى داده است؛ برخى از اين روايات عبارتند از: «درباره دو ناتوان از خدا بترسيد؛ يعنى يتيم و زن»؛ «هر كاسبى جنس خوب بفروشد يا بد، مردم دو دعا در حق او مىكنند، اگر خوب باشد گويند: خدا به تو و آنكه اين جنس را به تو فروخته، بركت دهد و اگر بد باشد گويند: خدا بركت را از تو و آنكه به تو فروخته برگيرد» <ref>همان، ص97</ref> | فصل هفتم، روايات شيعه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را در خود جاى داده است؛ برخى از اين روايات عبارتند از: «درباره دو ناتوان از خدا بترسيد؛ يعنى يتيم و زن»؛ «هر كاسبى جنس خوب بفروشد يا بد، مردم دو دعا در حق او مىكنند، اگر خوب باشد گويند: خدا به تو و آنكه اين جنس را به تو فروخته، بركت دهد و اگر بد باشد گويند: خدا بركت را از تو و آنكه به تو فروخته برگيرد»<ref>همان، ص97</ref> | ||
در فصل هشتم، پندهايى از سخنان حكما، عباد و زهاد، به نقل از شيعه و سنى، آمده است؛ به عنوان مثال، از عابدى پرسيدند: در چه حالى؟ گفت ميان دو نعمت، رزقى فراوان و گناهى پوشيده <ref>همان، ص98</ref> | در فصل هشتم، پندهايى از سخنان حكما، عباد و زهاد، به نقل از شيعه و سنى، آمده است؛ به عنوان مثال، از عابدى پرسيدند: در چه حالى؟ گفت ميان دو نعمت، رزقى فراوان و گناهى پوشيده<ref>همان، ص98</ref> | ||
در فصل نهم، به بيان رواياتى از امام حسن(ع) پرداخته شده است؛ از جمله آنكه: يهودى ژندهپوش پريشان حال، ديد امام حسن(ع) لباسى فاخر و هيئتى آراسته دارد گفت: مگر پيغمبر شما نگفته: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است؟ فرمود: چرا، گفت: پس اين چه بهشتى است من دارم و اين چه زندانى است براى شما؟ فرمود: يهودى! حديث را به غلط تفسير كردهاى، اگر آن ثواب و مقامى را كه خدا به من وعده داد و آن عذاب و شكنجهاى را كه به تو وعده داده بدانى، خواهى فهميد كه هماكنون من در زندانم و تو در بهشتى. همچنين ايشان در حديث ديگرى فرمودهاند: «علم خويش به مردم بياموز و علم دگران را فراگير، در اين صورت دانستهها را انفاق كردهاى و ندانستهها را ياد گرفتهاى» <ref>همان، ص106</ref> | در فصل نهم، به بيان رواياتى از امام حسن(ع) پرداخته شده است؛ از جمله آنكه: يهودى ژندهپوش پريشان حال، ديد امام حسن(ع) لباسى فاخر و هيئتى آراسته دارد گفت: مگر پيغمبر شما نگفته: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است؟ فرمود: چرا، گفت: پس اين چه بهشتى است من دارم و اين چه زندانى است براى شما؟ فرمود: يهودى! حديث را به غلط تفسير كردهاى، اگر آن ثواب و مقامى را كه خدا به من وعده داد و آن عذاب و شكنجهاى را كه به تو وعده داده بدانى، خواهى فهميد كه هماكنون من در زندانم و تو در بهشتى. همچنين ايشان در حديث ديگرى فرمودهاند: «علم خويش به مردم بياموز و علم دگران را فراگير، در اين صورت دانستهها را انفاق كردهاى و ندانستهها را ياد گرفتهاى»<ref>همان، ص106</ref> | ||
آخرين فصل اين باب، مربوط به حديثهاى دوگانه در فضيلت مولاى متقيان(ع) مىباشد از جمله آنكه پيامبر(ص) به ايشان فرمود: «كسى تو را دوست ندارد به جز مؤمن و كسى با تو دشمن نشود، جز منافق» <ref>همان، ص108</ref> | آخرين فصل اين باب، مربوط به حديثهاى دوگانه در فضيلت مولاى متقيان(ع) مىباشد از جمله آنكه پيامبر(ص) به ايشان فرمود: «كسى تو را دوست ندارد به جز مؤمن و كسى با تو دشمن نشود، جز منافق»<ref>همان، ص108</ref> | ||
ابواب ديگر كتاب نيز به همين منوال، متناسب با عدد باب، روايات چندگانه را در خود جاى داده است. | ابواب ديگر كتاب نيز به همين منوال، متناسب با عدد باب، روايات چندگانه را در خود جاى داده است. |
ویرایش