۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' </ref>' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عباس' به 'ابن عباس ') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
در مسلک سوم بیان کرده که فقط عبدالسلام این حدیث را روایت نکرده، بلکه جماعتی دیگر هم از او در این امر تبعیت کردهاند و فهرستی از آنان ارائه میدهد. | در مسلک سوم بیان کرده که فقط عبدالسلام این حدیث را روایت نکرده، بلکه جماعتی دیگر هم از او در این امر تبعیت کردهاند و فهرستی از آنان ارائه میدهد. | ||
ابن صدیق در مسلک چهارم در پی اثبات این مطلب است که حتی اگر تابعان عبدالسلام در روایتش را هم نادیده بگیریم، این حدیث دارای شواهد معنویای است که آن را تصحیح میکنند. وی برخی از آن شواهد و همچنین برخی از رجال صحیحین را که اهل سنت روایات آنان را صحیح میدانند، ذکر میکند و البته برخی اقوال در جرح آن راویان را هم میآورد. | ابن صدیق در مسلک چهارم در پی اثبات این مطلب است که حتی اگر تابعان عبدالسلام در روایتش را هم نادیده بگیریم، این حدیث دارای شواهد معنویای است که آن را تصحیح میکنند. وی برخی از آن شواهد و همچنین برخی از رجال صحیحین را که اهل سنت روایات آنان را صحیح میدانند، ذکر میکند و البته برخی اقوال در جرح آن راویان را هم میآورد. | ||
وی در مسلک پنجم، متذکر میشود که این حدیث غیر از روایت ابن عباس که در مقدمه و مسلک اول از آن سخن گفته، از دو طریق دیگر هم نقل شده که عبارتند از روایت علی(ع) از چهار طریق و همچنین روایت جابر بن عبدالله انصاری. | وی در مسلک پنجم، متذکر میشود که این حدیث غیر از روایت [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] که در مقدمه و مسلک اول از آن سخن گفته، از دو طریق دیگر هم نقل شده که عبارتند از روایت علی(ع) از چهار طریق و همچنین روایت جابر بن عبدالله انصاری. | ||
در مسلک ششم میگوید: هم حدیث ابن عباس و هم دو روایت دیگر از علی(ع) و جابر، صحیح هستند و تنصیص سیوطی بر صحت روایت باب العلم را میآورد. | در مسلک ششم میگوید: هم حدیث [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و هم دو روایت دیگر از علی(ع) و جابر، صحیح هستند و تنصیص سیوطی بر صحت روایت باب العلم را میآورد. | ||
ابن صدیق در مسلک هفتم در پی اثبات این نکته است که حتی اگر مانند علائی و ابن حجر و سخاوی قائل به حسن روایت شویم اما در مواردی مانند این روایت که شواهد و قرائن قویای بر آن وجود دارد باید حکم به صحت حدیث کرد. | ابن صدیق در مسلک هفتم در پی اثبات این نکته است که حتی اگر مانند علائی و ابن حجر و سخاوی قائل به حسن روایت شویم اما در مواردی مانند این روایت که شواهد و قرائن قویای بر آن وجود دارد باید حکم به صحت حدیث کرد. | ||
مسلک هشتم کتاب بیان میدارد که اصلا اگر بخواهیم از صحت و حسن این روایت چشمپوشی کنیم و آن را روایتی ضعیف بشماریم، در این مورد حکم خواهیم کرد که این روایت ضعیف به درجه صحیح ارتقا پیدا میکند و با آن معامله صحیح میشود؛ زیرا قرائن و شواهد متعددی بر آن هست و همچنین از چند طریق مختلف و متباین نقل شده است. پس با وجود این موارد انسان ظن غالب به صحت روایت و صدق خبر مجموع راویان آن پیدا میکند. | مسلک هشتم کتاب بیان میدارد که اصلا اگر بخواهیم از صحت و حسن این روایت چشمپوشی کنیم و آن را روایتی ضعیف بشماریم، در این مورد حکم خواهیم کرد که این روایت ضعیف به درجه صحیح ارتقا پیدا میکند و با آن معامله صحیح میشود؛ زیرا قرائن و شواهد متعددی بر آن هست و همچنین از چند طریق مختلف و متباین نقل شده است. پس با وجود این موارد انسان ظن غالب به صحت روایت و صدق خبر مجموع راویان آن پیدا میکند. |
ویرایش