۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
#نويسنده بهويژه تأكيد دارد كه استدلالهاى به كار رفته در كتاب حاضر، برگرفته از آيات قرآن و تفسير آنها در مبانى تفسيرى اهل سنت و نيز روايات اسلامى موجود در كتابهاى معتبر روايى اهل سنت و همچنين نظريههاى انديشمندان سنّى است. سعى شده است هرآنچه به عنوان استدلال بيان شده از منابع مهم تاريخى و روايى اهل سنت باشد، و تنها اگر اتهامى در ميان اهل سنت عليه شيعه طرح شده، چون غلو و يا تحريف و يا هرچه كه شبههاى ايجاد مىكند، به روايات شيعى و اسناد آنان توجه شود تا روشن شود كه شيعه آن تفكرات را پذيرفته است يا نه. هدفى كه نگارنده دنبال مىكند، اين است كه جامعه اسلامى به باورهاى درست و منطقى روى بياورد تا باعث نزديكى انديشهها شود و از هرچه كه موجب تشتت و تفرقه مىشود فاصله بگيرد و دشمنانى را كه براى سدّ كردن راه تبليغ و توسعهى فرهنگى جامعه اسلامى به اقصى نقاط جهان، به ترويج اختلاف گروههاى اسلامى تمسك جستهاند، مأيوس سازد<ref>همان، ص 12- 13</ref> | #نويسنده بهويژه تأكيد دارد كه استدلالهاى به كار رفته در كتاب حاضر، برگرفته از آيات قرآن و تفسير آنها در مبانى تفسيرى اهل سنت و نيز روايات اسلامى موجود در كتابهاى معتبر روايى اهل سنت و همچنين نظريههاى انديشمندان سنّى است. سعى شده است هرآنچه به عنوان استدلال بيان شده از منابع مهم تاريخى و روايى اهل سنت باشد، و تنها اگر اتهامى در ميان اهل سنت عليه شيعه طرح شده، چون غلو و يا تحريف و يا هرچه كه شبههاى ايجاد مىكند، به روايات شيعى و اسناد آنان توجه شود تا روشن شود كه شيعه آن تفكرات را پذيرفته است يا نه. هدفى كه نگارنده دنبال مىكند، اين است كه جامعه اسلامى به باورهاى درست و منطقى روى بياورد تا باعث نزديكى انديشهها شود و از هرچه كه موجب تشتت و تفرقه مىشود فاصله بگيرد و دشمنانى را كه براى سدّ كردن راه تبليغ و توسعهى فرهنگى جامعه اسلامى به اقصى نقاط جهان، به ترويج اختلاف گروههاى اسلامى تمسك جستهاند، مأيوس سازد<ref>همان، ص 12- 13</ref> | ||
#همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيهاى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، بهويژه آنچه را كه در قرون گذشته مىبينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنانكه در پى مسند و مقام بودهاند و داعيهى حكومت و سلطنت را در سر مىپروراندهاند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنهى تفرقه، ميان گروههاى اسلامى تأكيد داشتهاند. سوم: در سدههاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شدهاند. وى سپس ابراز اميدوارى مىكند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد<ref>همان، ص 13</ref> | #همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيهاى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، بهويژه آنچه را كه در قرون گذشته مىبينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنانكه در پى مسند و مقام بودهاند و داعيهى حكومت و سلطنت را در سر مىپروراندهاند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنهى تفرقه، ميان گروههاى اسلامى تأكيد داشتهاند. سوم: در سدههاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شدهاند. وى سپس ابراز اميدوارى مىكند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد<ref>همان، ص 13</ref> | ||
#نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيدهاند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آنروست كه صفوف مسلمانان و دشمنانشان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد.<ref>متن كتاب، ص 172</ref> همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مىكند، مشروع نيست<ref>همان، ص 180</ref> | #نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيدهاند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آنروست كه صفوف مسلمانان و دشمنانشان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد.<ref>متن كتاب، ص 172</ref>همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مىكند، مشروع نيست<ref>همان، ص 180</ref> | ||
#نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيشتر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجهاى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مىگيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مىيابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينهها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمىدهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمىكند و...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مىافزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مىكند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مىنمايد و البته خدا به حال او آگاه است<ref>همان، ص 214- 215</ref> | #نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيشتر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجهاى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مىگيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مىيابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينهها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمىدهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمىكند و...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مىافزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مىكند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مىنمايد و البته خدا به حال او آگاه است<ref>همان، ص 214- 215</ref> | ||
#دربارهى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مىشمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون<ref>همان، ص 287</ref> | #دربارهى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مىشمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون<ref>همان، ص 287</ref> |
ویرایش