۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' </ref>' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
پس از مقدمه نویسنده، شرح حال [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] به نقل از «سير أعلام النبلاء»، البته بهاختصار در یک صفحه ذکر شده است <ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref> | پس از مقدمه نویسنده، شرح حال [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] به نقل از «سير أعلام النبلاء»، البته بهاختصار در یک صفحه ذکر شده است <ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref> | ||
باب اول کتاب با ذکر روایات نامگذاری امام حسین(ع) توسط رسولالله(ص) آغاز شده است. روایات کنیه، لقب و نسب آن حضرت در عنوان شناسههای فردی و سپس ولادت و شهادت حضرت در عنوان تاریخها و شمارهها ذکر شده است. نویسنده در باب ولادت امام حسین(ع) برخلاف دیدگاه [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] که ولادت امام را به نقل از مورخان در شب پنجم شعبان گزارش کرده، معتقد است که ولادت ایشان در پایان ربیعالاول بوده است؛ چراکه راویان متفق بر ولادت برادرش در نیمه ماه رمضان هستند و اجماع اهلبیت(ع) بر آن است که ولادت حسین «شش ماه و ده روز» پس از او بوده است<ref>ر.ک: همان، ص29</ref> ویژگی خَلقی، خُلق عظیم، طهارت الهی و خصلتهای دیگر ایشان در ادامه باب اول مطرح شدهاند. | باب اول کتاب با ذکر روایات نامگذاری امام حسین(ع) توسط رسولالله(ص) آغاز شده است. روایات کنیه، لقب و نسب آن حضرت در عنوان شناسههای فردی و سپس ولادت و شهادت حضرت در عنوان تاریخها و شمارهها ذکر شده است. نویسنده در باب ولادت امام حسین(ع) برخلاف دیدگاه [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] که ولادت امام را به نقل از مورخان در شب پنجم شعبان گزارش کرده، معتقد است که ولادت ایشان در پایان ربیعالاول بوده است؛ چراکه راویان متفق بر ولادت برادرش در نیمه ماه رمضان هستند و اجماع اهلبیت(ع) بر آن است که ولادت حسین «شش ماه و ده روز» پس از او بوده است<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>ویژگی خَلقی، خُلق عظیم، طهارت الهی و خصلتهای دیگر ایشان در ادامه باب اول مطرح شدهاند. | ||
در باب دوم کتاب، سیره امام حسین(ع) پیش از کربلا ذکر شده است. مباحث این باب در سه بخش زمان پیامبر(ص)، پس از ایشان و در مقام امامت طرح شده است. نویسنده امامت را بدین نحو توضیح میدهد: «همه اهل اسلام روایت کردهاند که پیامبر(ص) درباره حسن و حسین(ع) فرمود: «ابناي هذان إمامان، قاما أو قعدا»؛ یعنى: «این دو فرزندم، خواه ایستاده و خواه نشسته باشند (چه قیام کنند و چه قعود) امامند». اهل قبله بر این حدیث همداستانند و امّت اسلامى آن را پذیرفته و خود حدیث به حد تواتر رسیده است» <ref>ر.ک: همان، ص96</ref> | در باب دوم کتاب، سیره امام حسین(ع) پیش از کربلا ذکر شده است. مباحث این باب در سه بخش زمان پیامبر(ص)، پس از ایشان و در مقام امامت طرح شده است. نویسنده امامت را بدین نحو توضیح میدهد: «همه اهل اسلام روایت کردهاند که پیامبر(ص) درباره حسن و حسین(ع) فرمود: «ابناي هذان إمامان، قاما أو قعدا»؛ یعنى: «این دو فرزندم، خواه ایستاده و خواه نشسته باشند (چه قیام کنند و چه قعود) امامند». اهل قبله بر این حدیث همداستانند و امّت اسلامى آن را پذیرفته و خود حدیث به حد تواتر رسیده است» <ref>ر.ک: همان، ص96</ref> | ||
در سومین باب کتاب، نهضت امام حسین(ع) و بیعت نکردن با یزید اولین مباحث را تشکیل میدهد. امام حسین(ع) مصمّم بود که بهسوى عراق بیرون شود؛ نه مشکلات و موانعى که بر سر راه بود او را بازگردانید و نه احتمالاتى که در کار مىرفت او را دلسرد ساخت؛ حتّى آنچه در چشمانداز سیاسى آن روز عیان مىنمود؛ یعنى سختگیرى و خشونت حکومت اموى و روىگردان نبودنش از هرگونه مخالفت - ولو ازمیانبردن او - و نیز خیانت اهل کوفه و شانه تهى کردنشان از یارى امام(ع) نیز عزم او را سست نکرد، بلکه وظیفه الهى واجب بر امام، او را به پیش مىراند؛ چراکه او امام امّت بود و قیام براى لبّیک گفتن به نداى امّت، بهخاطر اتمام حجّت آشکار، بر او واجب بود<ref>ر.ک: همان، ص96</ref> | در سومین باب کتاب، نهضت امام حسین(ع) و بیعت نکردن با یزید اولین مباحث را تشکیل میدهد. امام حسین(ع) مصمّم بود که بهسوى عراق بیرون شود؛ نه مشکلات و موانعى که بر سر راه بود او را بازگردانید و نه احتمالاتى که در کار مىرفت او را دلسرد ساخت؛ حتّى آنچه در چشمانداز سیاسى آن روز عیان مىنمود؛ یعنى سختگیرى و خشونت حکومت اموى و روىگردان نبودنش از هرگونه مخالفت - ولو ازمیانبردن او - و نیز خیانت اهل کوفه و شانه تهى کردنشان از یارى امام(ع) نیز عزم او را سست نکرد، بلکه وظیفه الهى واجب بر امام، او را به پیش مىراند؛ چراکه او امام امّت بود و قیام براى لبّیک گفتن به نداى امّت، بهخاطر اتمام حجّت آشکار، بر او واجب بود<ref>ر.ک: همان، ص96</ref> | ||
از جمله ایراداتی که بر تاریخ دمشق وارد است نپرداختن به واقعه عاشوراست. نویسنده این موضوع مهم را اینگونه توضیح میدهد: «آیا ستمى آشکار و خیانتى شرمآور نیست که «روز عاشورا» و رخدادهاى تاریخىاش را از تاریخ امام حسین(ع) جدا کنند؟! این چیزى است که عملاً در کتاب تاریخ دمشق [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] رخ داده است! ما پایگاه این مورّخ بلندآوازه؛ یعنى [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] را برتر از آن مىدانیم که یادکرد رخدادهاى کربلا و خاصّه روز عاشورا را از تاریخ کبیرش فروانداخته باشد؛ چون بر وى پوشیده نیست که تاریخ حسین(ع) در عاشورا متمرکز گردیده است و مىداند که چنین عملى بىتردید او را آماج انتقاد مورّخان و دانشوران و بزرگان مىسازد؛ لیک دستى خطاپیشه بهسوى این کتاب عظیم دراز شده تا آن را از یاد کرد رخدادهاى روز عاشورا تهى سازد... این دست خطاپیشه خیانتگر به دانش و تراث، مىخواهد که ساحت پیشینیانش؛ یعنى بنىامیه را از گناهانى که آن روز مرتکب گردیدهاند، پاک سازد؛ گناهان سیاه و زشتى که مرور ایام ننگشان را فرونمىشوید و با حذف این احادیث از این نسخه یا آن نسخه، ناپدید نمىشوند» <ref>ر.ک: همان، ص188</ref> | از جمله ایراداتی که بر تاریخ دمشق وارد است نپرداختن به واقعه عاشوراست. نویسنده این موضوع مهم را اینگونه توضیح میدهد: «آیا ستمى آشکار و خیانتى شرمآور نیست که «روز عاشورا» و رخدادهاى تاریخىاش را از تاریخ امام حسین(ع) جدا کنند؟! این چیزى است که عملاً در کتاب تاریخ دمشق [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] رخ داده است! ما پایگاه این مورّخ بلندآوازه؛ یعنى [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] را برتر از آن مىدانیم که یادکرد رخدادهاى کربلا و خاصّه روز عاشورا را از تاریخ کبیرش فروانداخته باشد؛ چون بر وى پوشیده نیست که تاریخ حسین(ع) در عاشورا متمرکز گردیده است و مىداند که چنین عملى بىتردید او را آماج انتقاد مورّخان و دانشوران و بزرگان مىسازد؛ لیک دستى خطاپیشه بهسوى این کتاب عظیم دراز شده تا آن را از یاد کرد رخدادهاى روز عاشورا تهى سازد... این دست خطاپیشه خیانتگر به دانش و تراث، مىخواهد که ساحت پیشینیانش؛ یعنى بنىامیه را از گناهانى که آن روز مرتکب گردیدهاند، پاک سازد؛ گناهان سیاه و زشتى که مرور ایام ننگشان را فرونمىشوید و با حذف این احادیث از این نسخه یا آن نسخه، ناپدید نمىشوند» <ref>ر.ک: همان، ص188</ref> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
# مترجم، شماره احادیث این نسخه را، در آغاز هر روایتى که نقل کرده، میان قلاب گذاشته است. | # مترجم، شماره احادیث این نسخه را، در آغاز هر روایتى که نقل کرده، میان قلاب گذاشته است. | ||
# همچنین متن روایات را با آنچه علامه ابن منظور انصارى در مختصر تاریخ دمشق آورده، از جزء هفتم نسخهاى که احمد راتب حمروش و محمّد ناجى العمر تحقیق کردهاند و به سال 1405ق، دارالفکر در دمشق آن را منتشر ساخته، سنجیده است و در هامش به جایگاه این احادیث رجوع داده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، یادآوری، ص15</ref> | # همچنین متن روایات را با آنچه علامه ابن منظور انصارى در مختصر تاریخ دمشق آورده، از جزء هفتم نسخهاى که احمد راتب حمروش و محمّد ناجى العمر تحقیق کردهاند و به سال 1405ق، دارالفکر در دمشق آن را منتشر ساخته، سنجیده است و در هامش به جایگاه این احادیث رجوع داده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، یادآوری، ص15</ref> | ||
# مؤلف، مقید بوده است که جز از تاریخ [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] نقل نکند؛ مگر در پارهاى از امور که در آنها اساساً بر نوشتارهاى پیشین خود، بهویژه آنچه در پیوند با امام حسین(ع) بوده، تکیه کرده است <ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص18</ref> | # مؤلف، مقید بوده است که جز از تاریخ [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] نقل نکند؛ مگر در پارهاى از امور که در آنها اساساً بر نوشتارهاى پیشین خود، بهویژه آنچه در پیوند با امام حسین(ع) بوده، تکیه کرده است <ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص18</ref> | ||
# نکته قابل توجه در مقدمه نویسنده، مطلبی است که در رابطه با تعداد احادیث کتاب میخوانیم: «احادیث این سرگذشت - بنا بر شمارهگذارى مصحّح کتاب - نزدیک به 400 حدیث است»؛ اما آنچه در این ترجمه آمده 286 حدیث میباشد. ممکن است این ترجمه جلد دومی هم داشته باشد که یا منتشر شده و در دسترس ما نیست و یا اینکه منتشر خواهد شد؛ اما نکته قابل تأمل این است که ترجمه به فرجام ختم شده است و اشارهای هم نه در شناسنامه و نه در مقدمه و مؤخره به جلد دوم کتاب نشده است <ref>ر.ک: متن کتاب، ص224-223</ref> | # نکته قابل توجه در مقدمه نویسنده، مطلبی است که در رابطه با تعداد احادیث کتاب میخوانیم: «احادیث این سرگذشت - بنا بر شمارهگذارى مصحّح کتاب - نزدیک به 400 حدیث است»؛ اما آنچه در این ترجمه آمده 286 حدیث میباشد. ممکن است این ترجمه جلد دومی هم داشته باشد که یا منتشر شده و در دسترس ما نیست و یا اینکه منتشر خواهد شد؛ اما نکته قابل تأمل این است که ترجمه به فرجام ختم شده است و اشارهای هم نه در شناسنامه و نه در مقدمه و مؤخره به جلد دوم کتاب نشده است <ref>ر.ک: متن کتاب، ص224-223</ref> | ||
ویرایش