۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''فضايل اهل بيت رسول(ص) و مناقب اولاد بتول(ع)'''، نوشته [[طبرسی، حسن بن علی|عمادالدين حسن بن على بن حسن طبرى]] از نويسندگان قرن هفتم هجرى است. وى در نوشتههايش، در غالب موارد، خود را «طبرى»، در مواردى «مازندرانى» و گاه «طبرى مازندرانى» مىخواند <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/10|مقدمه مصحح، ص10]]</ref> | '''فضايل اهل بيت رسول(ص) و مناقب اولاد بتول(ع)'''، نوشته [[طبرسی، حسن بن علی|عمادالدين حسن بن على بن حسن طبرى]] از نويسندگان قرن هفتم هجرى است. وى در نوشتههايش، در غالب موارد، خود را «طبرى»، در مواردى «مازندرانى» و گاه «طبرى مازندرانى» مىخواند<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/10|مقدمه مصحح، ص10]]</ref> | ||
مؤلف، اين كتاب را به عربى نوشته و در ميان قرن نهم توسط عبدالملك بن اسحاق بن فتحان واعظ قمى به فارسى ترجمه شده است <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54|ر.ك: همان، ص54]] و [[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/64|64]]</ref> | مؤلف، اين كتاب را به عربى نوشته و در ميان قرن نهم توسط عبدالملك بن اسحاق بن فتحان واعظ قمى به فارسى ترجمه شده است<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54|ر.ك: همان، ص54]] و [[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/64|64]]</ref> | ||
كتاب، توسط [[جعفریان، رسول|رسول جعفريان]] تحقيق و تصحيح شده است. | كتاب، توسط [[جعفریان، رسول|رسول جعفريان]] تحقيق و تصحيح شده است. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
كتاب حاضر اثر مستقلى از عماد طبرى است و بر اساس آنچه از درون آن به دست مىآيد، در ادامه آثار اصلى خود [[كامل بهائی|كامل]] و [[مناقب الطاهرین]] و با همان هدف؛ يعنى ترويج تشيع، بهخصوص در شهر اصفهان و به نام بهاءالدين محمد جوينى نوشته شده است <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54 همان، ص54]</ref> | كتاب حاضر اثر مستقلى از عماد طبرى است و بر اساس آنچه از درون آن به دست مىآيد، در ادامه آثار اصلى خود [[كامل بهائی|كامل]] و [[مناقب الطاهرین]] و با همان هدف؛ يعنى ترويج تشيع، بهخصوص در شهر اصفهان و به نام بهاءالدين محمد جوينى نوشته شده است<ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54 همان، ص54]</ref> | ||
معالأسف هيچ نامى براى اين كتاب در مقدمه و متن آن نيامده است؛ بلكه از ناحيه مترجم و سپس مؤلف بيشتر توضيح متن آمده است. «مناقب الطالبيين»، «كفايت در امامت» و «اخبار و احاديث و حكايات در فضائل اهل بيت رسول و مناقب اولاد بتول» از جمله نامهايى است كه براى آن ذكر شده است <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/55|ر.ك: همان، ص55]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54|54]]</ref> | معالأسف هيچ نامى براى اين كتاب در مقدمه و متن آن نيامده است؛ بلكه از ناحيه مترجم و سپس مؤلف بيشتر توضيح متن آمده است. «مناقب الطالبيين»، «كفايت در امامت» و «اخبار و احاديث و حكايات در فضائل اهل بيت رسول و مناقب اولاد بتول» از جمله نامهايى است كه براى آن ذكر شده است<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/55|ر.ك: همان، ص55]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/54|54]]</ref> | ||
يكى از ويژگىهاى آثار عماد طبرى استفاده از منابعى است كه بسيارى از آنها امروزه در دسترس نيست. بنابراين ارزش كتابشناختى آثار وى مسئلهاى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. مرور بر اين قبيل منابع و شناسايى موارد نقلشده از آنها در آثار طبرى مىتواند معرفت كتابشناسانه ما را نسبت به موضوعات مختلف تقويت كند. معالأسف طبرى در بسيارى از موارد، منابع خود را نشناسانده و گاه به اسم نويسنده اكتفا كرده است <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/71|همان، ص71]]</ref> | يكى از ويژگىهاى آثار عماد طبرى استفاده از منابعى است كه بسيارى از آنها امروزه در دسترس نيست. بنابراين ارزش كتابشناختى آثار وى مسئلهاى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. مرور بر اين قبيل منابع و شناسايى موارد نقلشده از آنها در آثار طبرى مىتواند معرفت كتابشناسانه ما را نسبت به موضوعات مختلف تقويت كند. معالأسف طبرى در بسيارى از موارد، منابع خود را نشناسانده و گاه به اسم نويسنده اكتفا كرده است<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/71|همان، ص71]]</ref> | ||
مؤلف تلاش خود در نگارش اين اثر را اينگونه توضيح مىدهد: «علماى متبحره كه مطالعه اين كتاب كنند دانند كه چه سعى بليغ و جد وافر و تفحص و تجسس و تتبع اخبار كردهام و چند فكر صايب و دلايل غرايب كه استخراج كردم و به جمع چنين كتاب، ظنم، بلكه يقينم چنان است كه هيچ مصنفى در اين باب بر اين وجه، بدين غايت بر من سَبَق نبرد» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/11|ر.ك: مقدمه مؤلف، ص11]]</ref> | مؤلف تلاش خود در نگارش اين اثر را اينگونه توضيح مىدهد: «علماى متبحره كه مطالعه اين كتاب كنند دانند كه چه سعى بليغ و جد وافر و تفحص و تجسس و تتبع اخبار كردهام و چند فكر صايب و دلايل غرايب كه استخراج كردم و به جمع چنين كتاب، ظنم، بلكه يقينم چنان است كه هيچ مصنفى در اين باب بر اين وجه، بدين غايت بر من سَبَق نبرد»<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/11|ر.ك: مقدمه مؤلف، ص11]]</ref> | ||
در فصل اول كتاب، احاديثى گردآورى شده كه شيعه را فرقه ناجيه معرفى كرده است. در حديث اول چنين مىخوانيم كه پيغمبر(ص) فرمود: «اگر همه خلايق جمع شدندى بر دوستى على بن ابىطالب، خداى تعالى آتش دوزخ نيافريدى» و چنين ادامه مىدهد كه از اين حديث معلوم مىشود كه محب على از اهل جنت است و دوزخ ابدى مأواى اعادى و منكران خلافت اوست <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/12|ر.ك: متن كتاب، ص12]]</ref> | در فصل اول كتاب، احاديثى گردآورى شده كه شيعه را فرقه ناجيه معرفى كرده است. در حديث اول چنين مىخوانيم كه پيغمبر(ص) فرمود: «اگر همه خلايق جمع شدندى بر دوستى على بن ابىطالب، خداى تعالى آتش دوزخ نيافريدى» و چنين ادامه مىدهد كه از اين حديث معلوم مىشود كه محب على از اهل جنت است و دوزخ ابدى مأواى اعادى و منكران خلافت اوست<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/12|ر.ك: متن كتاب، ص12]]</ref> | ||
همچنين در حديث دهم مىخوانيم: «پيغمبر فرمود كه: مَثَل اهل بيت من همچون مثل كشتى نوح است. هركه در آنجا نشيند نجات يابد و هركه بازايستد و از آن دور شود، وى را دراندازند بر آتش دوزخ» و قضاعى در شهاب الأخبار آورده است كه: هركه از آن كشتى بازايستد و دور شود غرق مىشود لاشك؛ كه به زمان طوفان نوح، خلاصى جز اهل سفينه نبود؛ همچنين در دوره محمد(ص) خلاصى از عقاب جز شيعه را نباشد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/20|همان، ص20]]</ref> | همچنين در حديث دهم مىخوانيم: «پيغمبر فرمود كه: مَثَل اهل بيت من همچون مثل كشتى نوح است. هركه در آنجا نشيند نجات يابد و هركه بازايستد و از آن دور شود، وى را دراندازند بر آتش دوزخ» و قضاعى در شهاب الأخبار آورده است كه: هركه از آن كشتى بازايستد و دور شود غرق مىشود لاشك؛ كه به زمان طوفان نوح، خلاصى جز اهل سفينه نبود؛ همچنين در دوره محمد(ص) خلاصى از عقاب جز شيعه را نباشد<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/20|همان، ص20]]</ref> | ||
در بيستمين حديث نيز منزلت على(ع) اينگونه بيان شده است: «در كتاب اربعين نيشابورى آمده است روايت از عبدالله عمر كه او گفت: من سؤال كردم از پيغمبر(ص) از شأن على بن ابىطالب؛ پيغمبر(ص) در غضب رفت و خشم گرفت و گفت: چيست حال قومى چند كه نام كسى مىبرند كه منزلت و مرتب او همچون منزلت و مرتب من است؟ آگاه باشيد كه هركه على را دوست دارد، مرا دوست داشته باشد و هركه مرا دوست دارد خدا از وى راضى باشد و هركه خدا از وى راضى باشد مكافات و پاداشت وى بهشت كند <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/31|همان، ص31]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/30|30]]</ref> | در بيستمين حديث نيز منزلت على(ع) اينگونه بيان شده است: «در كتاب اربعين نيشابورى آمده است روايت از عبدالله عمر كه او گفت: من سؤال كردم از پيغمبر(ص) از شأن على بن ابىطالب؛ پيغمبر(ص) در غضب رفت و خشم گرفت و گفت: چيست حال قومى چند كه نام كسى مىبرند كه منزلت و مرتب او همچون منزلت و مرتب من است؟ آگاه باشيد كه هركه على را دوست دارد، مرا دوست داشته باشد و هركه مرا دوست دارد خدا از وى راضى باشد و هركه خدا از وى راضى باشد مكافات و پاداشت وى بهشت كند<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/31|همان، ص31]]-[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/30|30]]</ref> | ||
نويسنده در فصل دوم كتاب به نقد برخى اخبار و روايات پرداخته است. | نويسنده در فصل دوم كتاب به نقد برخى اخبار و روايات پرداخته است. | ||
در پنجمين خبر چنين روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «حق من نگاه داريد در اصحاب من كه ايشان گزيدگان امت منند». نويسنده، معتقد است كه اين حديث معارض است با حديث قضاعى كه روايت مىكند كه رسول(ص) فرمود: «حق من نگاه داريد در عترت من كه ايشان گزيدگان قبيل منند» و صحت اين حديث مجمععليه شد از طرفين و حديث خصم به انفراد او است بدان و اگر اين حديث مطلق باشد، حفظ معاويه لازم بود؛ به سبب آنكه وى به مذهب خصم صاحب رسول است و كاتب وحى؛ لكن روزى از روزهاى صفين، بيست و پنج تن بدريان را شهيد گردانيد و عمار ياسر از ايشان بود <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/65|ر.ك: همان، ص65]]</ref> | در پنجمين خبر چنين روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «حق من نگاه داريد در اصحاب من كه ايشان گزيدگان امت منند». نويسنده، معتقد است كه اين حديث معارض است با حديث قضاعى كه روايت مىكند كه رسول(ص) فرمود: «حق من نگاه داريد در عترت من كه ايشان گزيدگان قبيل منند» و صحت اين حديث مجمععليه شد از طرفين و حديث خصم به انفراد او است بدان و اگر اين حديث مطلق باشد، حفظ معاويه لازم بود؛ به سبب آنكه وى به مذهب خصم صاحب رسول است و كاتب وحى؛ لكن روزى از روزهاى صفين، بيست و پنج تن بدريان را شهيد گردانيد و عمار ياسر از ايشان بود<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/5584/1/65|ر.ك: همان، ص65]]</ref> | ||
در روايت بيستودوم نيز چنين نقل شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «اگر عذاب نازل شدى، هيچكس نجات نيافتى الا عمر خطاب». نويسنده اين روايت را چنين نقد مىكند: «بنابراين اگر عذاب نازل شدى، به حكم مفهوم، ابوبكر و عثمان و خالد و عايشه و حفصه و معاويه و عمرو عاص و طلحه و زبير هلاك شدندى، بلكه رسول نيز و حاشا من ذلك و نيز حق تعالى بشارت داد: «و تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مىكنند، خدا عذابكننده ايشان نخواهد بود» <ref>انفال: 33</ref> و...» <ref>ر.ك: همان، ص235</ref> | در روايت بيستودوم نيز چنين نقل شده كه رسول خدا (ص) فرمود: «اگر عذاب نازل شدى، هيچكس نجات نيافتى الا عمر خطاب». نويسنده اين روايت را چنين نقد مىكند: «بنابراين اگر عذاب نازل شدى، به حكم مفهوم، ابوبكر و عثمان و خالد و عايشه و حفصه و معاويه و عمرو عاص و طلحه و زبير هلاك شدندى، بلكه رسول نيز و حاشا من ذلك و نيز حق تعالى بشارت داد: «و تا تو در ميان آنان هستى، خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مىكنند، خدا عذابكننده ايشان نخواهد بود»<ref>انفال: 33</ref> و...»<ref>ر.ك: همان، ص235</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
مصحح براى تصحيح متن، رواياتى را به بحار و برخى آثار ديگر ارجاع داده است. وى در آمادهسازى اين متن سعى كرده است كه در سراسر كتاب، پاورقى نداشته باشد؛ به همين دليل هر آنچه از ارجاع و شرح لغات و غيره نيازى به توضيح و يادآورى داشته است، همه را در كروشه و در داخل خود متن آورده است <ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5584/1/70|ر.ك: مقدمه مصحح، ص70]]</ref> | مصحح براى تصحيح متن، رواياتى را به بحار و برخى آثار ديگر ارجاع داده است. وى در آمادهسازى اين متن سعى كرده است كه در سراسر كتاب، پاورقى نداشته باشد؛ به همين دليل هر آنچه از ارجاع و شرح لغات و غيره نيازى به توضيح و يادآورى داشته است، همه را در كروشه و در داخل خود متن آورده است<ref>[[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5584/1/70|ر.ك: مقدمه مصحح، ص70]]</ref> | ||
در فهرست راهنماى آخر كتاب، اسامى اعلام، امكنه، گروهها و كتابها ذكر شده است. | در فهرست راهنماى آخر كتاب، اسامى اعلام، امكنه، گروهها و كتابها ذكر شده است. |
ویرایش