۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در مقدمه، ابتدا اهميت حديث از نظر علوم اسلامى و سپس تأثير حديث در ادبيات فارسى، بررسى و گزارش از كتاب ارائه گرديده است <ref>مقدمه، ص9- 17</ref> | در مقدمه، ابتدا اهميت حديث از نظر علوم اسلامى و سپس تأثير حديث در ادبيات فارسى، بررسى و گزارش از كتاب ارائه گرديده است<ref>مقدمه، ص9- 17</ref> | ||
نويسنده در ابتداى مباحث كتاب، معناى حديث و روايت و مترادفات آن را بيان كرده و سپس به بررسى پيدايش و صدور حديث و تاريخ ضبط و تدوين آن در ميان فريقين پرداخته است <ref>همان، ص13</ref> | نويسنده در ابتداى مباحث كتاب، معناى حديث و روايت و مترادفات آن را بيان كرده و سپس به بررسى پيدايش و صدور حديث و تاريخ ضبط و تدوين آن در ميان فريقين پرداخته است<ref>همان، ص13</ref> | ||
نويسنده بر اين باور است كه تدوين حديث، از زمان پيامبر(ص) معمول بوده است. به نظر وى، در عهد نبوت، بهويژه بعد از هجرت كه قوانين اسلام در احوال فردى و شئون اجتماعى راه توسعه مىپيمود، پيامبر(ص) ابتدا يا پس از سؤال مسلمين، بياناتى در عقايد، اخلاق، عبادات، قوانين اجتماعى، مدنى جنايى، كيفرى و اخلاق شخصى و آداب و عادات معاشرت و كيفيت تشكيل خانواده و سلوك عملى و ترغيب بر تحصيل فضايل مىفرمود كه برنامه مترقى مسلمين محسوب مىشد و لذا بدان اهميت داده و در فيض سماع، تحمل و ضبط آن، دقت و همت مىورزيدند <ref>متن كتاب، ص30</ref> | نويسنده بر اين باور است كه تدوين حديث، از زمان پيامبر(ص) معمول بوده است. به نظر وى، در عهد نبوت، بهويژه بعد از هجرت كه قوانين اسلام در احوال فردى و شئون اجتماعى راه توسعه مىپيمود، پيامبر(ص) ابتدا يا پس از سؤال مسلمين، بياناتى در عقايد، اخلاق، عبادات، قوانين اجتماعى، مدنى جنايى، كيفرى و اخلاق شخصى و آداب و عادات معاشرت و كيفيت تشكيل خانواده و سلوك عملى و ترغيب بر تحصيل فضايل مىفرمود كه برنامه مترقى مسلمين محسوب مىشد و لذا بدان اهميت داده و در فيض سماع، تحمل و ضبط آن، دقت و همت مىورزيدند<ref>متن كتاب، ص30</ref> | ||
در ادامه، در سير تدوين حديث كه از جزوهها به مجموعهها و از آنها به مجموعههاى كلانتر انتقال يافته، به تفصيل سخن رانده شده و كارهايى كه پيرامون مجامع حديثى و شروع آن انجام شده، بازگو گرديده است <ref>مقدمه، ص13</ref> | در ادامه، در سير تدوين حديث كه از جزوهها به مجموعهها و از آنها به مجموعههاى كلانتر انتقال يافته، به تفصيل سخن رانده شده و كارهايى كه پيرامون مجامع حديثى و شروع آن انجام شده، بازگو گرديده است<ref>مقدمه، ص13</ref> | ||
نويسنده معتقد است جمع حديث رسماً از قرن دوم هجرى، شروع شده <ref>متن كتاب، ص44</ref> و جمعى از پيشوايان علمى آن عصر، خود به جمع و تدوين حديث پرداختند و در نتيجه در بلاد اسلامى، به آن دانش معروف شدند. برخى از اين افراد عبارتند از: ابن جريج (متوفى 150ق)، محمد بن اسحاق (متوفى 151ق)، مالك بن انس (متوفى 169ق)، سعيد بن ابى عروبه (متوفى 156ق)، ربيع بن صبيح (متوفى 160ق)، سعيد بن ابى عوانه (متوفاى 156ق)، سفيان ثورى (متوفى 161ق) و اوزاعى (متوفى 156ق) <ref>همان، ص45</ref> | نويسنده معتقد است جمع حديث رسماً از قرن دوم هجرى، شروع شده<ref>متن كتاب، ص44</ref> و جمعى از پيشوايان علمى آن عصر، خود به جمع و تدوين حديث پرداختند و در نتيجه در بلاد اسلامى، به آن دانش معروف شدند. برخى از اين افراد عبارتند از: ابن جريج (متوفى 150ق)، محمد بن اسحاق (متوفى 151ق)، مالك بن انس (متوفى 169ق)، سعيد بن ابى عروبه (متوفى 156ق)، ربيع بن صبيح (متوفى 160ق)، سعيد بن ابى عوانه (متوفاى 156ق)، سفيان ثورى (متوفى 161ق) و اوزاعى (متوفى 156ق)<ref>همان، ص45</ref> | ||
نويسنده آنگاه به مناسبت كثرت حديث در دورانهاى اخير، به اين نكته اشاره نموده است كه نمىتوان تمام منقولات را راست پنداشت. وى معتقد است كه حتى در زمان پيامبر(ص) جعل حديث رواج داشته و پس از آنحضرت، دواعى جعل نه تنها از بين نرفته، بلكه فزونتر گشته است <ref>مقدمه، ص13</ref> | نويسنده آنگاه به مناسبت كثرت حديث در دورانهاى اخير، به اين نكته اشاره نموده است كه نمىتوان تمام منقولات را راست پنداشت. وى معتقد است كه حتى در زمان پيامبر(ص) جعل حديث رواج داشته و پس از آنحضرت، دواعى جعل نه تنها از بين نرفته، بلكه فزونتر گشته است<ref>مقدمه، ص13</ref> | ||
وى پس از بيان موجبات جعل حديث و ذكر مثالى براى هر يك، امورى كه در صحت حديث شرط است، بازگو نموده و براى تأييد سخن، به نمونهاى از احاديث موضوعه و نام جملهاى از مشاهير وضاعين حديث اشاره كرده و يادآور شده است كه بيشتر آنانكه حديث وضع مىكردند، مردمان ظاهرالصلاحى بودهاند و اين خود بر دشوارى تميز مجعولات، مىافزايد. وى همچنين به سبب ديگرى كه موجب سهلانگارى در امر حديث شده، اشاره نموده و آن موضوع تسامحى است كه در دليلهاى سنن و مستحبات به عمل مىآيد <ref>همان</ref> | وى پس از بيان موجبات جعل حديث و ذكر مثالى براى هر يك، امورى كه در صحت حديث شرط است، بازگو نموده و براى تأييد سخن، به نمونهاى از احاديث موضوعه و نام جملهاى از مشاهير وضاعين حديث اشاره كرده و يادآور شده است كه بيشتر آنانكه حديث وضع مىكردند، مردمان ظاهرالصلاحى بودهاند و اين خود بر دشوارى تميز مجعولات، مىافزايد. وى همچنين به سبب ديگرى كه موجب سهلانگارى در امر حديث شده، اشاره نموده و آن موضوع تسامحى است كه در دليلهاى سنن و مستحبات به عمل مىآيد<ref>همان</ref> | ||
از جمله مهمترين موجبات و اسباب جعل حديث كه نويسنده به توضيح آن پرداخته است، عبارتند از: | از جمله مهمترين موجبات و اسباب جعل حديث كه نويسنده به توضيح آن پرداخته است، عبارتند از: | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
#افتخارات قبايل و بلاد اسلامى بر يكديگر كه دامنه آنها به جهل احاديث درباره نيكى و بدى شهرها و مردمان كشيده شد. | #افتخارات قبايل و بلاد اسلامى بر يكديگر كه دامنه آنها به جهل احاديث درباره نيكى و بدى شهرها و مردمان كشيده شد. | ||
#جعل احاديث از ناحيه متشرعين براى تحريص و ترغيب مردم به اعمال دينى و پيروى از كتاب و سنت. | #جعل احاديث از ناحيه متشرعين براى تحريص و ترغيب مردم به اعمال دينى و پيروى از كتاب و سنت. | ||
#احترام فوقالعادهاى كه عموم، نسبت به ناقلين و محدثين مرعى مىداشتند كه همين جهت، خود باعث اكثار بعضى صحابه و تابعين در نقل حديث شد <ref>متن كتاب، ص117- 123</ref> | #احترام فوقالعادهاى كه عموم، نسبت به ناقلين و محدثين مرعى مىداشتند كه همين جهت، خود باعث اكثار بعضى صحابه و تابعين در نقل حديث شد<ref>متن كتاب، ص117- 123</ref> | ||
نويسنده آنگاه وسايل تشخيص احاديث صحيح را از مجعول ياد نموده و چون مبلغ ناچار از ترجمه حديث است، سخنى چند نيز در كيفيت ترجمه و آنچه در آن بايسته است، بازگفته است و سپس به اجمال، از رشتههاى مختلف علم الحديث سخن رانده است <ref>مقدمه، ص13</ref> | نويسنده آنگاه وسايل تشخيص احاديث صحيح را از مجعول ياد نموده و چون مبلغ ناچار از ترجمه حديث است، سخنى چند نيز در كيفيت ترجمه و آنچه در آن بايسته است، بازگفته است و سپس به اجمال، از رشتههاى مختلف علم الحديث سخن رانده است<ref>مقدمه، ص13</ref> | ||
وى معتقد است كه جعل روايات، گروهى را به نقادى حديث و وضع قواعدى براى تشخيص حديث صحيح از سقيم واداشت. اين قواعد كه «مصطلح الحديث» نام گرفت، به ضميمه علم «معرفة الرجال»، مفتاح نقد روايات و دانستن آن، اولين شرط تميز احاديث صادره از مجعولات، محسوب مىشود. البته دو ركن ديگر در اين فن جزو قواعد اساسى علم الحديث مىباشد: | وى معتقد است كه جعل روايات، گروهى را به نقادى حديث و وضع قواعدى براى تشخيص حديث صحيح از سقيم واداشت. اين قواعد كه «مصطلح الحديث» نام گرفت، به ضميمه علم «معرفة الرجال»، مفتاح نقد روايات و دانستن آن، اولين شرط تميز احاديث صادره از مجعولات، محسوب مىشود. البته دو ركن ديگر در اين فن جزو قواعد اساسى علم الحديث مىباشد: | ||
#آشنايى نسبتاً كامل به لغت و قواعد زبان عربى كه لسان صدور اخبار است. | #آشنايى نسبتاً كامل به لغت و قواعد زبان عربى كه لسان صدور اخبار است. | ||
#دانستن تاريخ اسلام، سيره پيامبر(ص) و ائمه (ع)، تاريخ مذاهب و فرق اسلامى و اجمالى از آرا و متعقدات ملل و نحل <ref>همان، ص130</ref> | #دانستن تاريخ اسلام، سيره پيامبر(ص) و ائمه (ع)، تاريخ مذاهب و فرق اسلامى و اجمالى از آرا و متعقدات ملل و نحل<ref>همان، ص130</ref> | ||
نويسنده بر اين باور است كه اطلاع بر اين فنون، فقط جنبه اعدادى داشته و اصل الاصول آن، ذوق سليم و تخليه ذهن از تعصبات است و اين فنون، پيمودن اين مرحله را تسهيل مىكند <ref>همان، ص131</ref> | نويسنده بر اين باور است كه اطلاع بر اين فنون، فقط جنبه اعدادى داشته و اصل الاصول آن، ذوق سليم و تخليه ذهن از تعصبات است و اين فنون، پيمودن اين مرحله را تسهيل مىكند<ref>همان، ص131</ref> | ||
مصطلاحات حديث به عنوان يك بخش الحاقى به كتاب افزوده شده و در آن توضيح مختصرى پيرامون هر يك از اصطلاحات حديثى ذكر شده است <ref>همان، ص 233-249</ref> | مصطلاحات حديث به عنوان يك بخش الحاقى به كتاب افزوده شده و در آن توضيح مختصرى پيرامون هر يك از اصطلاحات حديثى ذكر شده است<ref>همان، ص 233-249</ref> | ||
نويسنده در خاتمه كتاب لازم ديده است كه علائم اختصارى كه نسبت به اسامى اساتيد و كتب مشهور علم حديث و نيز علم رجال (به عنوان شاخهاى از علم حديث) متداول و معمول است را ذكر كند <ref>همان، ص 250</ref> | نويسنده در خاتمه كتاب لازم ديده است كه علائم اختصارى كه نسبت به اسامى اساتيد و كتب مشهور علم حديث و نيز علم رجال (به عنوان شاخهاى از علم حديث) متداول و معمول است را ذكر كند<ref>همان، ص 250</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش