پرش به محتوا

حکایت‌های عرفانی 201 گزیده روایی از دفتر معرفت پیشگان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
جز (جایگزینی متن - '»ب' به '» ب')
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
خط ۴۸: خط ۴۸:
كتاب با پيشگفتار نويسنده در ارائه گزارشى جامع از اثر خويش آغاز و حكايات در هفت بخش و بخش‌هاى مختلف بين 17 تا 35 حكايت را شامل مى‌شود.
كتاب با پيشگفتار نويسنده در ارائه گزارشى جامع از اثر خويش آغاز و حكايات در هفت بخش و بخش‌هاى مختلف بين 17 تا 35 حكايت را شامل مى‌شود.


فصل‌بندى نويسنده بر اساس غرض موضوعى حكايت‌ها سامان گرفته است. از آنجا كه در تلقى سالكان راه، «معرفت» با عهد ازل آغاز مى‌شود، مجموعه حاضر با قصه آدم(ع) افتتاح شده و با ساير پيامبران (ع) و حضرت ختمى مرتبت محمد(ص) و عترت آن حضرت ادامه يافته است. اصحاب رسول(ص) و پيشوايى و پيشگامى ايشان در تصوف، و نقش تابعان در انتقال ميراث حضرت(ص)، يك روند به‌نسبه بى‌گسست زمانى را طى كرده است. نويسنده سعى كرده است تا كم و بيش، اين ترتيب و توالى تاريخى حفظ شود. در دو بخش «كشت‌ها و برداشت‌ها» و «گشايش‌ها و تنگناها» مسائل و دشوارى‌هاى راه و گزندهاى آن و توفيقاتى كه نصيب‌يافتگان داشته‌اند، منعكس شده است. اگرچه امر معرفت با دقيقه‌ها و نازك‌انديشى‌ها همراه است، اما فصل نهايى اين دفتر، با مقوله توحيد بسته شده است. <ref>مقدمه، ص35</ref>
فصل‌بندى نويسنده بر اساس غرض موضوعى حكايت‌ها سامان گرفته است. از آنجا كه در تلقى سالكان راه، «معرفت» با عهد ازل آغاز مى‌شود، مجموعه حاضر با قصه آدم(ع) افتتاح شده و با ساير پيامبران (ع) و حضرت ختمى مرتبت محمد(ص) و عترت آن حضرت ادامه يافته است. اصحاب رسول(ص) و پيشوايى و پيشگامى ايشان در تصوف، و نقش تابعان در انتقال ميراث حضرت(ص)، يك روند به‌نسبه بى‌گسست زمانى را طى كرده است. نويسنده سعى كرده است تا كم و بيش، اين ترتيب و توالى تاريخى حفظ شود. در دو بخش «كشت‌ها و برداشت‌ها» و «گشايش‌ها و تنگناها» مسائل و دشوارى‌هاى راه و گزندهاى آن و توفيقاتى كه نصيب‌يافتگان داشته‌اند، منعكس شده است. اگرچه امر معرفت با دقيقه‌ها و نازك‌انديشى‌ها همراه است، اما فصل نهايى اين دفتر، با مقوله توحيد بسته شده است.<ref>مقدمه، ص35</ref>


نويسنده در گزينش حكايت‌ها، پاى‌بند به اصالت منابع خود بوده است. اين پاى‌بندى باعث شده كه حكايت‌ها، بدون هيچ دستكارى و تصرف، مگر در موارد نادرى كه كوتاه شدن متن را با حوصله تنگ خوانندگان امروزى موافق يافته است، عيناً ارائه شود. براى رعايت همين منظور، برخى از واژه‌هاى مهجور از ياد رفته يا عبارت‌هايى كه امروزه ديگر كاربردى ندارند يا معنا و مفهوم تازه‌اى يافته‌اند، در پاى صفحه، توضيح داده شده است. در همان حال، توضيح درباره شخصيت عارفان و بزرگان طريقت و مشايخى كه در تفكر دوران خود سهم داشته و بر محيط عصر خود تأثير گذاشته‌اند، از امتيازات اين اثر به شمار مى‌رود. <ref>همان، ص35</ref>
نويسنده در گزينش حكايت‌ها، پاى‌بند به اصالت منابع خود بوده است. اين پاى‌بندى باعث شده كه حكايت‌ها، بدون هيچ دستكارى و تصرف، مگر در موارد نادرى كه كوتاه شدن متن را با حوصله تنگ خوانندگان امروزى موافق يافته است، عيناً ارائه شود. براى رعايت همين منظور، برخى از واژه‌هاى مهجور از ياد رفته يا عبارت‌هايى كه امروزه ديگر كاربردى ندارند يا معنا و مفهوم تازه‌اى يافته‌اند، در پاى صفحه، توضيح داده شده است. در همان حال، توضيح درباره شخصيت عارفان و بزرگان طريقت و مشايخى كه در تفكر دوران خود سهم داشته و بر محيط عصر خود تأثير گذاشته‌اند، از امتيازات اين اثر به شمار مى‌رود.<ref>همان، ص35</ref>


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==




در اين اثر حكايت‌ها و قعطعات روايى خواندنى و آموزنده‌اى ذكر شده است كه در ادامه به برخى از آنها اشاره مى‌شود. دو قطعه روايى 20 و 21 تحت عنوان «وصف روى او» و «وصف خوى او» كه در بخش اول آمده است، اختصاص به بيان ويژگى‌ها و صفات اخلاقى و ظاهرى رسول اكرم(ص) دارد. هر دوى اين حكايات، از كتاب «شرف النبى(ص)» تأليف ابوسعيد واعظ خرگوشى، انتخاب شده‌اند. ترجمه فارسى اين دو حكايت، مربوط به اواخر قرن ششم مى‌باشد. اين ترجمه، رسا، نغز، لطيف و در غايت استادى است. شيوه‌اى كه مترجم در وصف خوى رسول اكرم(ص) به كار برده است، همراه با اوج و فرودهاى عاطفى، زنگ و طنين‌هاى دلنشين و موسيقى شورآميزى است كه از صافى روايى مى‌گذرد و سبب پذيرايى دل است. <ref>مقدمه، ص20</ref>
در اين اثر حكايت‌ها و قعطعات روايى خواندنى و آموزنده‌اى ذكر شده است كه در ادامه به برخى از آنها اشاره مى‌شود. دو قطعه روايى 20 و 21 تحت عنوان «وصف روى او» و «وصف خوى او» كه در بخش اول آمده است، اختصاص به بيان ويژگى‌ها و صفات اخلاقى و ظاهرى رسول اكرم(ص) دارد. هر دوى اين حكايات، از كتاب «شرف النبى(ص)» تأليف ابوسعيد واعظ خرگوشى، انتخاب شده‌اند. ترجمه فارسى اين دو حكايت، مربوط به اواخر قرن ششم مى‌باشد. اين ترجمه، رسا، نغز، لطيف و در غايت استادى است. شيوه‌اى كه مترجم در وصف خوى رسول اكرم(ص) به كار برده است، همراه با اوج و فرودهاى عاطفى، زنگ و طنين‌هاى دلنشين و موسيقى شورآميزى است كه از صافى روايى مى‌گذرد و سبب پذيرايى دل است.<ref>مقدمه، ص20</ref>


در خانقاه‌ها و در مجالس سلوك صوفيان، رسم بود كه حكايات و اقوال بزرگان متصوفه و عارفان فره‌مند، بازگويى شود. اين كار به قصد آموزش سلوك بود. اهل طريقت، در پى‌روى از پيامبر(ص) كه گاه تمثيل‌هايى را براى آموزش غيرمستقيم مؤمنان حكايت مى‌كردند، اين شيوه را براى هدايت و تربيت مريدان، كارآمد مى‌دانستند. حكايت‌هاى 26 و 27، «حديث الغار» و «جريح راهب»، نمونه‌هايى است از آنچه رسول اكرم(ص) براى ياران خود به قصد هدايت و تربيت آنان روايت كرده‌اند. <ref>مقدمه، ص23</ref>
در خانقاه‌ها و در مجالس سلوك صوفيان، رسم بود كه حكايات و اقوال بزرگان متصوفه و عارفان فره‌مند، بازگويى شود. اين كار به قصد آموزش سلوك بود. اهل طريقت، در پى‌روى از پيامبر(ص) كه گاه تمثيل‌هايى را براى آموزش غيرمستقيم مؤمنان حكايت مى‌كردند، اين شيوه را براى هدايت و تربيت مريدان، كارآمد مى‌دانستند. حكايت‌هاى 26 و 27، «حديث الغار» و «جريح راهب»، نمونه‌هايى است از آنچه رسول اكرم(ص) براى ياران خود به قصد هدايت و تربيت آنان روايت كرده‌اند.<ref>مقدمه، ص23</ref>


به باور نويسنده، اهل باطن و تأويل، معتقدند كه سخن خداوند، بر سبيل مَثَل بوده و در قرآن، مَثل‌هايى به‌كار گرفته شده است تا خداوند بتواند نكته‌اى دشوار يا دور از دريافت ساده عوام را روشنگرى كند. وى معتقد است نقش مَثل در باور كردن معناى نهفته، كهن‌تر از آنست كه بتوان پى‌جويى كرد. انسان نيز از ديرباز جهان را استعارى و قابل تعبير مى‌نگريست و با آن، همچون يك مقوله كنايى روبرو مى‌شد. <ref>همان، 23</ref>
به باور نويسنده، اهل باطن و تأويل، معتقدند كه سخن خداوند، بر سبيل مَثَل بوده و در قرآن، مَثل‌هايى به‌كار گرفته شده است تا خداوند بتواند نكته‌اى دشوار يا دور از دريافت ساده عوام را روشنگرى كند. وى معتقد است نقش مَثل در باور كردن معناى نهفته، كهن‌تر از آنست كه بتوان پى‌جويى كرد. انسان نيز از ديرباز جهان را استعارى و قابل تعبير مى‌نگريست و با آن، همچون يك مقوله كنايى روبرو مى‌شد.<ref>همان، 23</ref>


حكايت 76، «و هيچ آشيانه مگيريد» كه ترجمه پيش‌درآمد «رساله الطير» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توسط سهروردى است، در بخش چهار و حكايت‌هاى رمزى- تمثيلى 111، 117 و 121، «و نسيم صبا ازوست»، «جام جهان‌نما» و «هدهد در آشيانه بومان» در بخش پنج، نمونه‌هاى پيشرفته در اين نوع و نمط ادبى، به شمار مى‌آيند. <ref>همان، 24</ref>
حكايت 76، «و هيچ آشيانه مگيريد» كه ترجمه پيش‌درآمد «رساله الطير» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توسط سهروردى است، در بخش چهار و حكايت‌هاى رمزى- تمثيلى 111، 117 و 121، «و نسيم صبا ازوست»، «جام جهان‌نما» و «هدهد در آشيانه بومان» در بخش پنج، نمونه‌هاى پيشرفته در اين نوع و نمط ادبى، به شمار مى‌آيند.<ref>همان، 24</ref>


به اعتقاد نويسنده، اگر از روى ظاهر بخواهيم قضاوت كنيم، حكايت 90 از بخش چهار با عنوان «تدبير شيرين»، در وهله اول، يك قصه ضد زن به نظر مى‌آيد. حتى سخن خسرو را كه پس از گوش كردن به راهنمايى‌هاى زيان‌بار شيرين، نصيحت مى‌كند كه «به تدبير و راى زنان كار مكنيد»، مى‌توان برهانى براى اين قضاوت ظاهرى گرفت. اما حكايت عرفانى بسيار فراتر از اين عمل مى‌كند. <ref>همان، 27</ref>
به اعتقاد نويسنده، اگر از روى ظاهر بخواهيم قضاوت كنيم، حكايت 90 از بخش چهار با عنوان «تدبير شيرين»، در وهله اول، يك قصه ضد زن به نظر مى‌آيد. حتى سخن خسرو را كه پس از گوش كردن به راهنمايى‌هاى زيان‌بار شيرين، نصيحت مى‌كند كه «به تدبير و راى زنان كار مكنيد»، مى‌توان برهانى براى اين قضاوت ظاهرى گرفت. اما حكايت عرفانى بسيار فراتر از اين عمل مى‌كند.<ref>همان، 27</ref>


نويسنده معتقد است كه تمثيل مرغى كه سفر به كوه قاف مى‌كند و بدل به سيمرغ مى‌شود يا حقيقت سيمرغ را درمى‌يابد، سابقه‌اى كهن‌تر از روايت «صفير سيمرغ» دارد كه تعبير آن در حكايت 111 بخش پنج، «و نسيم صبا ازوست»، به كار رفته است.
نويسنده معتقد است كه تمثيل مرغى كه سفر به كوه قاف مى‌كند و بدل به سيمرغ مى‌شود يا حقيقت سيمرغ را درمى‌يابد، سابقه‌اى كهن‌تر از روايت «صفير سيمرغ» دارد كه تعبير آن در حكايت 111 بخش پنج، «و نسيم صبا ازوست»، به كار رفته است.


به باور وى، حكايت 130، «مونس راه»، كه در بخش پنج آمده است، كم و بيش يك استثنا در روايت‌گرى حكايت‌هاى عرفانى به شمار مى‌رود. فكر حكايت بديع و بسيار جذاب است؛ زنى، راضيه نام و فارسى زبان، سى سال است كه جز به قرآن سخن نگفته است؛ چنانكه زبان آيات وسيله ارتباط او و پاسخگويى نيازهاى روزمره زندگانى‌اش شده است. بعدتر درمى‌يابيم كه هدفش از اين كار، آن بوده كه در نامه‌اش جز قرآن ننويسند. <ref>مقدمه، ص29</ref>
به باور وى، حكايت 130، «مونس راه»، كه در بخش پنج آمده است، كم و بيش يك استثنا در روايت‌گرى حكايت‌هاى عرفانى به شمار مى‌رود. فكر حكايت بديع و بسيار جذاب است؛ زنى، راضيه نام و فارسى زبان، سى سال است كه جز به قرآن سخن نگفته است؛ چنانكه زبان آيات وسيله ارتباط او و پاسخگويى نيازهاى روزمره زندگانى‌اش شده است. بعدتر درمى‌يابيم كه هدفش از اين كار، آن بوده كه در نامه‌اش جز قرآن ننويسند.<ref>مقدمه، ص29</ref>


موقعيتى كه رواى اين حكايت مى‌آفريند و فضايى كه راضيه را در آن جاى مى‌دهد، به قدر كافى براى چنان شخصيت نامتعارفى، شگفت‌انگيز است. راضيه در راه حج، از قبيله‌اش جدا افتاده و در بيانان گم شده است. راوى او را پياده و سرگردان، اما مطمئن به هدايت خداوند، در باديه مى‌يابد، سوارش مى‌كند و به قبيله و پسرانش مى‌رساند.<ref>همان، ص30</ref>
موقعيتى كه رواى اين حكايت مى‌آفريند و فضايى كه راضيه را در آن جاى مى‌دهد، به قدر كافى براى چنان شخصيت نامتعارفى، شگفت‌انگيز است. راضيه در راه حج، از قبيله‌اش جدا افتاده و در بيانان گم شده است. راوى او را پياده و سرگردان، اما مطمئن به هدايت خداوند، در باديه مى‌يابد، سوارش مى‌كند و به قبيله و پسرانش مى‌رساند.<ref>همان، ص30</ref>


گذشته از جذابيت فكر و ساختار روايت، جذابيت نهايى روايت در آنست كه تأويل‌پذيرى آيات قرآنى اكنون كاربردى تازه يافته و وسيله‌اى شده است براى انتقال مفاهيم ساده‌تر امور روزانه زندگى. اما به نظر نويسنده، در زير اين سطح ظاهر، دريچه‌اى رو به فضاى سرمدى گشوده مى‌شود تا مفاهيم آيات را به پايگاه رفيعش بازرساند و در مقام متعالى‌اى، بازنشاند. آن فرح روحى و آن گشايش دل كه از خواندن روايت به مخاطب دست مى‌دهد هم به كاركرد عاطفى روايت و هم به خصيصه ارجاعى آن مرتبط است كه همانا كشف فضاى سرمدى باشد. <ref>همان، ص30</ref>
گذشته از جذابيت فكر و ساختار روايت، جذابيت نهايى روايت در آنست كه تأويل‌پذيرى آيات قرآنى اكنون كاربردى تازه يافته و وسيله‌اى شده است براى انتقال مفاهيم ساده‌تر امور روزانه زندگى. اما به نظر نويسنده، در زير اين سطح ظاهر، دريچه‌اى رو به فضاى سرمدى گشوده مى‌شود تا مفاهيم آيات را به پايگاه رفيعش بازرساند و در مقام متعالى‌اى، بازنشاند. آن فرح روحى و آن گشايش دل كه از خواندن روايت به مخاطب دست مى‌دهد هم به كاركرد عاطفى روايت و هم به خصيصه ارجاعى آن مرتبط است كه همانا كشف فضاى سرمدى باشد.<ref>همان، ص30</ref>


نويسنده معتقد در مرور حكايات عرفانى، هر گزينه‌اى، لاجرم، با تعيين معيار مقبولى براى انتخاب همراه است؛ در همان حال، تدوينى كه نمايانگر يك طبقه‌بندى هدفمند باشد لازمه چنان مجموعه‌اى است؛ در عين حال، اين مجموعه در ساختار خود مى‌بايد حركت رو به وحدانيت را كه جوهره اين حكايت‌هاست، انعكاس دهد.
نويسنده معتقد در مرور حكايات عرفانى، هر گزينه‌اى، لاجرم، با تعيين معيار مقبولى براى انتخاب همراه است؛ در همان حال، تدوينى كه نمايانگر يك طبقه‌بندى هدفمند باشد لازمه چنان مجموعه‌اى است؛ در عين حال، اين مجموعه در ساختار خود مى‌بايد حركت رو به وحدانيت را كه جوهره اين حكايت‌هاست، انعكاس دهد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش