پرش به محتوا

شرح التلويحات اللوحية و العرشية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
خط ۵۹: خط ۵۹:
تلویحات یکى از مهم‌ترین آثار سهروردى است که با حجم اندکش حاوى قواعد بسیارى است. این اثر در کنار آثارى چون «المشارع و المطارحات» و «المقاومات»، ابتدا از فلسفه مشائى با‌ تفسیر‌ خاص‌ سهروردى سخن گفته و سـپس بـر‌ این‌ مبنا‌ فلسفه اشراق مورد تحقیق قرار گرفته است... سهروردى خود در کتاب «المشارع و المطارحات» مى‌نویسد: این‌ کتاب را باید پیش از «حـكمة الإشـراق» و پس از کتـاب التلويحات مطالعه کرد و چون کتاب المقاومات باز هم‌ بـه‌ تـصریح‌ خود سهروردى در واقع تکمله و ضمیمه‌اى است بر التلويحات، پس بحث‌ اشراقى‌ از تلویحات آغاز شده و مبانى منطقى، فلسفى و مابعدالطـبیعى آن بـه‌تـفصیل در «المشارع و المطارحات»‌ مورد‌ تحلیل‌ قرار مى‌گیرد و سرانجام در قالبى تفصیلى و بـه بیان اشراقى متکامل در «حكمة‌ الإشراق»‌ ادامه‌ می‌یابد<ref>ر.ک: مرادخانی، زهرا، ص40</ref>
تلویحات یکى از مهم‌ترین آثار سهروردى است که با حجم اندکش حاوى قواعد بسیارى است. این اثر در کنار آثارى چون «المشارع و المطارحات» و «المقاومات»، ابتدا از فلسفه مشائى با‌ تفسیر‌ خاص‌ سهروردى سخن گفته و سـپس بـر‌ این‌ مبنا‌ فلسفه اشراق مورد تحقیق قرار گرفته است... سهروردى خود در کتاب «المشارع و المطارحات» مى‌نویسد: این‌ کتاب را باید پیش از «حـكمة الإشـراق» و پس از کتـاب التلويحات مطالعه کرد و چون کتاب المقاومات باز هم‌ بـه‌ تـصریح‌ خود سهروردى در واقع تکمله و ضمیمه‌اى است بر التلويحات، پس بحث‌ اشراقى‌ از تلویحات آغاز شده و مبانى منطقى، فلسفى و مابعدالطـبیعى آن بـه‌تـفصیل در «المشارع و المطارحات»‌ مورد‌ تحلیل‌ قرار مى‌گیرد و سرانجام در قالبى تفصیلى و بـه بیان اشراقى متکامل در «حكمة‌ الإشراق»‌ ادامه‌ می‌یابد<ref>ر.ک: مرادخانی، زهرا، ص40</ref>
   
   
تلویحات سهروردى با عباراتى بسیار موجز نوشته شده است و همین ایجازگویى، فهم آن را دشوار کرده است؛ تا آن حد که خود سهروردى در ضمن مبحث الفاظ بخش منطق کتاب «المشارع و المطارحات»‏ تصریح کرده است که چون آنچه در «التلويحات» آمده، عبارات آن موهم دشوارى است، در «المشارع» بحث را تفصیل داده است که در حکم توضیحى بر آن باشد؛ بنابراین سهروردى اولین کسى است که بر گشودن مشکلات فهم «التلویحات» اقدام کرده است و از طرفى این کتاب، قطعا جنبه درسى و آموزشى داشته است<ref>‏ر.ک: مقدمه مصحح، ص23</ref>  
تلویحات سهروردى با عباراتى بسیار موجز نوشته شده است و همین ایجازگویى، فهم آن را دشوار کرده است؛ تا آن حد که خود سهروردى در ضمن مبحث الفاظ بخش منطق کتاب «المشارع و المطارحات»‏ تصریح کرده است که چون آنچه در «التلويحات» آمده، عبارات آن موهم دشوارى است، در «المشارع» بحث را تفصیل داده است که در حکم توضیحى بر آن باشد؛ بنابراین سهروردى اولین کسى است که بر گشودن مشکلات فهم «التلویحات» اقدام کرده است و از طرفى این کتاب، قطعا جنبه درسى و آموزشى داشته است<ref>‏ر.ک: مقدمه مصحح، ص23</ref>


مصحح، اهمیت این شرح و انگیزه تصحیح را این‌گونه توضیح می‌دهد: «در جریان تصحیح رسائل الشجرة الإلهية شهرزورى براى این بنده مسجل شد که شهرزورى در تبیین مطالب، از شرح تلویحات ابن کمونه بسیار استفاده کرده است و پس از مراجعه دقیق به آن، اهمیت این شرح را در توضیح و تبیین عبارات و دیدگاه‌هاى سهروردى بسیار مفید یافتم‏»<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>  
مصحح، اهمیت این شرح و انگیزه تصحیح را این‌گونه توضیح می‌دهد: «در جریان تصحیح رسائل الشجرة الإلهية شهرزورى براى این بنده مسجل شد که شهرزورى در تبیین مطالب، از شرح تلویحات ابن کمونه بسیار استفاده کرده است و پس از مراجعه دقیق به آن، اهمیت این شرح را در توضیح و تبیین عبارات و دیدگاه‌هاى سهروردى بسیار مفید یافتم‏»<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>


شرح ابن کمونه بر باب منطق نسبتاً مفصل است و در بحث دلالت‌ها نکات جالبی مطرح کرده است. در باب اجزای علوم؛ یعنی مبادی و موضوع و مسائل، تحقیق دقیقی دارد و به‌ نظر می‌رسد که از ابن سینا در این باب استفاده کرده است. در بخش طبیعیات، جزء و جواهر فرد را مورد بررسی قرار داده و در ابطال ترکیب اجسام از ذرات اصرار ورزیده است<ref>سجادی، سید جعفر، ص525</ref>
شرح ابن کمونه بر باب منطق نسبتاً مفصل است و در بحث دلالت‌ها نکات جالبی مطرح کرده است. در باب اجزای علوم؛ یعنی مبادی و موضوع و مسائل، تحقیق دقیقی دارد و به‌ نظر می‌رسد که از ابن سینا در این باب استفاده کرده است. در بخش طبیعیات، جزء و جواهر فرد را مورد بررسی قرار داده و در ابطال ترکیب اجسام از ذرات اصرار ورزیده است<ref>سجادی، سید جعفر، ص525</ref>


در مورد این شرح، مصحح نکاتی را متذکر شده که به‌اختصار اشاره می‌شود:  
در مورد این شرح، مصحح نکاتی را متذکر شده که به‌اختصار اشاره می‌شود:  
الف)- مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانى نام شرح تلویحات ابن کمونه را «التنقيحات في شرح التلويحات» ذکر کرده است. نام التنقيحات في شرح التلويحات به‌احتمال، نام شرح شهرزورى بر التلويحات است؛ هرچند خود شهرزورى در شرح «حكمة الإشراق» از آن فقط به «شرح التلويحات» تعبیر و یاد کرده است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص41</ref> در دائرةالمعارف اسلامی هم در ذکر آثار ابن کمونه از این عنوان استفاده شده است<ref>سجادی، سید جعفر، ص525</ref>  
الف)- مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانى نام شرح تلویحات ابن کمونه را «التنقيحات في شرح التلويحات» ذکر کرده است. نام التنقيحات في شرح التلويحات به‌احتمال، نام شرح شهرزورى بر التلويحات است؛ هرچند خود شهرزورى در شرح «حكمة الإشراق» از آن فقط به «شرح التلويحات» تعبیر و یاد کرده است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص41</ref>در دائرةالمعارف اسلامی هم در ذکر آثار ابن کمونه از این عنوان استفاده شده است<ref>سجادی، سید جعفر، ص525</ref>


ب)- بر اساس نسخ موجود، ابن کمونه بر تمامى سه بخش منطق، طبیعیات و الهیات کتاب تلویحات سهروردى شرح نوشته است. شرح ابن کمونه بر تلویحات سهروردى، یکى از آثار مهم و مؤثر در شرح آثار و اندیشه سهروردى است که شهرزورى در رسائل الشجرة الإلهية و شرح حكمة الإشراق و شرح تلویحات، از آن استفاده کرده است و قطب‌الدین شیرازى در شرح حكمة الإشراق، از کار ابن کمونه بهره برده است<ref>مقدمه مصحح، ص42</ref>  
ب)- بر اساس نسخ موجود، ابن کمونه بر تمامى سه بخش منطق، طبیعیات و الهیات کتاب تلویحات سهروردى شرح نوشته است. شرح ابن کمونه بر تلویحات سهروردى، یکى از آثار مهم و مؤثر در شرح آثار و اندیشه سهروردى است که شهرزورى در رسائل الشجرة الإلهية و شرح حكمة الإشراق و شرح تلویحات، از آن استفاده کرده است و قطب‌الدین شیرازى در شرح حكمة الإشراق، از کار ابن کمونه بهره برده است<ref>مقدمه مصحح، ص42</ref>


ج)- طبق آنچه در مقدمه گفته و تا آخر بدان ملتزم بوده است، کوشش کرده است که مفهوم روشنى براى عبارات متن ذکر کند و در مواردى، حتى با ذکر نسخه‌بدل یا بیان نارسایى متن، نظر خود را بیان مى‏کند. در شرح، کوشیده است نظر خاص سهروردى را توضیح دهد و جایى که دیدگاه خاص سهروردى را با متن التلويحات ناسازگار دانسته است، آن را به نظر مشهور نسبت داده و گفته است: سهروردى بر این عقیده نیست، اما آنچه در آن مورد خاص گفته است بر مبناى پیروى از رأى مشهور بوده است، که البته توجیه «پیروى از رأى مشهور» یا «مسامحه»، برگرفته از بیان خود شیخ اشراق است، که به‌خصوص در مواضع متعدد طبیعیات «المشارع و المطارحات» به این معنى تصریح کرده است. او در مواردى بر سهروردى خرده مى‏گیرد و نظر خاص خویش را بیان مى‏کند. گاهى نیز مطالب توضیحى خارج از متن مى‏آورد که البته محدود است. ابن کمونه به تصریح خود در مقدمه این شرح، فهم و بیان خود را از عبارات تلویحات، از سایر آثار سهروردى گرفته است و با استفاده از آثار سهروردى این کتاب را شرح داده است<ref>همان، ص43-42</ref>  
ج)- طبق آنچه در مقدمه گفته و تا آخر بدان ملتزم بوده است، کوشش کرده است که مفهوم روشنى براى عبارات متن ذکر کند و در مواردى، حتى با ذکر نسخه‌بدل یا بیان نارسایى متن، نظر خود را بیان مى‏کند. در شرح، کوشیده است نظر خاص سهروردى را توضیح دهد و جایى که دیدگاه خاص سهروردى را با متن التلويحات ناسازگار دانسته است، آن را به نظر مشهور نسبت داده و گفته است: سهروردى بر این عقیده نیست، اما آنچه در آن مورد خاص گفته است بر مبناى پیروى از رأى مشهور بوده است، که البته توجیه «پیروى از رأى مشهور» یا «مسامحه»، برگرفته از بیان خود شیخ اشراق است، که به‌خصوص در مواضع متعدد طبیعیات «المشارع و المطارحات» به این معنى تصریح کرده است. او در مواردى بر سهروردى خرده مى‏گیرد و نظر خاص خویش را بیان مى‏کند. گاهى نیز مطالب توضیحى خارج از متن مى‏آورد که البته محدود است. ابن کمونه به تصریح خود در مقدمه این شرح، فهم و بیان خود را از عبارات تلویحات، از سایر آثار سهروردى گرفته است و با استفاده از آثار سهروردى این کتاب را شرح داده است<ref>همان، ص43-42</ref>


د)- با عنایت به وجود نسخه‏هاى متعدد که عموماً قریب به زمان شارح است، معلوم مى‏شود این شرح مورد استقبال اهل فضل بوده است و استفاده شهرزورى، معاصر وى از آن، نشانه دیگرى از استقبال از کار ابن کمونه است. ابن کمونه در اوائل سال 667ق، از تصنیف شرح تلویحات فراغت یافته و شهرزورى رسائل الشجرة الإلهية را در 680ق، به پایان آورده است؛ یعنى حدودا 13 سال پس از پایان شرح ابن کمونه و معلوم مى‏شود شرح تلویحات ابن کمونه، کاملاً از اعتبار علمى نزد علماى فن برخوردار بوده است<ref>همان، ص44-43</ref>  
د)- با عنایت به وجود نسخه‏هاى متعدد که عموماً قریب به زمان شارح است، معلوم مى‏شود این شرح مورد استقبال اهل فضل بوده است و استفاده شهرزورى، معاصر وى از آن، نشانه دیگرى از استقبال از کار ابن کمونه است. ابن کمونه در اوائل سال 667ق، از تصنیف شرح تلویحات فراغت یافته و شهرزورى رسائل الشجرة الإلهية را در 680ق، به پایان آورده است؛ یعنى حدودا 13 سال پس از پایان شرح ابن کمونه و معلوم مى‏شود شرح تلویحات ابن کمونه، کاملاً از اعتبار علمى نزد علماى فن برخوردار بوده است<ref>همان، ص44-43</ref>


شیخ اشراق در کتاب التلويحات و دیگر آثارى که به روش مـشاء نـوشته، روح‌ اشراق‌ را نمایانده است. وى به‌ هـمان‌ انـدازه که از زبـان اسـتدلال بـهره برده، به زبـان شـهود نیز سخن گفته است. او از همان نخستین گامى که در فلسفه گذارده است‌ شور و حالى‌ دارد که این شور و حال‌ او‌ را خودآگاه و یا ناخودآگاه به‌سـوى ذوق اشـراق مـى‌کشانده است و این نکته حتى از مبحث مقولات، صورت، هـیولى و مـباحث مـنطقى وى نـیز آشـکار اسـت. وى به‌طور مثال در این‌ کتاب‌ برخى از مطالب را با عنوان «عرشى» و برخى دیگر را با عنوان «لوح» به رشته نگارش درآورده است. مطالبى که با عنوان «عرشى» به نگارش درآمده در نوع خـود مطالبى‌ است‌ که در‌ آثار فیلسوفان به چشم نمى‌خورد و از زبان استاد گرفته نشده است، همچنان‌که بخش پایانى کتاب تلویحات، «مرصاد عرشى» نام دارد، ولى مطالبى که با‌ عنوان» لوح‌«به رشته تـحریر درآمـده است، شهودى و ابداعى نیست و از آثار حکما و یا از زبان فیلسوفان اقتباس شده ‌‌است‌<ref>مرادخانی، زهرا، همان، ص43-42</ref>
شیخ اشراق در کتاب التلويحات و دیگر آثارى که به روش مـشاء نـوشته، روح‌ اشراق‌ را نمایانده است. وى به‌ هـمان‌ انـدازه که از زبـان اسـتدلال بـهره برده، به زبـان شـهود نیز سخن گفته است. او از همان نخستین گامى که در فلسفه گذارده است‌ شور و حالى‌ دارد که این شور و حال‌ او‌ را خودآگاه و یا ناخودآگاه به‌سـوى ذوق اشـراق مـى‌کشانده است و این نکته حتى از مبحث مقولات، صورت، هـیولى و مـباحث مـنطقى وى نـیز آشـکار اسـت. وى به‌طور مثال در این‌ کتاب‌ برخى از مطالب را با عنوان «عرشى» و برخى دیگر را با عنوان «لوح» به رشته نگارش درآورده است. مطالبى که با عنوان «عرشى» به نگارش درآمده در نوع خـود مطالبى‌ است‌ که در‌ آثار فیلسوفان به چشم نمى‌خورد و از زبان استاد گرفته نشده است، همچنان‌که بخش پایانى کتاب تلویحات، «مرصاد عرشى» نام دارد، ولى مطالبى که با‌ عنوان» لوح‌«به رشته تـحریر درآمـده است، شهودى و ابداعى نیست و از آثار حکما و یا از زبان فیلسوفان اقتباس شده ‌‌است‌<ref>مرادخانی، زهرا، همان، ص43-42</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش