۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
كتاب، مشتمل بر يك مقدمه و پنج فصل (دوره) است كه در هر فصل تعدادى از شخصيتهاى اصولى معرفى و در مجموع 76 دانشمند اصولى شيعه ذكر شده است. در اين نوشتار، بر مبناى دستهبندى كتاب «[[تاریخ فقه و فقها]]» تأليف دكتر [[گرجی، ابوالقاسم|ابوالقاسم گرجى]]، تقسيمبندى ادوار علم اصول، صورت گرفته است. بررسى زندگىنامه و آثار، روششناسى، تأثيرپذيرى و نوآورىهاى دانشمندان اصولى ضمن اين دورهها و با تعيين قرنى كه در آن مىزيستهاند، تبيين شده است <ref>مقدمه، ص 38</ref> | كتاب، مشتمل بر يك مقدمه و پنج فصل (دوره) است كه در هر فصل تعدادى از شخصيتهاى اصولى معرفى و در مجموع 76 دانشمند اصولى شيعه ذكر شده است. در اين نوشتار، بر مبناى دستهبندى كتاب «[[تاریخ فقه و فقها]]» تأليف دكتر [[گرجی، ابوالقاسم|ابوالقاسم گرجى]]، تقسيمبندى ادوار علم اصول، صورت گرفته است. بررسى زندگىنامه و آثار، روششناسى، تأثيرپذيرى و نوآورىهاى دانشمندان اصولى ضمن اين دورهها و با تعيين قرنى كه در آن مىزيستهاند، تبيين شده است<ref>مقدمه، ص 38</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
حجم بيشترى از مطالب اين كتاب به اصوليانى كه آثار بيشترى داشته يا در تحوّل علم اصول نقش برجستهترى ايفا كردهاند، اختصاص يافته است، اما در مورد برخى به جهت در دسترس نبودن اثر آنها يا كمبود منابع، مطالب كمترى بيان شده است <ref>مقدمه، ص 37</ref> | حجم بيشترى از مطالب اين كتاب به اصوليانى كه آثار بيشترى داشته يا در تحوّل علم اصول نقش برجستهترى ايفا كردهاند، اختصاص يافته است، اما در مورد برخى به جهت در دسترس نبودن اثر آنها يا كمبود منابع، مطالب كمترى بيان شده است<ref>مقدمه، ص 37</ref> | ||
نويسنده، مقصود از شخصيت اصولى را اعم از نويسنده دانسته مىنويسد: «مقصود ما از اصولى، هر دانشمندى است كه بهگونهاى با علم اصول ارتباط داشته است؛ خواه مؤلف باشد يا مدرّس و در تأليف هم چه يك دوره كامل مباحث اصولى به رشته تحرير آورده باشد يا تكنگارى كرده باشد. البته بهمنظور محدود ساختن قلمرو بحث، فقط ديدگاه دانشمندان اصولى شيعه را بحث و بررسى كردهايم» <ref>مقدمه، ص 37 - 38</ref> | نويسنده، مقصود از شخصيت اصولى را اعم از نويسنده دانسته مىنويسد: «مقصود ما از اصولى، هر دانشمندى است كه بهگونهاى با علم اصول ارتباط داشته است؛ خواه مؤلف باشد يا مدرّس و در تأليف هم چه يك دوره كامل مباحث اصولى به رشته تحرير آورده باشد يا تكنگارى كرده باشد. البته بهمنظور محدود ساختن قلمرو بحث، فقط ديدگاه دانشمندان اصولى شيعه را بحث و بررسى كردهايم»<ref>مقدمه، ص 37 - 38</ref> | ||
در اين بخش از نوشتار، خلاصهاى از مباحث مطرحشده در فصول كتاب ارائه مىشود: | در اين بخش از نوشتار، خلاصهاى از مباحث مطرحشده در فصول كتاب ارائه مىشود: | ||
#نويسنده در فصل اول كتاب با عنوان «دوره تأسيس»، چند موضوع را مورد بررسى قرار داده است. ابتدا ضرورت نياز به اصول فقه را تبيين نموده است، سپس پيشگامان اين علم و در آخر مباحث اصولى در روايات ائمه (ع) را متذكر شده است. | #نويسنده در فصل اول كتاب با عنوان «دوره تأسيس»، چند موضوع را مورد بررسى قرار داده است. ابتدا ضرورت نياز به اصول فقه را تبيين نموده است، سپس پيشگامان اين علم و در آخر مباحث اصولى در روايات ائمه (ع) را متذكر شده است. | ||
#:دوره تأسيس از عصر نورانى ائمه معصومين (ع) آغاز شد و شاگردان و اصحاب ائمه (ع) قواعد اصولى مورد نياز براى استنباط احكام را ضمن روايات و احاديثى مطرح كردند. البته گفتنى است قواعدى كه در روايات بيان شده و نيز كيفيت تطبيق و تفريع آنها در آن عصر در مراحل ابتدايى خود بوده است <ref>متن كتاب، ص 39</ref> ائمه اطهار(ع) پيشگامان علم اصول بودهاند و لذا برخى از انديشمندان با اين رويكرد، قواعد اصولى را كه از ائمه اهلبيت(ع) رسيده در كتابهاى خود گردآورى و دستهبندى نمودهاند <ref>همان، ص 42</ref> نويسنده 16 قاعده اصولى را از روايات ائمه (ع) استخراج و توضيح داده است <ref>همان، ص 43 - 58</ref> | #:دوره تأسيس از عصر نورانى ائمه معصومين (ع) آغاز شد و شاگردان و اصحاب ائمه (ع) قواعد اصولى مورد نياز براى استنباط احكام را ضمن روايات و احاديثى مطرح كردند. البته گفتنى است قواعدى كه در روايات بيان شده و نيز كيفيت تطبيق و تفريع آنها در آن عصر در مراحل ابتدايى خود بوده است<ref>متن كتاب، ص 39</ref> ائمه اطهار(ع) پيشگامان علم اصول بودهاند و لذا برخى از انديشمندان با اين رويكرد، قواعد اصولى را كه از ائمه اهلبيت(ع) رسيده در كتابهاى خود گردآورى و دستهبندى نمودهاند<ref>همان، ص 42</ref> نويسنده 16 قاعده اصولى را از روايات ائمه (ع) استخراج و توضيح داده است<ref>همان، ص 43 - 58</ref> | ||
#در دوره تدوين، علم اصول استقلال نسبى خود را بازيافته و بهصورت مستقل تأليف و نگارش يافت. ظاهراً اولين نويسنده در علم اصول، هشام بن حكم (م 179ق) بوده كه كتاب «الألفاظ و مباحثها» را تدوين نموده است. البته گفته شده كه نخستين اثر اصولى از شافعى (م 204ق) است، ولى از آنجا كه هشام پيش از شافعى مىزيسته، تقدّم در تأليف براى او اثبات مىشود <ref>همان، ص 59</ref> | #در دوره تدوين، علم اصول استقلال نسبى خود را بازيافته و بهصورت مستقل تأليف و نگارش يافت. ظاهراً اولين نويسنده در علم اصول، هشام بن حكم (م 179ق) بوده كه كتاب «الألفاظ و مباحثها» را تدوين نموده است. البته گفته شده كه نخستين اثر اصولى از شافعى (م 204ق) است، ولى از آنجا كه هشام پيش از شافعى مىزيسته، تقدّم در تأليف براى او اثبات مىشود<ref>همان، ص 59</ref> | ||
#:در اين فصل از كتاب، شرح حال 20 شخصيت صحابى ائمه (ع) كه آثارى اصولى دارند ذكر شده است؛ از آن جملهاند: يونس بن عبدالرحمن (م 183)، محمد بن ابىعمير (م 217ق) و [[ابن شاذان، فضل بن شاذان|فضل بن شاذان]] (م 260ق) <ref>همان، ص 62 - 80</ref> | #:در اين فصل از كتاب، شرح حال 20 شخصيت صحابى ائمه (ع) كه آثارى اصولى دارند ذكر شده است؛ از آن جملهاند: يونس بن عبدالرحمن (م 183)، محمد بن ابىعمير (م 217ق) و [[ابن شاذان، فضل بن شاذان|فضل بن شاذان]] (م 260ق)<ref>همان، ص 62 - 80</ref> | ||
#در دوره سوم كه «دوره كمال و استقلال» ناميده شده، علم اصول سادگى نخستين خود را از دست داد و به كمال رسيد و تا حدودى از آميختگى با مسائل علم كلام رهايى يافت. شيعه در اين عصر كه غيبت كبرا به وقوع پيوست (334ق)، به علت دسترسى به امامان يا نواب خاص، نياز چندانى به اجتهاد نداشت <ref>همان، ص 81</ref> | #در دوره سوم كه «دوره كمال و استقلال» ناميده شده، علم اصول سادگى نخستين خود را از دست داد و به كمال رسيد و تا حدودى از آميختگى با مسائل علم كلام رهايى يافت. شيعه در اين عصر كه غيبت كبرا به وقوع پيوست (334ق)، به علت دسترسى به امامان يا نواب خاص، نياز چندانى به اجتهاد نداشت<ref>همان، ص 81</ref> | ||
#:در اين فصل، اسامى يازده تن از اصوليون شيعه ذكر شده است. در مورد برخى چون احمد بن فارس بن زكريا (م 395ق) تنها به ذكر آثار وى بسنده شده و درباره [[شيخ مفيد]]، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] با تفصيل بيشترى سخن به ميان آمده است <ref>همان، ص 83 - 206</ref> | #:در اين فصل، اسامى يازده تن از اصوليون شيعه ذكر شده است. در مورد برخى چون احمد بن فارس بن زكريا (م 395ق) تنها به ذكر آثار وى بسنده شده و درباره [[شيخ مفيد]]، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] با تفصيل بيشترى سخن به ميان آمده است<ref>همان، ص 83 - 206</ref> | ||
#چهارمين دوره كه «دوره ركود» ناميده شده، از وفات [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تا عصر [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادريس حلى]] (م 598ق) ادامه داشت و پس از [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تا حدود يك قرن، اجتهاد شيعه عملاً متوقف شده بود. البته در اين عصر كتابهاى متعدد اصولى نوشته شد كه مهمترين آنها بخش اصول كتاب «غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع» تأليف [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] (م 598ق) بود. نويسنده در بخش عمده اين فصل به روششناسى و بيان تأثيرپذيرى [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] از [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] پرداخته است. در آخر نيز چند شخصيت اصولى ديگر را معرفى كرده است <ref>همان، ص 208 - 237</ref> | #چهارمين دوره كه «دوره ركود» ناميده شده، از وفات [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تا عصر [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادريس حلى]] (م 598ق) ادامه داشت و پس از [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تا حدود يك قرن، اجتهاد شيعه عملاً متوقف شده بود. البته در اين عصر كتابهاى متعدد اصولى نوشته شد كه مهمترين آنها بخش اصول كتاب «غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع» تأليف [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] (م 598ق) بود. نويسنده در بخش عمده اين فصل به روششناسى و بيان تأثيرپذيرى [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] از [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] پرداخته است. در آخر نيز چند شخصيت اصولى ديگر را معرفى كرده است<ref>همان، ص 208 - 237</ref> | ||
#آخرين فصل كتاب با عنوان «دوره نهضت مجدد»، بيشتر از نيمى از آن را به خود اختصاص داده است. اين دوره كه با اعتراضهاى شديد[[ابنادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] بر شيخ شروع شد، سرآغاز تحولات بسيارى بود. در اين دوره، شيوه و آراء اصولى شخصيتهايى مانند سيد ابن طاووس (م 673ق)، علامه حلّى (م 726ق) و شيخ بهايى (م 1030ق) مطالعه شده است <ref>همان، ص 240 - 528</ref> | #آخرين فصل كتاب با عنوان «دوره نهضت مجدد»، بيشتر از نيمى از آن را به خود اختصاص داده است. اين دوره كه با اعتراضهاى شديد[[ابنادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] بر شيخ شروع شد، سرآغاز تحولات بسيارى بود. در اين دوره، شيوه و آراء اصولى شخصيتهايى مانند سيد ابن طاووس (م 673ق)، علامه حلّى (م 726ق) و شيخ بهايى (م 1030ق) مطالعه شده است<ref>همان، ص 240 - 528</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش