۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
| خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در ابتداى كتاب، بهجاى مقدمهنويسى، از خاطرات مستندى كه بخشى از حديث روزگار درباره [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] است، استفاده شده و ترجيح داده شده است كه سطورى چند از نظرات و آراى بعضى از شاگردان معروف و برجسته و فرهيخته علامه درباره ايشان نقل شود كه هم براى اهل خرد در شناخت علامه مىتواند روشنگر باشد و هم تذكار توضيحى، براى توجه كسانى كه عظمت و مقام علمى - معنوى ايشان را ناديده مىگيرند و گاهى به بهانه «نقد مباحث علمى - فلسفى» با به كار بردن تعبيرات ناشايست، به ساحت ايشان، جفا روا مىدارند<ref>بهجاى مقدمه، ص11</ref> | در ابتداى كتاب، بهجاى مقدمهنويسى، از خاطرات مستندى كه بخشى از حديث روزگار درباره [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] است، استفاده شده و ترجيح داده شده است كه سطورى چند از نظرات و آراى بعضى از شاگردان معروف و برجسته و فرهيخته علامه درباره ايشان نقل شود كه هم براى اهل خرد در شناخت علامه مىتواند روشنگر باشد و هم تذكار توضيحى، براى توجه كسانى كه عظمت و مقام علمى - معنوى ايشان را ناديده مىگيرند و گاهى به بهانه «نقد مباحث علمى - فلسفى» با به كار بردن تعبيرات ناشايست، به ساحت ايشان، جفا روا مىدارند<ref>بهجاى مقدمه، ص11</ref> | ||
بدون ترديد، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] يكى از برجستهترين و شاخصترين شخصيتهاى دينى جهان اسلام در دوران معاصر است كه ابعاد گوناگون علمى و معنوى را در وجود خود متجلى ساخته بود<ref>متن كتاب، ص15</ref> در فصل اول، سؤالاتى مطرح گرديده كه در پاسخ به آنها، گوشههايى از زندگانى و شخصيت علمى علامه، به تصوير كشيده شده است. اين سؤالات پيرامون موضوعات زير مىباشد: تاريخ تولد؛ چگونگى تحصيل؛ شاخه سادات طباطبايى؛ مدارج تحصيلى و زندگى علمى؛ مقام علامه در عرفان و نقش آيتالله قاضى در پرورش و تكامل شخصيت معنوى ايشان؛ نحوه تعامل استاد با شاگردان و برخورد ايشان در جلسه درس؛ ارتباط علامه با قرآن؛ مطرح بودن عرفان و تصوف در مصر؛ اقتضائات و ضرورتهايى كه سبب شد علامه راه و خط مرجعيت را رها كرده و در مسير علوم قرآن و تفسير، گام بردارد؛ روش علامه در تفسير؛ نمونههايى از حالات معنوى - عرفانى و كرامات علامه و...<ref>همان، ص13-60</ref> | بدون ترديد، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] يكى از برجستهترين و شاخصترين شخصيتهاى دينى جهان اسلام در دوران معاصر است كه ابعاد گوناگون علمى و معنوى را در وجود خود متجلى ساخته بود<ref>متن كتاب، ص15</ref>در فصل اول، سؤالاتى مطرح گرديده كه در پاسخ به آنها، گوشههايى از زندگانى و شخصيت علمى علامه، به تصوير كشيده شده است. اين سؤالات پيرامون موضوعات زير مىباشد: تاريخ تولد؛ چگونگى تحصيل؛ شاخه سادات طباطبايى؛ مدارج تحصيلى و زندگى علمى؛ مقام علامه در عرفان و نقش آيتالله قاضى در پرورش و تكامل شخصيت معنوى ايشان؛ نحوه تعامل استاد با شاگردان و برخورد ايشان در جلسه درس؛ ارتباط علامه با قرآن؛ مطرح بودن عرفان و تصوف در مصر؛ اقتضائات و ضرورتهايى كه سبب شد علامه راه و خط مرجعيت را رها كرده و در مسير علوم قرآن و تفسير، گام بردارد؛ روش علامه در تفسير؛ نمونههايى از حالات معنوى - عرفانى و كرامات علامه و...<ref>همان، ص13-60</ref> | ||
در فصل دوم، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، احياگر نفوس شناخته شده است. نويسنده، معتقد است براى شناخت ابعاد علمى، فرهنگى، عرفانى و معنوى علامه و نقش سازندهاى كه ايشان در تحول و پيدايش و نهضت علمى قرآنى در حوزه علميه قم و تربيت طلاب و احياى نفوس به عهده داشت، بايد دانشمندان و انديشمندان حوزه و اساتيد دانشگاه، در حد توان و امكانات خود و در همايشهاى تخصصى و صرفا علمى - فلسفى، به بحث و بررسى بپردازند؛ وگرنه عظمت ايشان، همچنان ناشناخته خواهد ماند<ref>همان، ص63-64</ref> | در فصل دوم، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، احياگر نفوس شناخته شده است. نويسنده، معتقد است براى شناخت ابعاد علمى، فرهنگى، عرفانى و معنوى علامه و نقش سازندهاى كه ايشان در تحول و پيدايش و نهضت علمى قرآنى در حوزه علميه قم و تربيت طلاب و احياى نفوس به عهده داشت، بايد دانشمندان و انديشمندان حوزه و اساتيد دانشگاه، در حد توان و امكانات خود و در همايشهاى تخصصى و صرفا علمى - فلسفى، به بحث و بررسى بپردازند؛ وگرنه عظمت ايشان، همچنان ناشناخته خواهد ماند<ref>همان، ص63-64</ref> | ||
| خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمىكرد، ولى بااينحال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورتها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمىكرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مىدانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref> | رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمىكرد، ولى بااينحال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورتها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمىكرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مىدانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref> | ||
در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشنفكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref> و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است<ref>همان، ص129-144</ref> | در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشنفكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref>و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است<ref>همان، ص129-144</ref> | ||
در هفتمين فصل، به بحث از بعد سياسى در زندگى علامه پرداخته شده است. در اين فصل، به اين نكات اشاره شده است كه علامه، يك فرد سياسى به مفهوم مصطلح امروز نبودند، ولى درباره مسائل مهم داخلى يا خارجى مربوط به مسلمانان و جهان اسلام، اظهار نظر نموده و به تكليف خود، عمل مىكردند. در مورد شركت در مسئله نهضت اسلامى ايران نيز ايشان در آغاز مبارزه روحانيت عليه اقدامات رژيم، اعلاميههاى مشترك مراجع عظام قم را در مورد مسائل سياسى كشور، امضا مىكرد و در چندين اعلاميه، امضاى ايشان، در كنار اسامى آقايان مراجع، آمده است<ref>ر.ك: همان، ص147</ref> | در هفتمين فصل، به بحث از بعد سياسى در زندگى علامه پرداخته شده است. در اين فصل، به اين نكات اشاره شده است كه علامه، يك فرد سياسى به مفهوم مصطلح امروز نبودند، ولى درباره مسائل مهم داخلى يا خارجى مربوط به مسلمانان و جهان اسلام، اظهار نظر نموده و به تكليف خود، عمل مىكردند. در مورد شركت در مسئله نهضت اسلامى ايران نيز ايشان در آغاز مبارزه روحانيت عليه اقدامات رژيم، اعلاميههاى مشترك مراجع عظام قم را در مورد مسائل سياسى كشور، امضا مىكرد و در چندين اعلاميه، امضاى ايشان، در كنار اسامى آقايان مراجع، آمده است<ref>ر.ك: همان، ص147</ref> | ||
در فصل هشتم، مجددا به موضوع در معرض تكفير قرار گرفتن علامه، پرداخته شده و اين امر، توضيح بيشترى داده شده است<ref>همان، ص161</ref> و در آخرين فصل نيز مسئله استمرار مخالفتها و هجمهها عليه ايشان، مطرح و پاسخ داده شده است<ref>همان، ص171</ref> | در فصل هشتم، مجددا به موضوع در معرض تكفير قرار گرفتن علامه، پرداخته شده و اين امر، توضيح بيشترى داده شده است<ref>همان، ص161</ref>و در آخرين فصل نيز مسئله استمرار مخالفتها و هجمهها عليه ايشان، مطرح و پاسخ داده شده است<ref>همان، ص171</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
ویرایش