پرش به محتوا

حقائق التفسير: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
خط ۳۸: خط ۳۸:




'''[[حقائق التفسير]]''' مجموعه‌اى از روايات تفسيرى با صبغه‌اى عرفانى - اشارى، منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)]] است. اين روايات، به‌طور پراكنده، در قرن سوم هجرى در محافل صوفيان كوفه و بغداد بازگو مى‌شد <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9</ref> نخستين بار ابوعبدالرحمان سلمى (متوفى 412) آنها را در كتاب «[[حقائق التفسير]]» گردآورى كرد و آشنايى ما با اين تفسير تنها از طريق نقل قول‌هاى اوست. هنوز روشن نيست كه سلمى متن كامل تفسير را روايت كرده است يا خير. شواهدى ثابت مى‌كند كه وى متن كامل را روايت نكرده؛ چنان‌كه خرگوشى در «[[تهذيب الأسرار في أصول التصوف؛ مع ملحق بألفاظ الصوفية المتداولة في الكتاب و السنة|تهذيب الأسرار]]»، منتخباتى از اين تفسير را به دست داده كه در كتاب سلمى نيست. همچنين [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]]  (متوفى 606) در كتاب «عرائس البيان فى حقائق القرآن»، قطعاتى نقل كرده كه در [[حقائق التفسير]] يافت نمى‌شود <ref>نويا nwyia، ص130، پانويس 45</ref>
'''[[حقائق التفسير]]''' مجموعه‌اى از روايات تفسيرى با صبغه‌اى عرفانى - اشارى، منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)]] است. اين روايات، به‌طور پراكنده، در قرن سوم هجرى در محافل صوفيان كوفه و بغداد بازگو مى‌شد <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9</ref>نخستين بار ابوعبدالرحمان سلمى (متوفى 412) آنها را در كتاب «[[حقائق التفسير]]» گردآورى كرد و آشنايى ما با اين تفسير تنها از طريق نقل قول‌هاى اوست. هنوز روشن نيست كه سلمى متن كامل تفسير را روايت كرده است يا خير. شواهدى ثابت مى‌كند كه وى متن كامل را روايت نكرده؛ چنان‌كه خرگوشى در «[[تهذيب الأسرار في أصول التصوف؛ مع ملحق بألفاظ الصوفية المتداولة في الكتاب و السنة|تهذيب الأسرار]]»، منتخباتى از اين تفسير را به دست داده كه در كتاب سلمى نيست. همچنين [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابی‌نصر|روزبهان بقلى]]  (متوفى 606) در كتاب «عرائس البيان فى حقائق القرآن»، قطعاتى نقل كرده كه در [[حقائق التفسير]] يافت نمى‌شود <ref>نويا nwyia، ص130، پانويس 45</ref>


در مجموعه نافذپاشا كتابخانه سليمانيه، تفسيرى منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]] وجود دارد كه گردآورنده آن احمد بن محمد بن حرب است. وى اين تفسيرها را، به‌ترتيب، از طريق ابوطاهر بن مؤمن، ابومحمد حسن بن محمد بن حمزه، محمد بن حمزه (پدر حسن بن محمد)، ابومحمد حسن بن عبداللّه (عموى حسن بن محمد)، على بن محمد بن على بن موسى الرضا (ع)، امام موسى بن جعفر و [[امام جعفر صادق(ع)]]روايت كرده است <ref>آتش، ص43</ref>
در مجموعه نافذپاشا كتابخانه سليمانيه، تفسيرى منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]] وجود دارد كه گردآورنده آن احمد بن محمد بن حرب است. وى اين تفسيرها را، به‌ترتيب، از طريق ابوطاهر بن مؤمن، ابومحمد حسن بن محمد بن حمزه، محمد بن حمزه (پدر حسن بن محمد)، ابومحمد حسن بن عبداللّه (عموى حسن بن محمد)، على بن محمد بن على بن موسى الرضا (ع)، امام موسى بن جعفر و [[امام جعفر صادق(ع)]]روايت كرده است <ref>آتش، ص43</ref>
خط ۴۸: خط ۴۸:
بنا بر گفته «[[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]»، در كتاب‌هاى تذكره‌نويسان و عالمان رجال اماميه، به اين كتاب اشاره‌اى نشده است و احتمال دارد تفسير مذكور را برخى از اصحاب امامان از ائمه روايت كرده باشند. به نظر مى‌رسد كه اين اثر همان نسخه پيشين باشد.
بنا بر گفته «[[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة]]»، در كتاب‌هاى تذكره‌نويسان و عالمان رجال اماميه، به اين كتاب اشاره‌اى نشده است و احتمال دارد تفسير مذكور را برخى از اصحاب امامان از ائمه روايت كرده باشند. به نظر مى‌رسد كه اين اثر همان نسخه پيشين باشد.


رساله ديگرى نيز وجود دارد كه به تفسير نعمانى معروف است و گاه تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]خوانده مى‌شود. ابوعبداللّه [[نعمانی، محمد بن ابراهیم|محمد بن ابراهيم نعمانى]]، معروف به ابن ابى‌زينب، از محدّثان سده چهارم و از شاگردان [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، كتاب [[تفسير القرآن]] لأهل البيت را نگاشته و مجلسى در [[بحار الأنوار]] اين تفسير را <ref>ج90، ص97-3</ref> نقل كرده است.
رساله ديگرى نيز وجود دارد كه به تفسير نعمانى معروف است و گاه تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]خوانده مى‌شود. ابوعبداللّه [[نعمانی، محمد بن ابراهیم|محمد بن ابراهيم نعمانى]]، معروف به ابن ابى‌زينب، از محدّثان سده چهارم و از شاگردان [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، كتاب [[تفسير القرآن]] لأهل البيت را نگاشته و مجلسى در [[بحار الأنوار]] اين تفسير را <ref>ج90، ص97-3</ref>نقل كرده است.


مجموعه تفسيرى مورد بحث، به‌ترتيب، از طريق احمد بن محمد بن سعيد، ابن عقده، احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى، اسماعيل بن مهران، حسن بن على بن ابى‌حمزه بطائنى و پدرش از اسماعيل بن جابر، از [[امام صادق]] نقل شده است كه همه راويان آن شيعه‌اند؛ اگرچه ابن عقده، مذهب زيدى جارودى داشته است <ref>نجاشى، ص94؛ طوسى، ص28</ref> و حسن بن على بن ابى‌حمزه و پدرش نيز در شمار واقفه بودند. اين تفسير را - كه دست كم دو نسخه از آن موجود است - مى‌توان همتاى شيعى نسخه ابن عطا دانست كه سلمى آن را در تفسير خود نقل كرده است <ref>نويا، ص131؛ سلمى، ج1، مقدمه نويا، ص6</ref>
مجموعه تفسيرى مورد بحث، به‌ترتيب، از طريق احمد بن محمد بن سعيد، ابن عقده، احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى، اسماعيل بن مهران، حسن بن على بن ابى‌حمزه بطائنى و پدرش از اسماعيل بن جابر، از [[امام صادق]] نقل شده است كه همه راويان آن شيعه‌اند؛ اگرچه ابن عقده، مذهب زيدى جارودى داشته است <ref>نجاشى، ص94؛ طوسى، ص28</ref>و حسن بن على بن ابى‌حمزه و پدرش نيز در شمار واقفه بودند. اين تفسير را - كه دست كم دو نسخه از آن موجود است - مى‌توان همتاى شيعى نسخه ابن عطا دانست كه سلمى آن را در تفسير خود نقل كرده است <ref>نويا، ص131؛ سلمى، ج1، مقدمه نويا، ص6</ref>


نويا <ref>ص131، پانويس 48</ref>، در باب تفاوت‌هاى محتوايى روايت سنّى و روايت شيعى مجموعه تفسيرى امام جعفر صادق، به اين نكته اشاره كرده كه در متن سلمى، تمام روايت‌ها يا تفسيرهايى كه به اهل بيت اشاره داشته‌اند، حذف شده‌اند و تنها يك جا <ref>در نسخه خطى ينى جامع، ش43</ref> در باب تفسير آيه ''' «فتلقّى آدم من ربّه كلمات...» ''' <ref>بقره: 37</ref>، روايتى نقل شده كه كاملا شيعى است و بعيد است از تفسيرى سنّى باشد. نويا <ref>ص131</ref>، به‌رغم اشاره به تفاوت‌هاى دو مجموعه تفسيرى مذكور، به اين نتيجه رسيده است كه با اثرى واحد، داراى فكر و سبك و حتى محتواى معنوى واحد، روبه‌روست و از آن مهم‌تر، در هر دو نسخه جملاتى با الفاظ يكسان يافت مى‌شود.
نويا <ref>ص131، پانويس 48</ref>، در باب تفاوت‌هاى محتوايى روايت سنّى و روايت شيعى مجموعه تفسيرى امام جعفر صادق، به اين نكته اشاره كرده كه در متن سلمى، تمام روايت‌ها يا تفسيرهايى كه به اهل بيت اشاره داشته‌اند، حذف شده‌اند و تنها يك جا <ref>در نسخه خطى ينى جامع، ش43</ref>در باب تفسير آيه ''' «فتلقّى آدم من ربّه كلمات...» ''' <ref>بقره: 37</ref>، روايتى نقل شده كه كاملا شيعى است و بعيد است از تفسيرى سنّى باشد. نويا <ref>ص131</ref>، به‌رغم اشاره به تفاوت‌هاى دو مجموعه تفسيرى مذكور، به اين نتيجه رسيده است كه با اثرى واحد، داراى فكر و سبك و حتى محتواى معنوى واحد، روبه‌روست و از آن مهم‌تر، در هر دو نسخه جملاتى با الفاظ يكسان يافت مى‌شود.


== گردآورنده روايات ==
== گردآورنده روايات ==




در باب گردآورندگان يا راويان اثر نيز اختلاف نظر وجود دارد. ماسينيون <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص12</ref> به نام چند تن اشاره كرده كه نخستين آنها جابر بن حيّان كوفى (قرن دوم) است.
در باب گردآورندگان يا راويان اثر نيز اختلاف نظر وجود دارد. ماسينيون <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص12</ref>به نام چند تن اشاره كرده كه نخستين آنها جابر بن حيّان كوفى (قرن دوم) است.


از جمله دلايل وى اين است كه جابر بن حيّان كتاب‌هايى به نام امام تأليف كرده است. ذوالنون مصرى (متوفى 246)، كه به ادعاى ماسينيون نخستين ويراستار تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]است، شاگرد ابن حيّان در علم كيميا بوده و ابن حيّان كتاب‌هايى در زهد نوشته و لقبش نيز «صوفى» بوده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص422</ref> نيز در زمره كتاب‌هاى ابن حيّان به كتاب التفسير اشاره كرده، اما [[آقابزرگ طهرانى]] <ref>ج4، ص268</ref> درباره اينكه چنين كتابى تفسير قرآن باشد ترديد دارد. گرچه جابر بن حيّان در كيميا شاگرد [[امام صادق]] دانسته شده <ref>سزگين، ج1، جزء 3، ص267</ref> و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص420</ref>، اين ادعا را به شيعيان نسبت داده، در هيچ‌يك از كتاب‌هاى رجال شيعه از جابر بن حيّان نامى برده نشده است. نويا <ref>ص130-129</ref> دليل اين امر را در روايت‌هايى مى‌يابد كه درباره [[امام صادق]] نقل شده و منعكس‌كننده دو وجه واقعى و فراواقعى شخصيت ايشان است.
از جمله دلايل وى اين است كه جابر بن حيّان كتاب‌هايى به نام امام تأليف كرده است. ذوالنون مصرى (متوفى 246)، كه به ادعاى ماسينيون نخستين ويراستار تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]است، شاگرد ابن حيّان در علم كيميا بوده و ابن حيّان كتاب‌هايى در زهد نوشته و لقبش نيز «صوفى» بوده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص422</ref>نيز در زمره كتاب‌هاى ابن حيّان به كتاب التفسير اشاره كرده، اما [[آقابزرگ طهرانى]] <ref>ج4، ص268</ref>درباره اينكه چنين كتابى تفسير قرآن باشد ترديد دارد. گرچه جابر بن حيّان در كيميا شاگرد [[امام صادق]] دانسته شده <ref>سزگين، ج1، جزء 3، ص267</ref>و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص420</ref>، اين ادعا را به شيعيان نسبت داده، در هيچ‌يك از كتاب‌هاى رجال شيعه از جابر بن حيّان نامى برده نشده است. نويا <ref>ص130-129</ref>دليل اين امر را در روايت‌هايى مى‌يابد كه درباره [[امام صادق]] نقل شده و منعكس‌كننده دو وجه واقعى و فراواقعى شخصيت ايشان است.


شخصيت ديگرى كه از او به‌عنوان گردآورنده مجموعه تفسيرى ياد مى‌شود، ابن ابى‌العوجاء است. ماسينيون <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص13</ref> براى تأييد اين نظر نيز دلايلى آورده كه به زعم خود او قوى‌اند؛ از جمله اينكه معتقد است ابن ابى‌العوجاء (كه از طريق حمّاد بن سلمه، از مريدان قديم حسن بصرى است) اصول عقايد خود را اصلاح كرده و مجموعه‌اى از احاديث فراهم آورده بوده است. ماسينيون مى‌افزايد كه اين مجموعه بر مشرب عرفانى است و گردآورنده آن، مانند [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، آماج دو تهمت ظاهرا متضاد (تشبيه و تعطيل) است. دلايل مذكور كافى نيست و سخنان ماسينيون از حد احتمال فراتر نمى‌رود. علاوه بر اين، ابن ابى‌العوجاء در زمره اصحاب [[امام صادق]] ذكر نشده است. از آن مهم‌تر اينكه وى در 155، به اتهام زنديق بودن، در كوفه به قتل رسيده <ref>ابن اثير، ج6، ص7</ref> و نه‌تنها از [[امام صادق]] روايتى نقل نكرده، بلكه مناظره‌هايى با حضرت داشته است <ref>براى نمونه، ر.ك: [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، ج1، ص77-76؛ مجلسى، ج3، ص31</ref>
شخصيت ديگرى كه از او به‌عنوان گردآورنده مجموعه تفسيرى ياد مى‌شود، ابن ابى‌العوجاء است. ماسينيون <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص13</ref>براى تأييد اين نظر نيز دلايلى آورده كه به زعم خود او قوى‌اند؛ از جمله اينكه معتقد است ابن ابى‌العوجاء (كه از طريق حمّاد بن سلمه، از مريدان قديم حسن بصرى است) اصول عقايد خود را اصلاح كرده و مجموعه‌اى از احاديث فراهم آورده بوده است. ماسينيون مى‌افزايد كه اين مجموعه بر مشرب عرفانى است و گردآورنده آن، مانند [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، آماج دو تهمت ظاهرا متضاد (تشبيه و تعطيل) است. دلايل مذكور كافى نيست و سخنان ماسينيون از حد احتمال فراتر نمى‌رود. علاوه بر اين، ابن ابى‌العوجاء در زمره اصحاب [[امام صادق]] ذكر نشده است. از آن مهم‌تر اينكه وى در 155، به اتهام زنديق بودن، در كوفه به قتل رسيده <ref>ابن اثير، ج6، ص7</ref>و نه‌تنها از [[امام صادق]] روايتى نقل نكرده، بلكه مناظره‌هايى با حضرت داشته است <ref>براى نمونه، ر.ك: [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، ج1، ص77-76؛ مجلسى، ج3، ص31</ref>


از ديگر كسانى كه احاديث روايت‌شده از [[امام صادق]] را نقل كرده، فضيل بن عياض مكى (متوفى 187) است <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9</ref> عالمان رجال وى را، كه از مشايخ تصوف است، جزو محدّثان آورده و توثيق كرده‌اند <ref>براى نمونه، ر.ك: ابن حبّان، ج7، ص315؛ محمد بن احمد ذهبى، ج3، ص361</ref> قاضى عياض سبتى <ref>ج2، ص214</ref> فضيل را از شاگردان مالك دانسته و گفته كه وى از مالك، حديث و فقه آموخته است. ذوالنون مصرى، سنّى‌مذهب ديگر، نيز از اين احاديث ياد كرده است <ref>سلمى، همان جا</ref> ذوالنون نيز از جمله شاگردان و دانش‌آموختگان مستقيم مالك بوده است <ref>قاضى عياض، ج2، ص189</ref> بااين‌همه، نقل است كه وى اين احاديث تفسيرى را از طريق فضل بن غانم خُزاعى از مالك اخذ كرده و مالك نيز احتمالا آنها را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]گرفته بوده است <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص10</ref> محمد بن احمد ذهبى <ref>ج2، ص33</ref>، به نقل از دارقطنى، آورده كه در اعتبار برخى از روايت‌هايى كه ذوالنون از مالك نقل كرده، ترديد هست، اما اين روايت‌ها را مشخص نكرده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص419 423</ref>، ذوالنون را در زمره كسانى دانسته كه در علم كيميا تأليفاتى دارند، اما سخنى از تفسير او به ميان نياورده است.
از ديگر كسانى كه احاديث روايت‌شده از [[امام صادق]] را نقل كرده، فضيل بن عياض مكى (متوفى 187) است <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9</ref>عالمان رجال وى را، كه از مشايخ تصوف است، جزو محدّثان آورده و توثيق كرده‌اند <ref>براى نمونه، ر.ك: ابن حبّان، ج7، ص315؛ محمد بن احمد ذهبى، ج3، ص361</ref>قاضى عياض سبتى <ref>ج2، ص214</ref>فضيل را از شاگردان مالك دانسته و گفته كه وى از مالك، حديث و فقه آموخته است. ذوالنون مصرى، سنّى‌مذهب ديگر، نيز از اين احاديث ياد كرده است <ref>سلمى، همان جا</ref>ذوالنون نيز از جمله شاگردان و دانش‌آموختگان مستقيم مالك بوده است <ref>قاضى عياض، ج2، ص189</ref>بااين‌همه، نقل است كه وى اين احاديث تفسيرى را از طريق فضل بن غانم خُزاعى از مالك اخذ كرده و مالك نيز احتمالا آنها را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]گرفته بوده است <ref>سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص10</ref>محمد بن احمد ذهبى <ref>ج2، ص33</ref>، به نقل از دارقطنى، آورده كه در اعتبار برخى از روايت‌هايى كه ذوالنون از مالك نقل كرده، ترديد هست، اما اين روايت‌ها را مشخص نكرده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]]  <ref>ص419 423</ref>، ذوالنون را در زمره كسانى دانسته كه در علم كيميا تأليفاتى دارند، اما سخنى از تفسير او به ميان نياورده است.


== صحت انتساب ==
== صحت انتساب ==
خط ۷۲: خط ۷۲:
ابن تيميّه در اين زمره جاى دارد. وى در كتاب منهاج السنة النبوية <ref>ج8، ص11</ref>، در بخش مربوط به امام جعفر صادق، به احاديث دروغينى اشاره كرده كه به آن حضرت نسبت داده شده و غالبا درباره علوم غريبه است. ابن تيميّه افزوده است كه ابوعبدالرحمان سلمى در كتاب [[حقائق التفسير]] نيز مجموعه‌اى از روايات تفسيرى را از [[امام صادق]] نقل كرده كه يكسره صبغه باطنى دارند و آشكارا تحريف مراد خداوندند؛ درحالى‌كه هر خردمندى مى‌داند كه چنين اقوالى از جعفر بن محمد صادر نشده و آنها را به دروغ به وى نسبت داده‌اند. به نوشته ابن تيميّه <ref>ج2، ص465</ref>، مجموعه كتاب‌هاى منسوب به [[امام صادق]]، از جمله تفسير مذكور، در دوره‌هاى بعد نگارش يافته است.
ابن تيميّه در اين زمره جاى دارد. وى در كتاب منهاج السنة النبوية <ref>ج8، ص11</ref>، در بخش مربوط به امام جعفر صادق، به احاديث دروغينى اشاره كرده كه به آن حضرت نسبت داده شده و غالبا درباره علوم غريبه است. ابن تيميّه افزوده است كه ابوعبدالرحمان سلمى در كتاب [[حقائق التفسير]] نيز مجموعه‌اى از روايات تفسيرى را از [[امام صادق]] نقل كرده كه يكسره صبغه باطنى دارند و آشكارا تحريف مراد خداوندند؛ درحالى‌كه هر خردمندى مى‌داند كه چنين اقوالى از جعفر بن محمد صادر نشده و آنها را به دروغ به وى نسبت داده‌اند. به نوشته ابن تيميّه <ref>ج2، ص465</ref>، مجموعه كتاب‌هاى منسوب به [[امام صادق]]، از جمله تفسير مذكور، در دوره‌هاى بعد نگارش يافته است.


[[ابن خلدون]] <ref>ج1، مقدمه، ص416</ref> نيز ضمن اشاره به كتاب جفر، منسوب به [[امام صادق]]، مى‌گويد كه در اين كتاب تفسير قرآن و معانى غريبى كه از باطن آن مستفاد مى‌شود نيز از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]روايت شده است، ولى روايت كتاب پيوسته و متصل نيست.
[[ابن خلدون]] <ref>ج1، مقدمه، ص416</ref>نيز ضمن اشاره به كتاب جفر، منسوب به [[امام صادق]]، مى‌گويد كه در اين كتاب تفسير قرآن و معانى غريبى كه از باطن آن مستفاد مى‌شود نيز از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]روايت شده است، ولى روايت كتاب پيوسته و متصل نيست.


وى مى‌افزايد كه عين اين كتاب ديده نشده و از آن كلمات و خبرهاى شاذى كه به هيچ دليلى متكى نيست در ميان مردم منتشر شده است. [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]] نيز <ref>ج2، ص421</ref> با اشاره به [[حقائق التفسير]]، بخش روايات تفسيرى منقول از [[امام صادق]] را يكسره بى‌پايه و نامعتبر دانسته و آن را به برخى راويان شيعى نسبت داده است.
وى مى‌افزايد كه عين اين كتاب ديده نشده و از آن كلمات و خبرهاى شاذى كه به هيچ دليلى متكى نيست در ميان مردم منتشر شده است. [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]] نيز <ref>ج2، ص421</ref>با اشاره به [[حقائق التفسير]]، بخش روايات تفسيرى منقول از [[امام صادق]] را يكسره بى‌پايه و نامعتبر دانسته و آن را به برخى راويان شيعى نسبت داده است.


در مقابل ناقدان، موافقان بر اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]تأكيد كرده‌اند. لويى ماسينيون در صدر اين گروه قرار دارد. وى در كتاب تحقيق در مبادى اصطلاحات عرفان اسلامى ssai sur les origines du lexique Technique de la mystique musulmane براى نخستين بار به اهميت اين تفسير اشاره <ref>نويا، ص130</ref> و براى تصحيح سند آن تلاش فراوان كرده است. به گفته ماسينيون، تعيين اينكه از ميان روايات محافل سنّى و عرفانى، كدام روايت‌ها محققا از امام شيعيان به ما رسيده، دشوار است <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص11</ref> بااين‌همه، مى‌افزايد با ملاحظه مقايسه‌هاى جالبى در اصول عقايد، ميان برخى از كلمات تفسير عرفانى منسوب به [[امام صادق]] از سويى و سخنان پراكنده مروى از طريق جداگانه به نقل از غلات شيعه (نُصيريه و دروزيه) از سوى ديگر، پيشاپيش نمى‌توان انتساب كلمات اين تفسير عرفانى را به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]به‌كلى رد كرد <ref>همان، ج1، مقدمه ماسينيون، ص12</ref> ماسينيون چند نمونه از اين مقايسه‌هاى عقيدتى را ذكر مى‌كند؛ اما به گفته نويا <ref>ص131</ref> اين نمونه‌ها به سبب ابهام آنها قانع‌كننده نيستند.
در مقابل ناقدان، موافقان بر اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]تأكيد كرده‌اند. لويى ماسينيون در صدر اين گروه قرار دارد. وى در كتاب تحقيق در مبادى اصطلاحات عرفان اسلامى ssai sur les origines du lexique Technique de la mystique musulmane براى نخستين بار به اهميت اين تفسير اشاره <ref>نويا، ص130</ref>و براى تصحيح سند آن تلاش فراوان كرده است. به گفته ماسينيون، تعيين اينكه از ميان روايات محافل سنّى و عرفانى، كدام روايت‌ها محققا از امام شيعيان به ما رسيده، دشوار است <ref>سلمى، ج1، مقدمه، ص11</ref>بااين‌همه، مى‌افزايد با ملاحظه مقايسه‌هاى جالبى در اصول عقايد، ميان برخى از كلمات تفسير عرفانى منسوب به [[امام صادق]] از سويى و سخنان پراكنده مروى از طريق جداگانه به نقل از غلات شيعه (نُصيريه و دروزيه) از سوى ديگر، پيشاپيش نمى‌توان انتساب كلمات اين تفسير عرفانى را به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]به‌كلى رد كرد <ref>همان، ج1، مقدمه ماسينيون، ص12</ref>ماسينيون چند نمونه از اين مقايسه‌هاى عقيدتى را ذكر مى‌كند؛ اما به گفته نويا <ref>ص131</ref>اين نمونه‌ها به سبب ابهام آنها قانع‌كننده نيستند.


== نكات مهم ==
== نكات مهم ==
خط ۸۳: خط ۸۳:
در باب سبك و محتواى اين تفسير چند نكته گفتنى است:
در باب سبك و محتواى اين تفسير چند نكته گفتنى است:


اين تفسير حدود 350 روايت، در تفسير 310 آيه پراكنده از اول تا آخر قرآن كريم را در بر دارد <ref>مبلغ، ص299</ref> ابتدا بخشى از آيه ذكر و سپس با عبارت‌هايى چون قال جعفر يا جعفر الصادق يا جعفر بن محمد، به تفسير آن پرداخته شده است. نكته ديگر اينكه تفسير مذكور، تفسير مأثور بشمار نمى‌آيد. هيچ‌يك از روايات يا احاديث، جز دو مورد كه در برخى نسخ خطى موجود براى آنها سلسله سند ذكر شده، مستند نيستند <ref>سلمى، ج1، ص22، پانويس 1، ص23، پانويس 6</ref> سومين نكته اينكه در ميان روايات عرفانى اين تفسير، روايت‌هاى كلامى نيز وجود دارد كه از نظر سبك و روش متفاوتند (مبلغ، ص300).
اين تفسير حدود 350 روايت، در تفسير 310 آيه پراكنده از اول تا آخر قرآن كريم را در بر دارد <ref>مبلغ، ص299</ref>ابتدا بخشى از آيه ذكر و سپس با عبارت‌هايى چون قال جعفر يا جعفر الصادق يا جعفر بن محمد، به تفسير آن پرداخته شده است. نكته ديگر اينكه تفسير مذكور، تفسير مأثور بشمار نمى‌آيد. هيچ‌يك از روايات يا احاديث، جز دو مورد كه در برخى نسخ خطى موجود براى آنها سلسله سند ذكر شده، مستند نيستند <ref>سلمى، ج1، ص22، پانويس 1، ص23، پانويس 6</ref>سومين نكته اينكه در ميان روايات عرفانى اين تفسير، روايت‌هاى كلامى نيز وجود دارد كه از نظر سبك و روش متفاوتند (مبلغ، ص300).


تفسير مذكور با روايتى از [[امام صادق]] آغاز مى‌شود كه طبق آن، آيات قرآن چهار قسمند: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق.
تفسير مذكور با روايتى از [[امام صادق]] آغاز مى‌شود كه طبق آن، آيات قرآن چهار قسمند: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق.
خط ۸۹: خط ۸۹:
عبارات براى عامه مردم، اشارات براى خواص، لطايف از آن اوليا و حقايق خاص انبياست. روشن است كه اين تقسيم‌بندى با آموزه‌هاى صوفيانه كاملا مطابقت دارد. در اين تفسير نيز به‌تفصيل به شرح و بيان حروف مقطّعه پرداخته شده است.
عبارات براى عامه مردم، اشارات براى خواص، لطايف از آن اوليا و حقايق خاص انبياست. روشن است كه اين تقسيم‌بندى با آموزه‌هاى صوفيانه كاملا مطابقت دارد. در اين تفسير نيز به‌تفصيل به شرح و بيان حروف مقطّعه پرداخته شده است.


همچنين در آن، اصطلاحات و مفاهيمى چون فنا، ماهيت <ref>سلمى، ج1، ص21</ref>، خواطر <ref>همان، ج2، ص28</ref>، نور الديمومية يا نور الهوية <ref>همان، ج1، ص45</ref>، مشاهده <ref>همان، ج1، ص46</ref>، خلعة الهداية <ref>همان، ج1، ص62؛ نيز نويا، ص178-156</ref> به كار رفته است. انتساب بسيارى از اين تعبيرها به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]صحيح نيست؛ زيرا عباراتى چون «فناء فى اللّه» و «بقاء باللّه» در دوره‌هاى بعد رايج شدند و بسيارى از عبارت‌هاى ديگر نشان از سده‌هاى سوم و چهارم دارند <ref>آتش، ص48</ref>
همچنين در آن، اصطلاحات و مفاهيمى چون فنا، ماهيت <ref>سلمى، ج1، ص21</ref>، خواطر <ref>همان، ج2، ص28</ref>، نور الديمومية يا نور الهوية <ref>همان، ج1، ص45</ref>، مشاهده <ref>همان، ج1، ص46</ref>، خلعة الهداية <ref>همان، ج1، ص62؛ نيز نويا، ص178-156</ref>به كار رفته است. انتساب بسيارى از اين تعبيرها به [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]صحيح نيست؛ زيرا عباراتى چون «فناء فى اللّه» و «بقاء باللّه» در دوره‌هاى بعد رايج شدند و بسيارى از عبارت‌هاى ديگر نشان از سده‌هاى سوم و چهارم دارند <ref>آتش، ص48</ref>


از سوى ديگر برخى روايت‌هاى اين تفسير يكسره با باورهاى شيعه اماميه ناسازگارند؛ از جمله در پايان آيات سوره حمد، روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]در تفسير كلمه آمين نقل شده <ref>سلمى، ج1، ص23</ref> كه تنها با مذهب فقهى اهل سنّت سازگار است و فقيهان شيعه، به‌اتفاق، ذكر اين كلمه را جايز نشمرده و حتى آن را از مبطلات نماز ذكر كرده‌اند <ref>نجفى، ج10، ص4-2</ref> در تفسير آيه ''' «... اليوم أكملت لكم دينكم...» ''' <ref>مائده: 3</ref>، نيز «اليوم» را اشاره به بعثت پيامبر دانسته است <ref>سلمى، ج1، ص28</ref> و حال آنكه مفسران شيعه، به‌اجماع و با استناد به احاديث متواتر، آيه مزبور را ناظر به روز غدير خم مى‌دانند.
از سوى ديگر برخى روايت‌هاى اين تفسير يكسره با باورهاى شيعه اماميه ناسازگارند؛ از جمله در پايان آيات سوره حمد، روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]در تفسير كلمه آمين نقل شده <ref>سلمى، ج1، ص23</ref>كه تنها با مذهب فقهى اهل سنّت سازگار است و فقيهان شيعه، به‌اتفاق، ذكر اين كلمه را جايز نشمرده و حتى آن را از مبطلات نماز ذكر كرده‌اند <ref>نجفى، ج10، ص4-2</ref>در تفسير آيه ''' «... اليوم أكملت لكم دينكم...» ''' <ref>مائده: 3</ref>، نيز «اليوم» را اشاره به بعثت پيامبر دانسته است <ref>سلمى، ج1، ص28</ref>و حال آنكه مفسران شيعه، به‌اجماع و با استناد به احاديث متواتر، آيه مزبور را ناظر به روز غدير خم مى‌دانند.


همچنين ذيل آيه ''' «اللّه نور السّموات و الأرض...» ''' <ref>نور: 35</ref>، مطابق روايتى از [[امام صادق]]، نور الأرض به خلفاى چهارگانه تعبير شده است <ref>همان، ج1، ص45</ref> ذيل آيه دهم سوره حديد، در باب خليفه اول، تعبيرى از [[امام صادق]] نقل شده كه با باورهاى شيعه چندان سازگار نيست <ref>سلمى، ج1، ص58</ref>
همچنين ذيل آيه ''' «اللّه نور السّموات و الأرض...» ''' <ref>نور: 35</ref>، مطابق روايتى از [[امام صادق]]، نور الأرض به خلفاى چهارگانه تعبير شده است <ref>همان، ج1، ص45</ref>ذيل آيه دهم سوره حديد، در باب خليفه اول، تعبيرى از [[امام صادق]] نقل شده كه با باورهاى شيعه چندان سازگار نيست <ref>سلمى، ج1، ص58</ref>


بر اين اساس، عجيب به نظر مى‌رسد كه چگونه نويا تفسير نعمانى را همتاى شيعى تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]دانسته و گذشته از مقارنه‌هاى عقيدتى، دو اثر مذكور را داراى فكر و سبك و حتى محتواى واحد دانسته است. اگرچه خود وى، در جايى ديگر <ref>ص131، پانويس 48</ref>، به اين نكته اشاره كرده كه در متنى كه سلمى در كتاب خود حفظ كرده، هرچه اشاره‌اى به اهل بيت داشته، حذف شده است.
بر اين اساس، عجيب به نظر مى‌رسد كه چگونه نويا تفسير نعمانى را همتاى شيعى تفسير [[امام جعفر صادق(ع)|امام جعفر صادق]]دانسته و گذشته از مقارنه‌هاى عقيدتى، دو اثر مذكور را داراى فكر و سبك و حتى محتواى واحد دانسته است. اگرچه خود وى، در جايى ديگر <ref>ص131، پانويس 48</ref>، به اين نكته اشاره كرده كه در متنى كه سلمى در كتاب خود حفظ كرده، هرچه اشاره‌اى به اهل بيت داشته، حذف شده است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش