۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
#نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ 24 دى 1379ش، نوشته، بر اين نكته تأكيد كرده است كه: اين كتاب، سفرنامه حج نيست... مناسك حج هم نيست و دارنده خود را از مناسك بىنياز نمىكند؛ اما، كمابيش، پابهپاى مناسك پيش رفته و به موازات اعمال حج نوشته شده و غرض از تأليف آن، اين است كه معلوم شود حج در وراى ظاهر خود، باطنى دارد و آن همه اعمال و فرائض كه در حج آمده براى تربيت روح و تعالى جان آدمى است. | #نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ 24 دى 1379ش، نوشته، بر اين نكته تأكيد كرده است كه: اين كتاب، سفرنامه حج نيست... مناسك حج هم نيست و دارنده خود را از مناسك بىنياز نمىكند؛ اما، كمابيش، پابهپاى مناسك پيش رفته و به موازات اعمال حج نوشته شده و غرض از تأليف آن، اين است كه معلوم شود حج در وراى ظاهر خود، باطنى دارد و آن همه اعمال و فرائض كه در حج آمده براى تربيت روح و تعالى جان آدمى است. | ||
#:نويسنده، باآنكه خود مىدانسته كه بيان اسرار حج، چنانكه بايد و شايد، از عهده او بيرون است، كوشيده است تا بهاختصار و در حد توان خويش راز و رمز حج را بشناسد و بگشايد. در اين كتاب، حج به نمازى بزرگ تشبيه شده كه هر مسلمانى كه توانايى تشرف به خانه خدا را داشته باشد، مىبايد در همه عمر، لااقل يك بار آن را بهجاى آورد و آن نماز بزرگ را الگوى نمازهاى واجب روزانه خود قرار دهد... <ref>مقدمه كتاب، ص7-8</ref> | #:نويسنده، باآنكه خود مىدانسته كه بيان اسرار حج، چنانكه بايد و شايد، از عهده او بيرون است، كوشيده است تا بهاختصار و در حد توان خويش راز و رمز حج را بشناسد و بگشايد. در اين كتاب، حج به نمازى بزرگ تشبيه شده كه هر مسلمانى كه توانايى تشرف به خانه خدا را داشته باشد، مىبايد در همه عمر، لااقل يك بار آن را بهجاى آورد و آن نماز بزرگ را الگوى نمازهاى واجب روزانه خود قرار دهد...<ref>مقدمه كتاب، ص7-8</ref> | ||
#حج عبادتى عجيب و حيرتانگيز است؛ عبادتى دشوار، پيچيده و طولانى، آكنده از راز و رمز و اشارت اسرارآميز، كه صورتى كاملا تمثيلى و نمادين دارد. اما آنچه از خود حج دشوارتر و مهمتر است فهم اسرار حج است. در اديان جهان، مكانهاى مقدسى كه پيروان اديان به زيارت آنها مىشتابند بسيار است؛ اما در ميان همه اديان و در جهان امروز «حج» برجستگى و جلوه خاصى دارد. ظاهراً اين تنها اسلام است كه پيروان خود را در هر كجاى جهان كه ساكن باشند، ملزم كرده است تا در همه عمر، به شرط استطاعت، لااقل يك بار در روزهاى معينى از يك ماه معين سال، در يك نقطه از كره زمين جمع شوند و عبادتى معلوم و مشخص را، بهصورت دستهجمعى بهجاى آورند... حج، زندگى حاجى را نهتنها تغيير مىدهد، بلكه در هم مىريزد و روال عادى آن را براى مدتى بر هم مىزند... حج تنها يك سفر نيست؛ تنها دور شدن از خانه و كاشانه و اقامتى چند روزه در يك شهر ديگر نيست، بلكه خود نوعى زندگى است كه بهكلى با زندگى روزمره و عادى تفاوت دارد... حج مجموعهاى از اعمال عبادى است، زنجيرهاى است نسبتاً طولانى از حلقههاى بههمپيوسته اعمالى كه هركدام بايد در وقت خود و در جاى خود بهصورت صحيح اجرا شود... اعتقاد ما اين است كه در وراى اين ظواهر مختلف و تعجبانگيز، مانند دور چرخيدن و دويدن و شب در جايى ماندن و سنگ به ستونهاى سنگى جمرات زدن، يك مقصد و مقصود ارزشمند و معقول نهفته است و اين حركات و سكنات، ظاهرى است كه باطنى دارد و با تعقل مىتوان از اين ظاهر به آن باطن نفوذ كرد <ref>متن كتاب، ص11-16</ref> | #حج عبادتى عجيب و حيرتانگيز است؛ عبادتى دشوار، پيچيده و طولانى، آكنده از راز و رمز و اشارت اسرارآميز، كه صورتى كاملا تمثيلى و نمادين دارد. اما آنچه از خود حج دشوارتر و مهمتر است فهم اسرار حج است. در اديان جهان، مكانهاى مقدسى كه پيروان اديان به زيارت آنها مىشتابند بسيار است؛ اما در ميان همه اديان و در جهان امروز «حج» برجستگى و جلوه خاصى دارد. ظاهراً اين تنها اسلام است كه پيروان خود را در هر كجاى جهان كه ساكن باشند، ملزم كرده است تا در همه عمر، به شرط استطاعت، لااقل يك بار در روزهاى معينى از يك ماه معين سال، در يك نقطه از كره زمين جمع شوند و عبادتى معلوم و مشخص را، بهصورت دستهجمعى بهجاى آورند... حج، زندگى حاجى را نهتنها تغيير مىدهد، بلكه در هم مىريزد و روال عادى آن را براى مدتى بر هم مىزند... حج تنها يك سفر نيست؛ تنها دور شدن از خانه و كاشانه و اقامتى چند روزه در يك شهر ديگر نيست، بلكه خود نوعى زندگى است كه بهكلى با زندگى روزمره و عادى تفاوت دارد... حج مجموعهاى از اعمال عبادى است، زنجيرهاى است نسبتاً طولانى از حلقههاى بههمپيوسته اعمالى كه هركدام بايد در وقت خود و در جاى خود بهصورت صحيح اجرا شود... اعتقاد ما اين است كه در وراى اين ظواهر مختلف و تعجبانگيز، مانند دور چرخيدن و دويدن و شب در جايى ماندن و سنگ به ستونهاى سنگى جمرات زدن، يك مقصد و مقصود ارزشمند و معقول نهفته است و اين حركات و سكنات، ظاهرى است كه باطنى دارد و با تعقل مىتوان از اين ظاهر به آن باطن نفوذ كرد<ref>متن كتاب، ص11-16</ref> | ||
#احرام را «آغاز نماز بزرگ» ناميديم؛ مگر نه اين است كه نمازهاى واجب هر روزه خود را با تكبيرةالاحرام آغاز مىكنيم. آيا هرگز از خود پرسيدهايم چرا به آن «الله أكبر»ى كه نماز را با آن آغاز مىكنيم «تكبيرةالاحرام» مىگويند و چه نسبت و شباهتى ميان آن «احرام» و اين «حرام» وجود دارد؟ پاسخ اين است كه ما با گفتن «تكبيرةالاحرام» در نماز، قدم به آستانه نماز مىگذاريم و به يك معنا در آنجا هم محرم مىشويم. در طول نماز، كارهايى را بر خود حرام مىسازيم، چيزى نمىخوريم، روى از قبله بر نمىگردانيم... حرفى غير از آنچه در نماز مىتوان گفت بر زبان نمىآوريم، قسمتهايى از بدن خود را مىپوشانيم و... و اين حرمتها را تا پايان نماز حفظ مىكنيم و اين حريم را نمىشكنيم. اينجا نيز همينطور است؛ ما با «احرام» حج نيز مانند احرام نماز كارهايى را بر خود حرام مىسازيم با اين تفاوت كه محدوده زمانى نماز چند دقيقه و محدوده زمانى حج، «چند روز» است و در نماز در جايى دور از كعبه و رو به كعبه ايستادهايم و در حج در كنار كعبه، در حال جنبوجوش و حركت و جابهجايى و خواب و بيدارى هستيم و اين دومى به زندگى واقعى و عينى ما نزديكتر است تا اولى. در متن اين زندگى بايد احساس كنيم كه در حضور خداوند هستيم و بايد پيوسته حضور قلب داشته باشيم و اين مقام ميسر نمىشود مگر آنكه انديشهها و رفتارها و گفتارهايى را كه مىتواند ما را از خدا دور كند، از خود دور سازيم و بر خود حرام كنيم تا بتوانيم، حج، اين نماز بزرگ را آغاز كنيم <ref>ر.ك: همان، ص32-33</ref> | #احرام را «آغاز نماز بزرگ» ناميديم؛ مگر نه اين است كه نمازهاى واجب هر روزه خود را با تكبيرةالاحرام آغاز مىكنيم. آيا هرگز از خود پرسيدهايم چرا به آن «الله أكبر»ى كه نماز را با آن آغاز مىكنيم «تكبيرةالاحرام» مىگويند و چه نسبت و شباهتى ميان آن «احرام» و اين «حرام» وجود دارد؟ پاسخ اين است كه ما با گفتن «تكبيرةالاحرام» در نماز، قدم به آستانه نماز مىگذاريم و به يك معنا در آنجا هم محرم مىشويم. در طول نماز، كارهايى را بر خود حرام مىسازيم، چيزى نمىخوريم، روى از قبله بر نمىگردانيم... حرفى غير از آنچه در نماز مىتوان گفت بر زبان نمىآوريم، قسمتهايى از بدن خود را مىپوشانيم و... و اين حرمتها را تا پايان نماز حفظ مىكنيم و اين حريم را نمىشكنيم. اينجا نيز همينطور است؛ ما با «احرام» حج نيز مانند احرام نماز كارهايى را بر خود حرام مىسازيم با اين تفاوت كه محدوده زمانى نماز چند دقيقه و محدوده زمانى حج، «چند روز» است و در نماز در جايى دور از كعبه و رو به كعبه ايستادهايم و در حج در كنار كعبه، در حال جنبوجوش و حركت و جابهجايى و خواب و بيدارى هستيم و اين دومى به زندگى واقعى و عينى ما نزديكتر است تا اولى. در متن اين زندگى بايد احساس كنيم كه در حضور خداوند هستيم و بايد پيوسته حضور قلب داشته باشيم و اين مقام ميسر نمىشود مگر آنكه انديشهها و رفتارها و گفتارهايى را كه مىتواند ما را از خدا دور كند، از خود دور سازيم و بر خود حرام كنيم تا بتوانيم، حج، اين نماز بزرگ را آغاز كنيم<ref>ر.ك: همان، ص32-33</ref> | ||
#... به قول سعدى:{{شعر}} | #... به قول سعدى:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''بتا هلاك شود دوست در محبت دوست''|2=''كه زندگانى او در هلاك بودن اوست''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''بتا هلاك شود دوست در محبت دوست''|2=''كه زندگانى او در هلاك بودن اوست''}}{{پایان شعر}} | ||
و ابراهيم، خليلالله بود؛ يعنى دوست خدا بود و دوست در راه دوست بايد از هرچه دارد بگذرد. بارى از اين امتحان، هم ابراهيم سربلند بيرون آمد و هم اسماعيل؛ پدر براى رضاى خدا، فرزند را به قربانگاه برد و پسر براى رضاى خدا گردن به زير تيغ داد تا معنى عبوديت و ايمان و يقين و اخلاص و تسليم و رضا و صبر معلوم شود. اكنون بر حاجيان واجب است در منا به ابراهيم اقتدا كنند و گوسفندى قربانى كنند؛ اما هركس كه اين عبادت واجب را در حج بهجا مىآورد بايد از خود بپرسد آيا پيش از اين اسماعيل خود را به قربانگاه آورده است يا نه؟ آيا حاضر است در راه خدا از فرزند و مال و مقام و خلاصه از هر چيز كه نزد او عزيز است بگذرد؟ اگر حاضر نيست بايد بداند كه حج او حج ابراهيمى نيست. ابراهيم پس از موفقيت در امتحان، مأمور به قربانى كردن گوسفند شد. ما در كدام امتحان شركت كردهايم و در كدام امتحان موفق بودهايم؟ <ref>ر.ك: همان، ص69-70</ref> | و ابراهيم، خليلالله بود؛ يعنى دوست خدا بود و دوست در راه دوست بايد از هرچه دارد بگذرد. بارى از اين امتحان، هم ابراهيم سربلند بيرون آمد و هم اسماعيل؛ پدر براى رضاى خدا، فرزند را به قربانگاه برد و پسر براى رضاى خدا گردن به زير تيغ داد تا معنى عبوديت و ايمان و يقين و اخلاص و تسليم و رضا و صبر معلوم شود. اكنون بر حاجيان واجب است در منا به ابراهيم اقتدا كنند و گوسفندى قربانى كنند؛ اما هركس كه اين عبادت واجب را در حج بهجا مىآورد بايد از خود بپرسد آيا پيش از اين اسماعيل خود را به قربانگاه آورده است يا نه؟ آيا حاضر است در راه خدا از فرزند و مال و مقام و خلاصه از هر چيز كه نزد او عزيز است بگذرد؟ اگر حاضر نيست بايد بداند كه حج او حج ابراهيمى نيست. ابراهيم پس از موفقيت در امتحان، مأمور به قربانى كردن گوسفند شد. ما در كدام امتحان شركت كردهايم و در كدام امتحان موفق بودهايم؟<ref>ر.ك: همان، ص69-70</ref> | ||
#حج تربيتى است الهى، حداقل يك بار در همه عمر، براى همه عمر؛ تا ما دائم در نماز باشيم و همواره و هميشه در حال احرام حقيقى بمانيم؛ يعنى مرتكب حرام نشويم و حريم محرمات الهى را رعايت كنيم و خود را به اعتبار نام و عنوانى كه پيدا كردهايم و خانهاى كه ساختهايم و جامه گرانبهايى كه پوشيدهايم و قدرتى كه يافتهايم، از بندگان ديگر خداوند، جدا ندانيم و احساس فخر و غرور و تكبر نكنيم... حج براى آن است كه ما به شيطانى كه بر او با غيرت و شدت سنگ زدهايم و نفرت خود را از او اعلام كردهايم دوباره لبخند آشتى نزنيم و بهسوى او دست دوستى دراز نكنيم... و اين حديث [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را به خاطر بسپاريم كه فرموده است: الْحاج لايزال عليه نور الحج ما لم يلم بذنب؛ «نور حج تا وقتى كه حاجى مرتكب گناه نشود، همچنان بر او مىتابد»؛ قدر نور حج را بدانيم <ref>ر.ك: همان، ص111-112</ref> | #حج تربيتى است الهى، حداقل يك بار در همه عمر، براى همه عمر؛ تا ما دائم در نماز باشيم و همواره و هميشه در حال احرام حقيقى بمانيم؛ يعنى مرتكب حرام نشويم و حريم محرمات الهى را رعايت كنيم و خود را به اعتبار نام و عنوانى كه پيدا كردهايم و خانهاى كه ساختهايم و جامه گرانبهايى كه پوشيدهايم و قدرتى كه يافتهايم، از بندگان ديگر خداوند، جدا ندانيم و احساس فخر و غرور و تكبر نكنيم... حج براى آن است كه ما به شيطانى كه بر او با غيرت و شدت سنگ زدهايم و نفرت خود را از او اعلام كردهايم دوباره لبخند آشتى نزنيم و بهسوى او دست دوستى دراز نكنيم... و اين حديث [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را به خاطر بسپاريم كه فرموده است: الْحاج لايزال عليه نور الحج ما لم يلم بذنب؛ «نور حج تا وقتى كه حاجى مرتكب گناه نشود، همچنان بر او مىتابد»؛ قدر نور حج را بدانيم<ref>ر.ك: همان، ص111-112</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش