۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
زبان و ادبيات نگارش كتاب، عربى قديمى همراه با استفاده از اصطلاحات فراوان علوم اسلامى است. | زبان و ادبيات نگارش كتاب، عربى قديمى همراه با استفاده از اصطلاحات فراوان علوم اسلامى است. | ||
نويسنده محترم به جهت گستردگى كلماتى كه با حرف عين شروع مىشود، نظم كتاب را بر هم زده و بعد از پايان حرف «غين» در جلد هفتم، حرف عين را بهصورت مستقل در جلد هشتم قرار داده است ...<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 7، ص 227</ref> دانستنى است كه در نظم الفبايى زبان عربى، حرف «و» بعد از حرف «ه» قرار دارد، ولى در زبان فارسى، برعكس است و حرف «ه» بعد از حرف «و» قرار دارد و در اينجا نويسنده محترم نظم جديدى در كتابش آورده و مباحثش را به شكل: «ه، ن، و» سامان داده است. | نويسنده محترم به جهت گستردگى كلماتى كه با حرف عين شروع مىشود، نظم كتاب را بر هم زده و بعد از پايان حرف «غين» در جلد هفتم، حرف عين را بهصورت مستقل در جلد هشتم قرار داده است ...<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 7، ص 227</ref>دانستنى است كه در نظم الفبايى زبان عربى، حرف «و» بعد از حرف «ه» قرار دارد، ولى در زبان فارسى، برعكس است و حرف «ه» بعد از حرف «و» قرار دارد و در اينجا نويسنده محترم نظم جديدى در كتابش آورده و مباحثش را به شكل: «ه، ن، و» سامان داده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «عقل»، اجتهاد خودش را چنين توضيح داده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده عبارت است از تشخيص صلاح و فساد در جريان زندگى مادى و معنوى و سپس نگهدارى و كنترل نفس بر آن. | #نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «عقل»، اجتهاد خودش را چنين توضيح داده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده عبارت است از تشخيص صلاح و فساد در جريان زندگى مادى و معنوى و سپس نگهدارى و كنترل نفس بر آن. | ||
#:از لوازم عقل، عبارت است از خوددارى كردن، تدبر، خوب فهميدن و ادراك و انزجار و شناسايى آنچه در زندگى به آن نياز داريم و خود را در دژى از برنامههاى عدل و حقّ قرار دادن و پرهيز از هوا و تمايلات نفسانى. | #:از لوازم عقل، عبارت است از خوددارى كردن، تدبر، خوب فهميدن و ادراك و انزجار و شناسايى آنچه در زندگى به آن نياز داريم و خود را در دژى از برنامههاى عدل و حقّ قرار دادن و پرهيز از هوا و تمايلات نفسانى. | ||
#:اين حقيقت آن مطلب است كه در احاديث آمده كه عقل لشكريانى دارد... پس عقل نيرويى است كه با آن خير و صلاح مادى و معنوى متمايز مىشود و باعث پيشگيرى از خلاف و تمايل مىشود. در جهت تشخيص، عقل قوىترين وسيله در تحصيل سعادت و رسيدن به كمال است. به تعبير قرآن: ''' «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» ''' ...<ref>ملك / 10</ref> و... ...<ref>همان، ج 8، ص 326 - 241</ref> | #:اين حقيقت آن مطلب است كه در احاديث آمده كه عقل لشكريانى دارد... پس عقل نيرويى است كه با آن خير و صلاح مادى و معنوى متمايز مىشود و باعث پيشگيرى از خلاف و تمايل مىشود. در جهت تشخيص، عقل قوىترين وسيله در تحصيل سعادت و رسيدن به كمال است. به تعبير قرآن: ''' «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ» ''' ...<ref>ملك / 10</ref>و... ...<ref>همان، ج 8، ص 326 - 241</ref> | ||
#نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «يوم»، خودش چنين استنباط كرده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده، عبارت است از: هر زمان محدودى، كم باشد يا زياد، در مادى باشد يا از ماوراى ماده، زمانى از روز يا زمانى اعمّ از روز و شب. | #نويسنده بعد از تتبع و نقل اقوال گوناگون در مورد «يوم»، خودش چنين استنباط كرده است: تحقيق اين است كه اصل واحد در اين ماده، عبارت است از: هر زمان محدودى، كم باشد يا زياد، در مادى باشد يا از ماوراى ماده، زمانى از روز يا زمانى اعمّ از روز و شب. | ||
#:و اما فرق بين «يوم» و «نهار» و «وقت» و «حين» اين است كه در «نهار» جريان روشنايى از طلوع تا غروب خوشيد ملاحظه مىشود، در «وقت» زمان محدودى مورد توجه قرار مىگيرد كه فعاليت، حادثه يا جريانى در آن انجام مىشود، «حين» قطعه زمانى است كه مبهم است و از نظر حدودش قيدى ندارد. | #:و اما فرق بين «يوم» و «نهار» و «وقت» و «حين» اين است كه در «نهار» جريان روشنايى از طلوع تا غروب خوشيد ملاحظه مىشود، در «وقت» زمان محدودى مورد توجه قرار مىگيرد كه فعاليت، حادثه يا جريانى در آن انجام مىشود، «حين» قطعه زمانى است كه مبهم است و از نظر حدودش قيدى ندارد. | ||
#:استعمال واژه «يوم» به معناى نهار، مانند ''' «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» '''؛ [موسى] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مىآيند» ...<ref>طه / 59</ref> و... ...<ref>همان، ج 14، ص 70 - 73</ref> | #:استعمال واژه «يوم» به معناى نهار، مانند ''' «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَة وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» '''؛ [موسى] گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مىآيند» ...<ref>طه / 59</ref>و... ...<ref>همان، ج 14، ص 70 - 73</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى كتاب حاضر، متأسفانه فهرستهاى فنى (شامل آيات، احاديث، كتب، اشعار و...) و فهرست مطالب فراهم نشده است و فقط در هر جلدى رموز و نشانههاى اختصارى كتابهاى مورد استفاده در كتاب آمده ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 440 - 442 و...</ref> و فهرستى از مطالب علمى مهمّى كه در بين مباحث لغوى ذكر شده، تنظيم گرديده با ذكر لغاتى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات مورد بحث ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 443 و...</ref> و يا فهرستى از برخى از صيغههاى كلمات كه در مورد آن توضيحاتى آمده با ذكر واژگانى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 444 و...</ref> | براى كتاب حاضر، متأسفانه فهرستهاى فنى (شامل آيات، احاديث، كتب، اشعار و...) و فهرست مطالب فراهم نشده است و فقط در هر جلدى رموز و نشانههاى اختصارى كتابهاى مورد استفاده در كتاب آمده ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 440 - 442 و...</ref>و فهرستى از مطالب علمى مهمّى كه در بين مباحث لغوى ذكر شده، تنظيم گرديده با ذكر لغاتى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات مورد بحث ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 443 و...</ref>و يا فهرستى از برخى از صيغههاى كلمات كه در مورد آن توضيحاتى آمده با ذكر واژگانى كه اين مطالب در ذيلش آمده، بدون اشاره به شماره صفحات ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 1، ص 444 و...</ref> | ||
در بيشتر جلدهاى كتاب، تصاويرى از نسخه خطى جدولى مقايسهاى آمده كه نويسنده شايد به خطّ خودش، معادلهاى حركات و حروف الفباى فرانسه، عربى، سريانى، عبرى، لاتينى، يونانى و رومى را آورده است ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 2، ص 399 - 400</ref> | در بيشتر جلدهاى كتاب، تصاويرى از نسخه خطى جدولى مقايسهاى آمده كه نويسنده شايد به خطّ خودش، معادلهاى حركات و حروف الفباى فرانسه، عربى، سريانى، عبرى، لاتينى، يونانى و رومى را آورده است ...<ref>مثلاً ر. ك.: همان، ج 2، ص 399 - 400</ref> |
ویرایش