۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#كيفيت بيان مسائل: يكى از ويژگىهاى اين كتاب بيان منطقى مطالب و مسائل مربوط به امامت مىباشد. مؤلف ابتداء عقائد شيعه را به عنوان مدعاى خويش مطرح كرده، سپس به آراء ديگران مىپردازد و بعد ادلۀ مدعاى خويش را بيان كرده و در آخر به شبهات پاسخ مىدهد. | #كيفيت بيان مسائل: يكى از ويژگىهاى اين كتاب بيان منطقى مطالب و مسائل مربوط به امامت مىباشد. مؤلف ابتداء عقائد شيعه را به عنوان مدعاى خويش مطرح كرده، سپس به آراء ديگران مىپردازد و بعد ادلۀ مدعاى خويش را بيان كرده و در آخر به شبهات پاسخ مىدهد. | ||
#استفاده از براهين عقلى: مؤلف در اكثر مباحث؛ همچون وجوب عصمت امام، وجوب افضليت امام از رعيت، امامت اميرالمومنين(ع) و...علاوه بر آيات و روايات متعدده در هر مورد به ادله و براهين عقلى نيز استدلال مىكند. | #استفاده از براهين عقلى: مؤلف در اكثر مباحث؛ همچون وجوب عصمت امام، وجوب افضليت امام از رعيت، امامت اميرالمومنين(ع) و...علاوه بر آيات و روايات متعدده در هر مورد به ادله و براهين عقلى نيز استدلال مىكند. | ||
#دين و سياست: يكى از مباحثى كه مؤلف در اين كتاب به آن پرداخته است، در رابطۀ دين و سياست مىباشد. او قائل است كه بدون سياست دين نمىتواند قائم باشد، بلكه دين هم بدون سياست تام نيست. او مىگويد «أن الضرورة قاضية بعد الخوض فى امر الدين ان السياسة هى التى يقوم عليها الدين و لا يتم بدونها ثم انه قد علم من حال الرسول(ص) انه كان يسوس أمته...».<ref>ص 72</ref> | #دين و سياست: يكى از مباحثى كه مؤلف در اين كتاب به آن پرداخته است، در رابطۀ دين و سياست مىباشد. او قائل است كه بدون سياست دين نمىتواند قائم باشد، بلكه دين هم بدون سياست تام نيست. او مىگويد «أن الضرورة قاضية بعد الخوض فى امر الدين ان السياسة هى التى يقوم عليها الدين و لا يتم بدونها ثم انه قد علم من حال الرسول(ص) انه كان يسوس أمته...».<ref>ص 72</ref> | ||
#علم امام: يكى از بحثهاى مهمى كه از سابق حول امامت مطرح بوده، مسأله علم امام است. آيا علم در امامت شرط است و اگر شرط است، امام بايد عالم به چه چيزى باشد. مؤلف قائل است علمى كه در امام شرط است، علم به احكام كليۀ دينى است. او حتى علم به احكام جزئيه مثل مسائلى كه در ابواب مختلف فقه مورد بحث واقع مىشود را در امام شرط نمىداند، بلكه اگر امام متمكن از استنباط احكام باشد را در امامت كافى مىداند. او ظاهرا مثل بعضى از متقدمين امامان را تنها مجتهدانى فرض نموده است و مىگويد: «أنه عالم بالاحكام الكلية من الدين بالفعل و اما الاحكام الجزئية المتعلقة بالوقائع الجزئية فله ملكة اخذ تلك الاجزاء من القوانين الكلية من موادها...».<ref>ص 67</ref> | #علم امام: يكى از بحثهاى مهمى كه از سابق حول امامت مطرح بوده، مسأله علم امام است. آيا علم در امامت شرط است و اگر شرط است، امام بايد عالم به چه چيزى باشد. مؤلف قائل است علمى كه در امام شرط است، علم به احكام كليۀ دينى است. او حتى علم به احكام جزئيه مثل مسائلى كه در ابواب مختلف فقه مورد بحث واقع مىشود را در امام شرط نمىداند، بلكه اگر امام متمكن از استنباط احكام باشد را در امامت كافى مىداند. او ظاهرا مثل بعضى از متقدمين امامان را تنها مجتهدانى فرض نموده است و مىگويد: «أنه عالم بالاحكام الكلية من الدين بالفعل و اما الاحكام الجزئية المتعلقة بالوقائع الجزئية فله ملكة اخذ تلك الاجزاء من القوانين الكلية من موادها...».<ref>ص 67</ref> | ||
ویرایش