۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
«تسنن دوازدهامامى»، آميزهاى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مىشود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندىهايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازدهامامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سهگانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسولالله مىشمردند ...<ref>تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص 725 - 728</ref> | «تسنن دوازدهامامى»، آميزهاى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مىشود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندىهايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازدهامامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سهگانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسولالله مىشمردند ...<ref>تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص 725 - 728</ref> | ||
نويسنده، نگارش و حروفچينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيتالله شيخ حسين [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پايان رسانده است ...<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محيالدين ابن العربي، ج 2، ص 500</ref> ولى از زمان و مكان و ويژگىهاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست. | نويسنده، نگارش و حروفچينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيتالله شيخ حسين [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پايان رسانده است ...<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محيالدين ابن العربي، ج 2، ص 500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگىهاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#علاوه بر اين، اعتقاد دارد كه امام مهدى موعود(عج) كه در احاديث آمده، هماكنون زنده و غايب از انظار است. | #علاوه بر اين، اعتقاد دارد كه امام مهدى موعود(عج) كه در احاديث آمده، هماكنون زنده و غايب از انظار است. | ||
در نتيجه اگر شخص سُنى يكى از اين دو ويژگى را نداشته باشد، از زمره سنيان دوازدهامامى خارج مىشود و كسى كه اعتقادش به اين دو موضوع ثابت نشده باشد، او را سنى دوازدهامامى نمىناميم؛ هرچند كه درباره امامان دوازدهگانه(ع) صدها كتاب نوشته و در فضيلت آنان هزارها روايت نقل كرده باشد؛ زيرا او فقط سُنى دوستدار اهل بيت(ع) است كه اينگونه افراد در بين اهل سنت فراوانند. به همين جهت، با آنكه محقق ايرانى، استاد محمدتقى دانشپژوه، صريحا چهار تن از شخصيتهاى قرن ششم به نامهاى ابن الشادى و حفصكى و ابن الخشاب و جنابذى را داراى گرايش «تسنن دوازدهامامى» شمرده، ولى به نظر مىرسد كه اين نسبت صحيح نيست و آنان سُنى دوازدهامامى نيستند. پس پديده «تسنن دوازدهامامى» در قرن ششم مطرح نبوده و سابقهاى نداشته و از قرن هفتم به بعد پيدا شده است ...<ref>همان، ج 1، ص 26 - 30</ref> بنابراين «تسنن دوازدهامامى»، پديدهاى التقاطى و آميختهاى شگفت از تشيع و تسنن است كه در طول تاريخ اسلام در بين برخى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى مانند فضل بن روزبهان خنجى و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] جلوهگر شده است. | در نتيجه اگر شخص سُنى يكى از اين دو ويژگى را نداشته باشد، از زمره سنيان دوازدهامامى خارج مىشود و كسى كه اعتقادش به اين دو موضوع ثابت نشده باشد، او را سنى دوازدهامامى نمىناميم؛ هرچند كه درباره امامان دوازدهگانه(ع) صدها كتاب نوشته و در فضيلت آنان هزارها روايت نقل كرده باشد؛ زيرا او فقط سُنى دوستدار اهل بيت(ع) است كه اينگونه افراد در بين اهل سنت فراوانند. به همين جهت، با آنكه محقق ايرانى، استاد محمدتقى دانشپژوه، صريحا چهار تن از شخصيتهاى قرن ششم به نامهاى ابن الشادى و حفصكى و ابن الخشاب و جنابذى را داراى گرايش «تسنن دوازدهامامى» شمرده، ولى به نظر مىرسد كه اين نسبت صحيح نيست و آنان سُنى دوازدهامامى نيستند. پس پديده «تسنن دوازدهامامى» در قرن ششم مطرح نبوده و سابقهاى نداشته و از قرن هفتم به بعد پيدا شده است ...<ref>همان، ج 1، ص 26 - 30</ref>بنابراين «تسنن دوازدهامامى»، پديدهاى التقاطى و آميختهاى شگفت از تشيع و تسنن است كه در طول تاريخ اسلام در بين برخى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى مانند فضل بن روزبهان خنجى و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] جلوهگر شده است. | ||
در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان محىالدين بن عربى، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيفالدين تلمسانى، قاضى محىالدين بن الزكى، كمالالدين ابوالقاسم مشهور به ابنالعديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجرهاى بهسوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، بهويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشتساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند ...<ref>همان، ص 1، ص 389</ref> | در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان محىالدين بن عربى، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيفالدين تلمسانى، قاضى محىالدين بن الزكى، كمالالدين ابوالقاسم مشهور به ابنالعديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجرهاى بهسوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، بهويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشتساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند ...<ref>همان، ص 1، ص 389</ref> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
نويسنده، از استاد خودش علامه سيد محمدحسين حسينى تهرانى نقل كرده است كه روش و عادت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] اين بود كه وقتى مطلبى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر مىكرد نام او را با نهايت عظمت و تجليل مىآورد، ولى آنگاه كه مطلبى از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] مىآورد، معمولى و با تعابيرى مثل «برخى از فيلسوفان» از او ياد مىكند؛ گويى كه ابنسينا براى او چندان ارزش و عظمتى ندارد ...<ref>همان، ج 2، ص 448</ref> | نويسنده، از استاد خودش علامه سيد محمدحسين حسينى تهرانى نقل كرده است كه روش و عادت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] اين بود كه وقتى مطلبى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر مىكرد نام او را با نهايت عظمت و تجليل مىآورد، ولى آنگاه كه مطلبى از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] مىآورد، معمولى و با تعابيرى مثل «برخى از فيلسوفان» از او ياد مىكند؛ گويى كه ابنسينا براى او چندان ارزش و عظمتى ندارد ...<ref>همان، ج 2، ص 448</ref> | ||
و سرانجام، نويسنده بر آن است كه نظر عالمان شيعى درباره مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بسيار مختلف است؛ مثلا بعضى او را سنى دوازدهامامى شمردهاند و برخى ديگر مانند [[قاشی، حیدر بن علی|سيد حيدر آملى]] با آنكه او را از واصلان به قلههاى كمال مىشمارند، ولى در تشيع او مناقشه مىكنند و برخى ديگر مانند استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] او را سُنى متعصب مىدانند ...<ref>مجموعه آثار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] ج 4، ص 944</ref> و درعينحال، علم و مقام والاى او را با صراحت مىستايند و برخى نيز مانند علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] درباره تعيين گرايش م[[ذهبى]] او مطلبى نگفتهاند ...<ref>همان، ج 2، ص 293 - 294</ref>، ولى نويسنده خودش عقيده دارد كه نسبتهايى چون سنى متعصب كه در گفتار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] آمده و... درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روا و ثابتشده نيست ...<ref>همان، ج 2، ص 482</ref> و او واقعاً شيعه به معنايى خاص؛ يعنى «سُنى دوازدهامامى» است ...<ref>همان، ج 2، ص 5 - 11</ref> | و سرانجام، نويسنده بر آن است كه نظر عالمان شيعى درباره مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بسيار مختلف است؛ مثلا بعضى او را سنى دوازدهامامى شمردهاند و برخى ديگر مانند [[قاشی، حیدر بن علی|سيد حيدر آملى]] با آنكه او را از واصلان به قلههاى كمال مىشمارند، ولى در تشيع او مناقشه مىكنند و برخى ديگر مانند استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] او را سُنى متعصب مىدانند ...<ref>مجموعه آثار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] ج 4، ص 944</ref>و درعينحال، علم و مقام والاى او را با صراحت مىستايند و برخى نيز مانند علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] درباره تعيين گرايش م[[ذهبى]] او مطلبى نگفتهاند ...<ref>همان، ج 2، ص 293 - 294</ref>، ولى نويسنده خودش عقيده دارد كه نسبتهايى چون سنى متعصب كه در گفتار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] آمده و... درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روا و ثابتشده نيست ...<ref>همان، ج 2، ص 482</ref>و او واقعاً شيعه به معنايى خاص؛ يعنى «سُنى دوازدهامامى» است ...<ref>همان، ج 2، ص 5 - 11</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقىها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف بهصورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پايان كتاب ...<ref>همان، ج 2، ص 500</ref> بهصورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مىرسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و نويسنده در روى جلد به احترام پدر و براى ابراز محبت به او نام وى را نوشته و از ذكر اسم خودش خوددارى كرده است؛ بنابراين، نام كامل نويسنده محسنِ قاسم طهرانى است؛ يعنى محسن تهرانى كه فرزند قاسم است. | فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقىها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف بهصورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پايان كتاب ...<ref>همان، ج 2، ص 500</ref>بهصورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مىرسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و نويسنده در روى جلد به احترام پدر و براى ابراز محبت به او نام وى را نوشته و از ذكر اسم خودش خوددارى كرده است؛ بنابراين، نام كامل نويسنده محسنِ قاسم طهرانى است؛ يعنى محسن تهرانى كه فرزند قاسم است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش