پرش به محتوا

البيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - 'عبدالصبور شاهين' به 'عبدالصبور شاهين ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
خط ۴۶: خط ۴۶:
در فصل دوم، در بحث از «اعجاز قرآن» به تبيين لغوى اعجاز، معناى اصطلاحى آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وى برترين معجزه را آن مى‌داند كه با برترين جريان روزگار هماوردى كند، ازينرو با تبيين جايگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلى، به اثبات برترى قرآن در اعصار و مانند ناپذيرى آن در بيان و عرضه حقايق والا مى‌پردازد. در بيان ابعاد مانند ناپذيرى قرآن، به تشريع و اِخبار از غيب نيز اشاره مى‌كند <ref>ص 33-77</ref>.
در فصل دوم، در بحث از «اعجاز قرآن» به تبيين لغوى اعجاز، معناى اصطلاحى آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وى برترين معجزه را آن مى‌داند كه با برترين جريان روزگار هماوردى كند، ازينرو با تبيين جايگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلى، به اثبات برترى قرآن در اعصار و مانند ناپذيرى آن در بيان و عرضه حقايق والا مى‌پردازد. در بيان ابعاد مانند ناپذيرى قرآن، به تشريع و اِخبار از غيب نيز اشاره مى‌كند <ref>ص 33-77</ref>.


از ديرباز، كسانى بر اين باور بوده‌اند كه گاه در قرآن از لحاظ بيانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه يافته است <ref>[[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]، ص 22</ref>.. مؤلف در فصلى جدا <ref>ص 81-99</ref> به برخى از اشكالها و ايرادها در اين زمينه پرداخته و با استناد به تاريخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر ديگر خود، نفحات الاعجاز، نيز به نويسنده‌اى امريكايى كه با نام ظاهرا مستعار نصير الدين ظافر در كتابى با نام حُسن الايجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است <ref>البيان، ص 93-94؛-[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 24، ص 246</ref>..
از ديرباز، كسانى بر اين باور بوده‌اند كه گاه در قرآن از لحاظ بيانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه يافته است <ref>[[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]]، ص 22</ref>.. مؤلف در فصلى جدا <ref>ص 81-99</ref>به برخى از اشكالها و ايرادها در اين زمينه پرداخته و با استناد به تاريخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر ديگر خود، نفحات الاعجاز، نيز به نويسنده‌اى امريكايى كه با نام ظاهرا مستعار نصير الدين ظافر در كتابى با نام حُسن الايجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است <ref>البيان، ص 93-94؛-[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 24، ص 246</ref>..


بحث قرائت، كه از پيشينه‌اى كهن و اهميتى ويژه برخوردار است، بتفصيل در البيان، مطرح شده است. مؤلف به جايگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مى‌كند و با تصريح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مى‌گويد: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در ميان شيعه است و بعيد نمى‌نمايد كه در ميان عامه نيز چنين باشد <ref>ص 123</ref>. مؤلف براى اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاريان دهگانه را معرفى مى‌كند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مى‌نويسد: توجه به واقع زندگانى قاريان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاريان و پيروان آنها به قرائتهاى خود و نقد ديگر قرائتها، و انكار بسيارى از محققان برخى از اين قرائتها را (كه نمونه‌هايى از آنها آورده است) نشان مى‌دهد كه اين قرائتها متواتر نيستند <ref>ص 126-157</ref>؛آنگاه دلايل تواتر قرائتها را نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه هيچكدام دلايل استوارى ندارند <ref>ص 157-160</ref>. مؤلف گاه بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين دلايل، تواتر قرآن را ثابت مى‌كند نه قرائتها را، و بين اين دو فرقى است روشن. از آنجا كه مؤلف تواتر قرائتها را نفى كرده، در ادامه بحث، پيوند «قرائتهاى هفتگانه» را با حديث «احرف سبعه» گسسته دانسته و تأكيد كرده است كه اين حديث به هر معنايى كه باشد، پيوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأييد اين نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است كه از جمله به تأخر چند سده‌اى تعيينِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد كرده‌اند <ref>ص 163</ref>.
بحث قرائت، كه از پيشينه‌اى كهن و اهميتى ويژه برخوردار است، بتفصيل در البيان، مطرح شده است. مؤلف به جايگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مى‌كند و با تصريح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مى‌گويد: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در ميان شيعه است و بعيد نمى‌نمايد كه در ميان عامه نيز چنين باشد <ref>ص 123</ref>. مؤلف براى اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاريان دهگانه را معرفى مى‌كند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مى‌نويسد: توجه به واقع زندگانى قاريان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاريان و پيروان آنها به قرائتهاى خود و نقد ديگر قرائتها، و انكار بسيارى از محققان برخى از اين قرائتها را (كه نمونه‌هايى از آنها آورده است) نشان مى‌دهد كه اين قرائتها متواتر نيستند <ref>ص 126-157</ref>؛آنگاه دلايل تواتر قرائتها را نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه هيچكدام دلايل استوارى ندارند <ref>ص 157-160</ref>. مؤلف گاه بر اين نكته تأكيد كرده است كه اين دلايل، تواتر قرآن را ثابت مى‌كند نه قرائتها را، و بين اين دو فرقى است روشن. از آنجا كه مؤلف تواتر قرائتها را نفى كرده، در ادامه بحث، پيوند «قرائتهاى هفتگانه» را با حديث «احرف سبعه» گسسته دانسته و تأكيد كرده است كه اين حديث به هر معنايى كه باشد، پيوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأييد اين نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است كه از جمله به تأخر چند سده‌اى تعيينِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد كرده‌اند <ref>ص 163</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
مؤلف پس از نقد حجيّت قرائتها، با استناد به روايتى از [[الکافی|كافى]]، تأكيد مى‌كند كه در نماز قرائتى صحيح است كه به روزگار امامان عليهم السلام متعارف بوده باشد <ref>ص 167</ref>. بحث از روايت «احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است (-حسن ضياء الدين عتر). مؤلف، گونه‌هاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصريح كرده است كه به دليل تهافت و تناقض روايات و عدم امكان جمع، نمى‌توان آنها را پذيرفت <ref>ص 171-193</ref>. ازينرو، وى روايات «احرف سبعه» را يكسره مردود مى‌شمارد <ref>براى انتقاد از اين نظر-شاهين، ص 29-32</ref>.
مؤلف پس از نقد حجيّت قرائتها، با استناد به روايتى از [[الکافی|كافى]]، تأكيد مى‌كند كه در نماز قرائتى صحيح است كه به روزگار امامان عليهم السلام متعارف بوده باشد <ref>ص 167</ref>. بحث از روايت «احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است (-حسن ضياء الدين عتر). مؤلف، گونه‌هاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصريح كرده است كه به دليل تهافت و تناقض روايات و عدم امكان جمع، نمى‌توان آنها را پذيرفت <ref>ص 171-193</ref>. ازينرو، وى روايات «احرف سبعه» را يكسره مردود مى‌شمارد <ref>براى انتقاد از اين نظر-شاهين، ص 29-32</ref>.


مهمترين بحث البيان، بحث «تحريف ناپذيرى» قرآن كريم است. مؤلف تحريف را معنى كرده، انواع و ابعاد آن را نمايانده و محل نزاع بحث را روشن كرده است. وى ضمن تصريح به اينكه محققان هرگز به تحريف عقيده نداشته‌اند، «نسخ التلاوه» را گونه‌اى از تحريف دانسته است. وى در اثبات تحريف ناپذيرى قرآن، به آيات قرآن، سنت، روايات فضائل سوره‌ها و فضيلت قرائت قرآن استناد كرده است <ref>ص 207- 235</ref> و افزون بر اينها به لحاظ تاريخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحريف را غير ممكن دانسته است.
مهمترين بحث البيان، بحث «تحريف ناپذيرى» قرآن كريم است. مؤلف تحريف را معنى كرده، انواع و ابعاد آن را نمايانده و محل نزاع بحث را روشن كرده است. وى ضمن تصريح به اينكه محققان هرگز به تحريف عقيده نداشته‌اند، «نسخ التلاوه» را گونه‌اى از تحريف دانسته است. وى در اثبات تحريف ناپذيرى قرآن، به آيات قرآن، سنت، روايات فضائل سوره‌ها و فضيلت قرائت قرآن استناد كرده است <ref>ص 207- 235</ref>و افزون بر اينها به لحاظ تاريخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحريف را غير ممكن دانسته است.


مؤلف، اشكالهاى برخى از عالمان را بر اين موضوع آورده و نقد كرده است. بحث وى از مصحف حضرت على عليه السّلام و نقد سندى و محتوايى روايتها شايان توجه است. از جمله اهم دلايل معتقدان تحريف، چگونگى جمع قرآن است.
مؤلف، اشكالهاى برخى از عالمان را بر اين موضوع آورده و نقد كرده است. بحث وى از مصحف حضرت على عليه السّلام و نقد سندى و محتوايى روايتها شايان توجه است. از جمله اهم دلايل معتقدان تحريف، چگونگى جمع قرآن است.
خط ۶۴: خط ۶۴:
در بحث از حجيّت ظواهر قرآن، كه عملا حجيّت تمامت آيات آن است، چگونگى «نسخ» آياتى از قرآن مطرح مى‌شود.
در بحث از حجيّت ظواهر قرآن، كه عملا حجيّت تمامت آيات آن است، چگونگى «نسخ» آياتى از قرآن مطرح مى‌شود.


از اينجا مؤلف به بحث از «نسخ» مى‌پردازد، و از يك سو اصل آن را مى‌پذيرد و از سوى ديگر با بررسى اهم مصاديق آن، كه گاه تا به 214 آيه رسانده‌اند <ref>احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زيد، ج 1-2، باب 3</ref> و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن يك آيه، يعنى «آيه نجوى» (مجادله:12) را پذيرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و ديدگاه شيعه را در اين باره باز گفته است <ref>ص 277-394</ref>.
از اينجا مؤلف به بحث از «نسخ» مى‌پردازد، و از يك سو اصل آن را مى‌پذيرد و از سوى ديگر با بررسى اهم مصاديق آن، كه گاه تا به 214 آيه رسانده‌اند <ref>احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زيد، ج 1-2، باب 3</ref>و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن يك آيه، يعنى «آيه نجوى» (مجادله:12) را پذيرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و ديدگاه شيعه را در اين باره باز گفته است <ref>ص 277-394</ref>.


بحث از اصول تفسير، از ديگر بحثهاى كتاب است كه مؤلف در آن، تكيه بر ديدگاه مفسّران را در تفسير نااستوار مى‌داند، و بر استناد به ظواهر كتاب، با توجه دقيق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأكيد مى‌كند و براى روايات صحيح در تبيين آيات، جايگاه ويژه‌اى قايل مى‌شود و اشكالهاى پذيرفتن خبر واحد در تفسير و حجيّت آن را پاسخ مى‌گويد <ref>ص 397-402</ref>. «حدوث يا قدم قرآن»، كه از نزاعهاى كهن معتزله و اشاعره است، بحث پايانى بخش علوم قرآنى اين كتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخيل در فرهنگ اسلامى دانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه يونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مى‌كند. وى در اين بحث، به نقد ديدگاه اشاعره پرداخته، ديدگاه معتزله و شيعه را در حدوث كلام الهى استوار مى‌داند <ref>ص 405-413</ref>.
بحث از اصول تفسير، از ديگر بحثهاى كتاب است كه مؤلف در آن، تكيه بر ديدگاه مفسّران را در تفسير نااستوار مى‌داند، و بر استناد به ظواهر كتاب، با توجه دقيق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأكيد مى‌كند و براى روايات صحيح در تبيين آيات، جايگاه ويژه‌اى قايل مى‌شود و اشكالهاى پذيرفتن خبر واحد در تفسير و حجيّت آن را پاسخ مى‌گويد <ref>ص 397-402</ref>. «حدوث يا قدم قرآن»، كه از نزاعهاى كهن معتزله و اشاعره است، بحث پايانى بخش علوم قرآنى اين كتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخيل در فرهنگ اسلامى دانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه يونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مى‌كند. وى در اين بحث، به نقد ديدگاه اشاعره پرداخته، ديدگاه معتزله و شيعه را در حدوث كلام الهى استوار مى‌داند <ref>ص 405-413</ref>.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش