تفسير ابن وهب المسمی الواضح في تفسير القرآن الكريم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'الأعلام' به 'الأعلام '
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'الأعلام' به 'الأعلام ')
خط ۵۴: خط ۵۴:


#كتاب حاضر، مختصر است به‌طورى كه در حجمى اندك (حدود هزار صفحه در مجموع دو جلد) تمامى قرآن كريم را از اول تا آخر تفسير كرده است و به‌عنوان مثال حجم تفسير سوره حمد فقط يك صفحه و يك سطر است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19918/1/14 ر.ك: متن كتاب، ج1، ص14]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19918/1/15 15]</ref>
#كتاب حاضر، مختصر است به‌طورى كه در حجمى اندك (حدود هزار صفحه در مجموع دو جلد) تمامى قرآن كريم را از اول تا آخر تفسير كرده است و به‌عنوان مثال حجم تفسير سوره حمد فقط يك صفحه و يك سطر است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19918/1/14 ر.ك: متن كتاب، ج1، ص14]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/19918/1/15 15]</ref>
#مصحح محترم در بحثى مختصر تحت عنوان «توثيق الكتاب و وصفه» يادآور شده است: نام كتاب، «الواضح في تفسير القرآن» است؛ همان‌طوركه در روى غلاف نسخه خطى نوشته شده و [[زرکلی، خیرالدین|زركلى]] آن را در الأعلام آورده و توماس آرنولد در التراث و... ما به بررسى معانى تفسيرشده براى آيالت قرآن پرداختيم؛ به‌ويژه آنچه كلبى به‌صورت انحصارى مطرح كرده و به‌وسيله آن شناخته شده و همچنين مواردى كه از ابن عباس نقل كرده است؛ چه سندش صحيح باشد چه نباشد؛ زيرا اهل علم و تفسير در كتاب‌هايشان اين مطالب را ذكر كرده‌اند. پس هيچ شكى در صحت انتساب اين كتاب به ابن وهب وجود ندارد و اين نسخه خطى از نسخه‌هايى است كه در كتابخانه آصفيه حيدرآباد (هند) محفوظ است و هفتصد صفحه دارد و خطش قديمى است و به قرن پنجم هجرى برمى‌گردد ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/9 مقدمه كتاب، ج1، ص9]</ref>
#مصحح محترم در بحثى مختصر تحت عنوان «توثيق الكتاب و وصفه» يادآور شده است: نام كتاب، «الواضح في تفسير القرآن» است؛ همان‌طوركه در روى غلاف نسخه خطى نوشته شده و [[زرکلی، خیرالدین|زركلى]] آن را در [[الأعلام]]  آورده و توماس آرنولد در التراث و... ما به بررسى معانى تفسيرشده براى آيالت قرآن پرداختيم؛ به‌ويژه آنچه كلبى به‌صورت انحصارى مطرح كرده و به‌وسيله آن شناخته شده و همچنين مواردى كه از ابن عباس نقل كرده است؛ چه سندش صحيح باشد چه نباشد؛ زيرا اهل علم و تفسير در كتاب‌هايشان اين مطالب را ذكر كرده‌اند. پس هيچ شكى در صحت انتساب اين كتاب به ابن وهب وجود ندارد و اين نسخه خطى از نسخه‌هايى است كه در كتابخانه آصفيه حيدرآباد (هند) محفوظ است و هفتصد صفحه دارد و خطش قديمى است و به قرن پنجم هجرى برمى‌گردد ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/9 مقدمه كتاب، ج1، ص9]</ref>
#ابن وهب، «مجمع البحرين» را در اين آيه: ''' («وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِي حُقُبا» ''' ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/300 كهف: 60]</ref>؛ «و (به ياد آر) آن‌گاه كه موسى (فرزند عمران، پيامبر بنى اسرائيل)، به شاگردش (يوشع فرزند نون وصىّ خودش) گفت: من از رفتن بازنايستم تا به محل تلاقى دو دريا برسم يا مدت مديدى راه بپيمايم)»، چنين معنا كرده است: «العذب و المالح»؛ يعنى شيرين و شور و مصداقش را «بحر فارس و الروم» درياى فارس و روم دانسته است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/477 متن كتاب، ج1، ص477]</ref>؛ بنابراين، مى‌توان گفت كه ايرانى بودن خليج فارس در اوايل قرن چهارم هجرى قمرى نيز روشن و قطعى بوده است.
#ابن وهب، «مجمع البحرين» را در اين آيه: ''' («وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِي حُقُبا» ''' ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/300 كهف: 60]</ref>؛ «و (به ياد آر) آن‌گاه كه موسى (فرزند عمران، پيامبر بنى اسرائيل)، به شاگردش (يوشع فرزند نون وصىّ خودش) گفت: من از رفتن بازنايستم تا به محل تلاقى دو دريا برسم يا مدت مديدى راه بپيمايم)»، چنين معنا كرده است: «العذب و المالح»؛ يعنى شيرين و شور و مصداقش را «بحر فارس و الروم» درياى فارس و روم دانسته است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/477 متن كتاب، ج1، ص477]</ref>؛ بنابراين، مى‌توان گفت كه ايرانى بودن خليج فارس در اوايل قرن چهارم هجرى قمرى نيز روشن و قطعى بوده است.
#جناب احمد فريد مقدمه‌اى در مورد علم تفسير نوشته و در آن به‌صورت مختصر، مباحثى مانند معناى لغوى و اصطلاحى تفسير، نياز به تفسير، شرافت تفسير، شروط مفسر، آداب مفسر و روش‌هاى تفسيرى را توضيح داده است. او هشت شرط براى مفسر و همچنين چهار ادب براى او آورده است. مصحح، روش‌هاى تفسيرى را به هفت دسته تقسيم كرده است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/4 مقدمه كتاب، ج1، ص4]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/6 6]</ref>
#جناب احمد فريد مقدمه‌اى در مورد علم تفسير نوشته و در آن به‌صورت مختصر، مباحثى مانند معناى لغوى و اصطلاحى تفسير، نياز به تفسير، شرافت تفسير، شروط مفسر، آداب مفسر و روش‌هاى تفسيرى را توضيح داده است. او هشت شرط براى مفسر و همچنين چهار ادب براى او آورده است. مصحح، روش‌هاى تفسيرى را به هفت دسته تقسيم كرده است ...<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/4 مقدمه كتاب، ج1، ص4]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19918/1/6 6]</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش