۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
'''الإيمان و الكفر فى الكتاب و السنة''' كتابى است كلامى به زبان عربى، تألیف آیتالله [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]] از علماى معاصر شيعه، كه به بررسى موضوع ايمان و كفر از ديدگاه قرآن كريم و سنت شريف نبوى میپردازد.در اين كتاب حقيقت ايمان و كفر و حدود هر يك كاملا بيان شده و تفاوت ميان اسلام و ايمان مورد بررسى قرار مى گيرد و به نقد و بررسى حكم تكفير اهل قبله توسط فرقه وهابيت پرداخته شده، ثابت مى شود كه تكفير اهل قبله مادامى كه متدين به توحيد بارى تعالى و معتقد به رسالت پيامبر گرامى اسلام هستند رويهاى كاملا اشتباه است.با ابطال اين ديدگاه اين نتيجه به دست مى آيد كه تمام طوائف و فرق اسلامى زير سايه اعتقاد به توحيد و رسالت پيامبر خاتم(ص)در زمره مسلمانان داخل اند و تكفير ايشان به هيچ وجه صحيح نمى باشد. | |||
== ساختار كتاب == | == ساختار كتاب == | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
فصول كتاب | فصول كتاب | ||
#تعريف لغوى و اصطلاحى ايمان: | |||
#:«ايمان» به معناى «امن» در مقابل «خوف» و «تصديق» استعمال ميشود. معناى «تصديق» را بسيارى از متكلمين در تعريف ايمان گنجاندهاند و برخى ديگر آن را به «معرفت» و «شناخت» تعريف كردهاند. | |||
«ايمان» به معناى «امن» در مقابل «خوف» و «تصديق» استعمال ميشود. معناى «تصديق» را بسيارى از متكلمين در تعريف ايمان گنجاندهاند و برخى ديگر آن را به «معرفت» و «شناخت» تعريف كردهاند. | #:اما از جهت اصطلاحى،درصورتى كه ايمان به معناى تصديق باشد بايد ديد به كدام يك از اقسام آن مى توان بسنده كرد: | ||
#:الف:ايمان به معناى اقرار به زبان و لو شخص در قلب كافر باشد. | |||
اما از جهت اصطلاحى،درصورتى كه ايمان به معناى تصديق باشد بايد ديد به كدام يك از اقسام آن مى توان بسنده كرد: | #:ب:ايمان به معناى تصديق قلبى و لو شخص به زبان اظهار كفر كند. | ||
#:ج:ايمان علاوه بر تصديق قلبى نيازمند تصديق زبانى نيز هست.اما عمل بر طبق ايمان از ثمرات ايمان است و در معناى ايمان دخالتى ندارد. | |||
الف:ايمان به معناى اقرار به زبان و لو شخص در قلب كافر باشد. | #:د:ايمان علاوه بر تصديق قلبى و اقرار زبانى، عمل به جوارح و اركان را هم مى طلبد. | ||
#:مؤلف در پايان يادآور مى شود كه عموم فقيهان و متكلمان اهل سنت و شيعه به كفايت قسم سوم از معانى ايمان باور دارند و عمل را كمال ايمان معرفى مى كنند و اين بدين معناست كه فرق ميان مومن و كافر همان تصديق قلبى همراه با اقرار زبانى است. | |||
ب:ايمان به معناى تصديق قلبى و لو شخص به زبان اظهار كفر كند. | #آيا عمل جزء ايمان است يا نه؟ | ||
#:در اين فصل مؤلف با هدف رد ديدگاه خوارج و معتزله كه ايمان را مركب از تصديق به قلب به علاوه عمل به اعضاء و جوارح مى دانند، به آياتى از قرآن كريم و نيز احاديثى از پيامبر اكرم(ص) استناد مى كند كه نشان مى دهد عمل هيچ گونه مدخليتى در مفهوم ايمان ندارد. | |||
ج:ايمان علاوه بر تصديق قلبى نيازمند تصديق زبانى نيز هست.اما عمل بر طبق ايمان از ثمرات ايمان است و در معناى ايمان دخالتى ندارد. | #:در ادامه به نقد و بررسى ادله طرفداران مدخليت عمل در مفهوم ايمان پرداخته مى شود. | ||
#افزايش و كاستى ايمان: در اين فصل اين سوال مطرح مى شود كه آيا ايمان قابل افزايش و يا كاهش هست يا نه؟ | |||
د:ايمان علاوه بر تصديق قلبى و اقرار زبانى، عمل به جوارح و اركان را هم مى طلبد. | #:جمهور متكلمان بر اين باورند كه چنانچه ايمان تنها عبارت از تصديق باشد و عمل مدخليتى در مفهوم آن نداشته باشد، به هيچ وجه قابل افزايش و كاهش نيست اما اگر به معناى تصديق مقارن با عمل باشد قابل فزونى و كاستى خواهد بود.اما قاضى عضدالدين ايجى، [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] و... قائل به بروز فزونى و كاستى در ايمان به معناى تصديق هستند.مؤلف نيز ايمان را هم در طرف عقيده و هم در طرف عمل قابل افزايش و كاهش ميداند. | ||
#آنچه ايمان بدان واجب است: | |||
مؤلف در پايان يادآور مى شود كه عموم فقيهان و متكلمان اهل سنت و شيعه به كفايت قسم سوم از معانى ايمان باور دارند و عمل را كمال ايمان معرفى مى كنند و اين بدين معناست كه فرق ميان مومن و كافر همان تصديق قلبى همراه با اقرار زبانى است. | #:به نظر مؤلف ايمان مركّبى حقيقى است كه اجزاء آن همه به هم وابسته و پيوستهاند و چنانچه يكى از اين اجزاء از بين برود، اصل ايمان نيز از ميان خواهد رفت. | ||
#:وى سپس يادآور مى شود كه آنچه پيامبر(ص) از جانب خداوند براى بندگان آورده است و ايمان بدان واجب است دو قسم است: | |||
#:يك قسم از آنها به تفصيل معلوم است مثل توحيد، حشر، وجوب نماز و زكات و قسم ديگر به نحو اجمالى كه در لابلاى كتاب و سنت گنجانده شده است.در پايان مؤلف به بيان اين نكته میپردازد كه مسائل فرعى و اصلى اسلام گرچه هر دو جزء حقيقت اسلام هستند اما اذعان قلبى تفصيلى بدانها لازم و ضرورى نيست، بلكه ايمان اجمالى نسبت بدانها كفايت مى كند. | |||
#تعريف «كفر» و اسباب و اقسام آن: | |||
در اين فصل مؤلف با هدف رد ديدگاه خوارج و معتزله كه ايمان را مركب از تصديق به قلب به علاوه عمل به اعضاء و جوارح مى دانند، به آياتى از قرآن كريم و نيز احاديثى از پيامبر اكرم(ص) استناد مى كند كه نشان مى دهد عمل هيچ گونه مدخليتى در مفهوم ايمان ندارد. | #:كفر در لغت به معناى پوشاندن و در اصطلاح به معناى عدم ايمان نسبت به كسى است كه شانيت ايمان را داراست.بنابراين ميان «ايمان» و «كفر» نسبت عدم و ملكه برقرار است. | ||
#:مؤلف اسباب كفر را اينگونه مى داند: | |||
در ادامه به نقد و بررسى ادله طرفداران مدخليت عمل در مفهوم ايمان پرداخته مى شود. | #:الف:انكار آنچه ايمان بدان تفصيلا واجب است، مانند انكار صانع، انكاررسالت پيامبر اسلام و.... | ||
#:ب:انكار آنچه منكر علم دارد كه جزء اسلام است،چه آن چيز ضرورى اسلام باشد يا غير ضرورى و چه اصل عقيدتى باشد يا حكم شرعى. | |||
#:ج:انكار ضروريات اسلام. | |||
#:اقسام كفر | |||
جمهور متكلمان بر اين باورند كه چنانچه ايمان تنها عبارت از تصديق باشد و عمل مدخليتى در مفهوم آن نداشته باشد، به هيچ وجه قابل افزايش و كاهش نيست اما اگر به معناى تصديق مقارن با عمل باشد قابل فزونى و كاستى خواهد بود.اما قاضى عضدالدين ايجى، [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] و... قائل به بروز فزونى و كاستى در ايمان به معناى تصديق هستند.مؤلف نيز ايمان را هم در طرف عقيده و هم در طرف عمل قابل افزايش و كاهش ميداند. | #:ا)كفر انكار، ب)كفر جحود،ج)كفر عناد،د)كفر نفاق و.... | ||
#تكفير اهل قبله | |||
#:پس از آشنايى با آنچه انسان را از ايمان خارج و در كفر داخل مى سازد روشن مى شود كه تكفير فرقه اى از فرق مسلمان مادامى كه به شهادتين اقرار دارند و هيچ يك از ضروريات اسلام را انكار نمى كنند كارى اشتباه است.مؤلف براى اثبات اين امر به كلمات برخى از علماى اهل سنت استناد كرده و شواهد فراوانى از سنت نبوى بر اين ادعا اقامه مى كند. | |||
#:در ادامه اين فصل مؤلف به برخى از تهمت هايى كه به شيعه نسبت داده شده پاسخ گفته و به دفاع از برخى معتقدات شيعى نظير اعتقاد به عصمت ائمه اثناعشر، بداء، علم ائمه(ع)به امور غيبى و... میپردازد. | |||
به نظر مؤلف ايمان مركّبى حقيقى است كه اجزاء آن همه به هم وابسته و پيوستهاند و چنانچه يكى از اين اجزاء از بين برود، اصل ايمان نيز از ميان خواهد رفت. | #تفاوت ميان اسلام و ايمان: | ||
#:مؤلف «اسلام» را از جهت لغوى به معناى سلامت دانسته و به تعريف آن از ديدگاه قرآن و سنت میپردازد.از ديدگاه مؤلف اسلام در قرآن كريم داراى سه معنا است: | |||
وى سپس يادآور مى شود كه آنچه پيامبر(ص) از جانب خداوند براى بندگان آورده است و ايمان بدان واجب است دو قسم است: | #:اسلام در مقابل ايمان، تسليم زبانى و تصديق قلبى، تسليم قلبى علاوه بر تصديق قلبى. | ||
#:اما اختلاف اسلام و ايمان از منظر سنت به سه نحو قابل تصور است: | |||
يك قسم از آنها به تفصيل معلوم است مثل توحيد، حشر، وجوب نماز و زكات و قسم ديگر به نحو اجمالى كه در لابلاى كتاب و سنت گنجانده شده است.در پايان مؤلف به بيان اين نكته میپردازد كه مسائل فرعى و اصلى اسلام گرچه هر دو جزء حقيقت اسلام هستند اما اذعان قلبى تفصيلى بدانها لازم و ضرورى نيست، بلكه ايمان اجمالى نسبت بدانها كفايت مى كند. | #:#اختلاف به شرط بودن عمل و عدم اشتراط آن.بنابراين در صدق اسلام، اقرار تنها، بدون عمل، كفايت مى كند اما در صدق ايمان، همراهى آن با عمل ضرورى است. | ||
#:#باورداشت ولايت ائمه اثنا عشر(ع).بنابراين تصوير اسلام و ايمان يكى هستند جز اينكه در ايمان اعتراف به ولايت امامان دوازده گانه لازم و ضرورى است. | |||
#:#مصون بودن جان و مال از آثار اقرار به شهادتين است و اسلام است و لو تصديق قلبى ثابت نگردد. | |||
#ضرورت فراگيرى عقائد به نحو علمى: | |||
كفر در لغت به معناى پوشاندن و در اصطلاح به معناى عدم ايمان نسبت به كسى است كه شانيت ايمان را داراست.بنابراين ميان «ايمان» و «كفر» نسبت عدم و ملكه برقرار است. | #:مؤلف معتقد است كه در تحصيل عقائد نه مى توان تقليد كرد و نه به ظن و گمان اكتفا نمود بلكه لازم است به تحصيل يقين پرداخت.سپس به بيان ادله لزوم معرفت يعنى لزوم دفع ضرر محتمل و وجوب شكر منعم اشاره مى كند. | ||
#:در ادامه به بيان حكم جاهل مقصر پرداخته و در اين باره در دو مقام ثبوت و اثبات به بحث و بررسى میپردازد. | |||
مؤلف اسباب كفر را اينگونه مى داند: | #دفاع از حقيقت: | ||
#:در اين فصل مؤلف به رد دعاوى يكى از مفتيان وهابى معاصر به نام «جبرين» که در پاسخ به استفتايى ساختگى، اتهاماتى را متوجه شيعه ساخته و ايشان را خارج از دين اسلام معرفى كرده است میپردازد. | |||
الف:انكار آنچه ايمان بدان تفصيلا واجب است، مانند انكار صانع، انكاررسالت پيامبر اسلام و.... | #وحدت اسلامى: | ||
#:در اين فصل مؤلف به بيان آيات و احاديثى میپردازد كه در آنها سفارش اكيد به وحدت امت اسلامى صورت گرفته و از فتنه ايجاد تفرقه و اختلاف ميان امت اسلامى كه برخى با قلم و قدم بدان دامن مى زنند پرهيز داده شده است. | |||
ب:انكار آنچه منكر علم دارد كه جزء اسلام است،چه آن چيز ضرورى اسلام باشد يا غير ضرورى و چه اصل عقيدتى باشد يا حكم شرعى. | #:در پايان اين كتاب دو رساله با عناوين «رساله فى حياه السيد المسيح بعد الرفع» و «رساله المناهج التفسيريه»آمده است. | ||
ج:انكار ضروريات اسلام. | |||
اقسام كفر | |||
ا)كفر انكار، ب)كفر جحود،ج)كفر عناد،د)كفر نفاق و.... | |||
پس از آشنايى با آنچه انسان را از ايمان خارج و در كفر داخل مى سازد روشن مى شود كه تكفير فرقه اى از فرق مسلمان مادامى كه به شهادتين اقرار دارند و هيچ يك از ضروريات اسلام را انكار نمى كنند كارى اشتباه است.مؤلف براى اثبات اين امر به كلمات برخى از علماى اهل سنت استناد كرده و شواهد فراوانى از سنت نبوى بر اين ادعا اقامه مى كند. | |||
در ادامه اين فصل مؤلف به برخى از تهمت هايى كه به شيعه نسبت داده شده پاسخ گفته و به دفاع از برخى معتقدات شيعى نظير اعتقاد به عصمت ائمه اثناعشر، بداء، علم ائمه(ع)به امور غيبى و... میپردازد. | |||
مؤلف «اسلام» را از جهت لغوى به معناى سلامت دانسته و به تعريف آن از ديدگاه قرآن و سنت میپردازد.از ديدگاه مؤلف اسلام در قرآن كريم داراى سه معنا است: | |||
اسلام در مقابل ايمان، تسليم زبانى و تصديق قلبى، تسليم قلبى علاوه بر تصديق قلبى. | |||
اما اختلاف اسلام و ايمان از منظر سنت به سه نحو قابل تصور است: | |||
مؤلف معتقد است كه در تحصيل عقائد نه مى توان تقليد كرد و نه به ظن و گمان اكتفا نمود بلكه لازم است به تحصيل يقين پرداخت.سپس به بيان ادله لزوم معرفت يعنى لزوم دفع ضرر محتمل و وجوب شكر منعم اشاره مى كند. | |||
در ادامه به بيان حكم جاهل مقصر پرداخته و در اين باره در دو مقام ثبوت و اثبات به بحث و بررسى میپردازد. | |||
در اين فصل مؤلف به رد دعاوى يكى از مفتيان وهابى معاصر به نام «جبرين» که در پاسخ به استفتايى ساختگى، اتهاماتى را متوجه شيعه ساخته و ايشان را خارج از دين اسلام معرفى كرده است میپردازد. | |||
در اين فصل مؤلف به بيان آيات و احاديثى میپردازد كه در آنها سفارش اكيد به وحدت امت اسلامى صورت گرفته و از فتنه ايجاد تفرقه و اختلاف ميان امت اسلامى كه برخى با قلم و قدم بدان دامن مى زنند پرهيز داده شده است. | |||
در پايان اين كتاب دو رساله با عناوين «رساله فى حياه السيد المسيح بعد الرفع» و «رساله المناهج التفسيريه»آمده است. | |||
رساله اول را مؤلف در پاسخ به نامه اى كه از آلمان توسط جوانى فلسطينى براى وى ارسال شده بود به نگارش درآورده و در آن با استناد به آيات قرآن كريم و سنت نبوى، به موضوع زنده بودن حضرت مسيح(ع)پس از رفتن به آسمان پرداخته است. | رساله اول را مؤلف در پاسخ به نامه اى كه از آلمان توسط جوانى فلسطينى براى وى ارسال شده بود به نگارش درآورده و در آن با استناد به آيات قرآن كريم و سنت نبوى، به موضوع زنده بودن حضرت مسيح(ع)پس از رفتن به آسمان پرداخته است. |
ویرایش