۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كي لسترنج' به 'كي لسترنج ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''بلدان الخلافة الشرقية'''، ترجمه عربي كتاب [[لسترینج، گای|كي لسترنج]] است كه به زبان انگليسي نوشته است. اين اثر مشتمل بر وقايع عراق، الجزيره، ايران و كشورهاي خاورميانه از زمان فتح اسلامي تا زمان تيمور است. | |||
== ساختار== | == ساختار== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
لسترنج خاورشناس مشهور انگليسي كه در كتاب جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي چكيده نوشتههاي همه جغرافي دانان و مورخان مسلمان را از آغاز فرمانروايي مسلمانان تا هجوم تيمور آورده است. درباره اران، شروان و موغان چنين نوشته است. | لسترنج خاورشناس مشهور انگليسي كه در كتاب جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي چكيده نوشتههاي همه جغرافي دانان و مورخان مسلمان را از آغاز فرمانروايي مسلمانان تا هجوم تيمور آورده است. درباره اران، شروان و موغان چنين نوشته است. | ||
#اران - ايالت اران در مثلث بزرگي در مغرب ملتقاي دو رود سيروس و اراكسس واقع است كه اعراب آنها را «كر» و «ارس» ناميدند و بدين مناسبت حمدالله مستوفي اراضي بين اين دو رود را «بين النهرين» ناميده است... كرسي اين ايالت در قرن چهارم برزعه بود كه خرابههايش تاكنون باقي است. بعدها برزعه را بردعه نوشتند... شهر بيلقان كه به ارمني آن را فيداگران Phaidagran ميگفتند، پس از خراب شدن برزعه كرسي اران قرار گرفت، اگر چه امروز آثاري از آن بر جاي نمانده است... بيلقان تا قرن نهم جاي مهمي محسوب بود. نام دو شهر ديگر در ايالت اران ذكر شده كه هر دو در شمال باختري برزعه در جاده تفليس قرار دارند، يكي شهر گنجه است و جغرافي نويسان عرب آن را جنزه نوشتهاند و ديگري شمكور است كه خرابههاي آن هنوز باقي است. | |||
#شروان - آن طرف رود كر در ساحل درياي خزر جايى كه سلسله جبال قفقاز به دريا فرو ميرود، ايالت شروان واقع است. كرسي اين ايالت شماخيه بوده كه اكنون شماخي يا شماخا خوانده ميشود... در آخرين نقطه شمالي ايالت شروان شهر باب الابواب؛ يعني همان دربند واقع است. [[ابن حوقل، محمد بن حوقل|ابنحوقل]] گويد، اين شهر در قرن چهارم از اردبيل كرسي آذربايجان بزرگتر بوده است... بندر باكوه يا باكويه (باكوي امروز) در جنوب دربند است و اصطخري به نفت آن اشاره كرده است... در جنوب باكو ولايت گشتاسفي نزديك دهانه كر واقع است... و بالاخره در كوههاي نزديك دربند قبله واقع است. | |||
#موغان يا مغكان يا موقان نام دشت باتلاقي بزرگي است كه از دامنه كوه سبلان تا كناره خاوري درياي خزر كشيده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال كوههاي طالش قرار دارد. اين ايالت گاهي جزء آذربايجان محسوب مىگرديد. ولي غالبا ناحيهاي جداگانه و مستقل را تشكيل ميداد. كرسي موغان در قرن چهارم شهري بهمين نام بود كه اكنون تعيين محل آن مشكل است. از گفته مقدسي چنين استنباط ميشود كه محتمل است اين شهر موغان همان شهر باجروان باشد... در جنوب باجروان برزند واقع است... در شمال باجروان در زمان قديم قريه بلخاب واقع بود... مستوفي سه شهر بيلسوار و محمود آباد و همشهره را از موغان نام ميبرد. | |||
لسترنج درباره ولايت آن سوي ارس مينويسد: «ايالتهاي اران و شيروان و گرجستان و ارمنستان را كه بيشتر در شمال رود ارس واقعاند، نميتوان كاملا از جمله ممالك اسلامي به شمار آورد و بهمين جهت هم جغرافي نويسان عرب درباره آنها بسط مقال ندادهاند. مسلمانان از زمان قديم در آن نقاط توقف داشتند و حكام آنجا در اوقات مختلف از جانب خلفا تعيين ميشدند. ولي اكثريت جمعيت آن نقاط تا اواخر قرون وسطي همچنان بر مسيحيت خويش باقي ماندند و فقط در اواخر قرن هشتم بخصوص پس از لشكركشي امير تيمور اسلام در آن نقاط غلبه يافت».سرزمين ميان رودان «دل ايران شهر» خوانده مىشد، داراي 12 استان و شصت تسوك، با صدها روستاك و تعداد بىشماري ده بود. | لسترنج درباره ولايت آن سوي ارس مينويسد: «ايالتهاي اران و شيروان و گرجستان و ارمنستان را كه بيشتر در شمال رود ارس واقعاند، نميتوان كاملا از جمله ممالك اسلامي به شمار آورد و بهمين جهت هم جغرافي نويسان عرب درباره آنها بسط مقال ندادهاند. مسلمانان از زمان قديم در آن نقاط توقف داشتند و حكام آنجا در اوقات مختلف از جانب خلفا تعيين ميشدند. ولي اكثريت جمعيت آن نقاط تا اواخر قرون وسطي همچنان بر مسيحيت خويش باقي ماندند و فقط در اواخر قرن هشتم بخصوص پس از لشكركشي امير تيمور اسلام در آن نقاط غلبه يافت».سرزمين ميان رودان «دل ايران شهر» خوانده مىشد، داراي 12 استان و شصت تسوك، با صدها روستاك و تعداد بىشماري ده بود. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۳: | ||
«هر استان به چند تسوك (در عربي طسوج) و هر تسوك به چند روستاك (در عربي روستاق) تقسيم مىشده و هر روستاك، چند ده داشته است.» | «هر استان به چند تسوك (در عربي طسوج) و هر تسوك به چند روستاك (در عربي روستاق) تقسيم مىشده و هر روستاك، چند ده داشته است.» | ||
#«لسترنج» در كتاب «جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي» به نقل از «ابنخردادبه» و «قدامه بن جعفر» دو تن از جغرافىنگاران معتبر و معروف قرن سوم هجري مىنويسد: «اين اقليم دوازده ولايت دارد و هر يك را استان گويند. و شصت بخش دارد كه هر يك را طسوج نامند». لسترنج سپس در توضيح مىافزايد: «پارهاي از اين تقسيمبندىها كه گويا در اصل به منظور تقسيمبندي مالياتي بوده است، در يك قرن بعد در كتاب مقدسي نيز وارد گرديده است.» | |||
#توجه داشته باشيم كه مقدسي كتاب جغرافياي خود «احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم» را در سالهاي مياني نيمه دوم قرن چهارم؛ يعني در سال 375 بعد از هجرت نگاشته است. | |||
#:لسترنج نام هر يك از اين استانهاي دوازدهگانه را با تعداد تسوكهاي (طسوج) هر استان «از حيث نهرهايي كه آنها را مشروب مىكردند و منابع (آبي)آن نهرها» در سه گروه آورده است. | |||
#ما در اين جا نخست به اختصار تنها اسامي اين دوازده استان را مطابق با تقسيمبندي ياد شده، در سه گروه از كتاب سرزمينهاي خلافت شرقي لسترنج، بدون ذكر نام تسوكهاي هر استان مىآوريم. سپس به دنبال آن اسامي تسوكهاي هر استان را به طور كامل و به تفكيك هر استان، از رساله محققانهي «كشور عراق، از ديدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ايراني دارد نه عربي» نوشته دانشمند فاضل سيد محمد علي امام شوشتري، ياد مىكنيم. | |||
لسترنج نام هر يك از اين استانهاي دوازدهگانه را با تعداد تسوكهاي (طسوج) هر استان «از حيث نهرهايي كه آنها را مشروب مىكردند و منابع (آبي)آن نهرها» در سه گروه آورده است. | #:لسترنج مىنويسد: «گروه اول مركب است از چهار استان در ساحل خاوري دجله، كه هم از آن و هم از رود «تامرا» مشروب مىگرديدند.» اين چهار استان عبارت بودند از: | ||
#:- نخست: استان «شادفيروز» (شاذ فيروز) در اطراف حلوان كه داراي پنج تسوك است. | |||
#:- دوم: استان «شادهرمز» در اطراف بغداد كه هفت تسوك داشت. | |||
#:- سوم: استان «شادقباد» كه از هشت تسوك تشكيل مىشد. | |||
لسترنج مىنويسد: «گروه اول مركب است از چهار استان در ساحل خاوري دجله، كه هم از آن و هم از رود «تامرا» مشروب مىگرديدند.» اين چهار استان عبارت بودند از: | #:- چهارم: استان «بازيجان خسرو» (استان نهروان) كه داراي پنج تسوك بود. | ||
#:«قدامه» نام اين استان را «اندربن كرد» (اندرين گرد) ثبت كرده است. | |||
- نخست: استان «شادفيروز» (شاذ فيروز) در اطراف حلوان كه داراي پنج تسوك است. | #:«گروه دوم: مركب از دو استان است كه از دجله و فرات آب مىگرفتند.» اسامي اين دو استان (استان پنجم و ششم) عبارت بودند از: | ||
#:- پنجم: استان «شادشاپور» كه داراي چهار تسوك بود و در اطراف واسط قرار داشت. | |||
- دوم: استان «شادهرمز» در اطراف بغداد كه هفت تسوك داشت. | #:- ششم: استان «پادبهمن» كه استان جنوبي دجله بود و مشتمل بر چهار تسوك مىشد. | ||
#:گروه سوم: شش استان بعدي را تشكيل مىداد كه همگي آنها در سمت باختر دجله، در مسير رودخانهها و نهرهايي بودند كه بيشتر آنها از فرات به سوي دجله جريان داشتند. بدين قرار: | |||
- سوم: استان «شادقباد» كه از هشت تسوك تشكيل مىشد. | #:- هفتم: «استان بالا» كه در اطراف شهر «انبار» بود و چهار تسوك داشت. | ||
#:- هشتم: استان «اردشير بابكان» كه در جنوب «استان بالا» يعني استان هفتم بود و از پنج تسوك تشكيل مىشد. (لسترنج تنها چهار تسوك آن را برشمرده است.) | |||
- چهارم: استان «بازيجان خسرو» (استان نهروان) كه داراي پنج تسوك بود. | #:-نهم: استان «زابها» موسوم به استان «به ديوياسفان» كه در خاور استان اردشير بابكان واقع بود و سه تسوك داشت. | ||
#:- دهم: استان «به قباد بالا» كه داراي شش تسوك بود. | |||
«قدامه» نام اين استان را «اندربن كرد» (اندرين گرد) ثبت كرده است. | #:- يازدهم: استان «به قباد ميانه» كه در مجموع چهار تسوك را شامل مىشد. | ||
#:- دوازدهم: استان «به قباد پايين» كه مشتمل بر پنج تسوك بود. | |||
«گروه دوم: مركب از دو استان است كه از دجله و فرات آب مىگرفتند.» اسامي اين دو استان (استان پنجم و ششم) عبارت بودند از: | #:اراضي سه استان اخير، در كنار رود فرات از محل انشعاب نهر ملك (شاهگان)، از رود فرات تا جايي كه رود فرات به بطايح مىريخت، گسترده شده بود. | ||
#لسترنج مىنويسد: «اين تقسيمبندي راجع به كشوري است كه اعراب آن را از تصرف ساسانيان بيرون آوردند. اردشير بابكان موسس سلسله ساساني است. شادفيروز يا شاذفيروز در زبان فارسی به معني بخت خوش است. «به قباد» به معني نيكويي يا «سرزمين نيكوي شاه قباد» است. هرمز، قباد، شاپور و بهمن نيز اسامي چهار نفر از پادشاهان نامآور ايران است.» | |||
- پنجم: استان «شادشاپور» كه داراي چهار تسوك بود و در اطراف واسط قرار داشت. | #اما اسامي تسوكهاي استانهاي دوازدهگانه سرزمين ميان رودان «دل ايران شهر» كه چونان نام استانهاي آن سامان ايراني بودن اين سرزمين را فرياد مىكشند و گواه روشن تاريخ بر ايراني بودن سرزمين ميان رودان مىباشند به قرار زيرند. | ||
#:#استان «شاذپيروز» (شاذفيروز)؛ شامل تسوكهاي: تامرا - خانگان (خانقين) - پيروز كوات (فيروز قباد) - جبل و آربل. | |||
- ششم: استان «پادبهمن» كه استان جنوبي دجله بود و مشتمل بر چهار تسوك مىشد. | #:#استان «شاذ هرموزد»، در پيرامون بغداد؛ شامل تسوكهاي: نهر بوق و كلواذه (كلواذي) - نهر آبان (نهربين) - كهن شهر (مدينه العتيقه، تيسفون) - راذان بالا - راذان پايين - بزرگ شاپور (برزج سابور) - گارز (جارز). | ||
#:#استان «شاذكوات» (شاذقباد)، شامل تسوكهاي: جولا (قدامه نام جولا را كه به نظر مىرسد عربي شدهي واژهي «گلوله» باشد. | |||
گروه سوم: شش استان بعدي را تشكيل مىداد كه همگي آنها در سمت باختر دجله، در مسير رودخانهها و نهرهايي بودند كه بيشتر آنها از فرات به سوي دجله جريان داشتند. بدين قرار: | #:«خسرو شاذهرموزد» نگاشته است) - وندينگان (بندينجين، مندليج) - براز روذ (راز السروذ، گرازرود) - دستگرد (دسگره) - روستاك آباذ (روستقباذ) - مه رود - سلسل وزابان (ذيبين). | ||
#:#استان «بازگان» يا «بازيگان» (بازجان، بازيجان) كه آن را نهروان نيز خواندهاند. شامل تسوكهاي: نهروان بالا - نهروان مياني - نهروان پايين - مادريا و باكسايا. | |||
- هفتم: «استان بالا» كه در اطراف شهر «انبار» بود و چهار تسوك داشت. | #:#استان «شاذشاپور» (شاذ سابور) يا كشگر كه زمينهاي آن از دو رود دجله و فرات سيراب مىشد، شامل تسوكهاي: زند رود - شرشر (ثرثور) و استان گوذر (جواذر). | ||
#:#استان «شاذبهمن»؛ شامل تسوكهاي: ميشان و دشت ميشان (پيرامون بندر باستاني ابله) - بهمن اردشير و ابزكوات (ابزقباد). | |||
- هشتم: استان «اردشير بابكان» كه در جنوب «استان بالا» يعني استان هفتم بود و از پنج تسوك تشكيل مىشد. (لسترنج تنها چهار تسوك آن را برشمرده است.) | #:#استان «شاذپيروز» يا استان بالا، شامل تسوكهاي: پيروز شاپور (فيروز سابور) كه شهر انبار بود. - تسوك مسكن - قطر بل و بادوريا. | ||
#:#استان «اردشير بابكان» در كنارهي نهر گوده (كوتي) و نهر نيل، كه هر دو از فرات آب مىگرفتند. قرار داشت و شامل تسوكهاي: ويه اردشير (به هر سير) - رومگان (رومقان) - گوده (كوتي) - نهر درگاد (درقيط) - نهر جوبر. | |||
-نهم: استان «زابها» موسوم به استان «به ديوياسفان» كه در خاور استان اردشير بابكان واقع بود و سه تسوك داشت. | #:#استان «زابها» كه آن را ديوماسپان (ذيوماسفان) نيز گفتهاند. شامل تسوكهاي: زاب بالا - زاب مياني - زاب پايين. | ||
#:#استان «ويه كوات بالا» (به قباد الاعلي)، شامل تسوكهاي: بابل - پالوگه بالا (فلوجه) - پالوگه پايين - خطرينه - نهرآبان (نهربين). | |||
- دهم: استان «به قباد بالا» كه داراي شش تسوك بود. | #:#استان «ويه كوات مياني» (به قباد الاوسط)، شامل تسوكهاي: نهر بدات - سوره (سورا) - بربسيمه (بربسيما) - نهر شاهگان (نهرالملك). | ||
#:#استان «ويه كوات پايين» (به قباد الاسفل)، شامل تسوكهاي: باذگله (باذقلي) - سيلحين - نستر- رودمستان و هرموزد گرد (هرموز جرد). | |||
- يازدهم: استان «به قباد ميانه» كه در مجموع چهار تسوك را شامل مىشد. | #اين استانها در جلگه ميان رودان در كنار رودهاي دجله و فرات و يا در اراضي مسير رودها و نهرهايي كه به يكي از دو رود دجله و فرات و يا به هر دوي آنها مربوط مىشدند، قرار داشتند. | ||
- دوازدهم: استان «به قباد پايين» كه مشتمل بر پنج تسوك بود. | |||
اراضي سه استان اخير، در كنار رود فرات از محل انشعاب نهر ملك (شاهگان)، از رود فرات تا جايي كه رود فرات به بطايح مىريخت، گسترده شده بود. | |||
«خسرو شاذهرموزد» نگاشته است) - وندينگان (بندينجين، مندليج) - براز روذ (راز السروذ، گرازرود) - دستگرد (دسگره) - روستاك آباذ (روستقباذ) - مه رود - سلسل وزابان (ذيبين). | |||
گي لسترنج كه متخصّص جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي است نوشتههاي جغرافى دانان نامبرده را در كتاب خود خلاصه كرده، مىگويد: «موغان يا مغكان يا موقان نام دشت باتلاغي بزرگي است كه از دامنهي كوه سبلان تا كنارهي خاوري درياي خزر كشيده شده و در جنوب مصبّ رود ارس و شمال كوههاي تالش قرار دارد.... كرسي موغان در قرن چهارم، شهري بوده، به همان نام، كه اكنون تعيين محل دقيق آن دشوار است. تعيين محل دقيق كرسي مغان كاري شايسته بوده و وجهه همت كساني است كه شناخت جغرافياي تاريخي مناطق و كشف اماكن باستاني را مشغلهي ذهني و علمي خود ساختهاند. كار باستانشناسان را به خودشان واگذاريم و اميدوار باشيم كه به زودي در مغان اقدام به حفاري خواهند كرد و جنبههاي گوناگون زندگي نياكان ما را روشن خواهند كرد، به واقعيّت بنگريم. عمر پارسآباد تقريباًٌ به اندازه متوسط عمر ساكنان آن است. در سال 1330 پارسآباد به وسيلهي مهندس پارسا مدير عامل شركت شيار بنياد نهاده و به همين سبب پارسا آباد خوانده شده است؛ امّا بعدها به دليل اشكال در تلفّظ «دو الف بلافاصله» يكي از الفها حذف شد و شكل نوشتاري پارسآباد صورت امروزي خود را يافت «پارسآباد» موقعيّت پارسآباد؛ يعني طول جغرافيايي 38 و عرض شمالي 39 درجه، از فروريزي شهرهاي افسانهاي دوازدهگانه تا حضور شركت شيار (1330) محل قشلاقي دامداران بوده است و البته به دليل وابستگي زمين به آسمان؛ يعني انتظار باران، استفادهي اقتصادي غير دامداري از عرصهي دشت مغان ممكن نمىشده است و همين مسأله جايگاه مناسبي براي حيات وحش ايجاد مىكرده كه اشتهار آهوي مغان از همين زاويهي ديد قابل بحث است. | گي لسترنج كه متخصّص جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي است نوشتههاي جغرافى دانان نامبرده را در كتاب خود خلاصه كرده، مىگويد: «موغان يا مغكان يا موقان نام دشت باتلاغي بزرگي است كه از دامنهي كوه سبلان تا كنارهي خاوري درياي خزر كشيده شده و در جنوب مصبّ رود ارس و شمال كوههاي تالش قرار دارد.... كرسي موغان در قرن چهارم، شهري بوده، به همان نام، كه اكنون تعيين محل دقيق آن دشوار است. تعيين محل دقيق كرسي مغان كاري شايسته بوده و وجهه همت كساني است كه شناخت جغرافياي تاريخي مناطق و كشف اماكن باستاني را مشغلهي ذهني و علمي خود ساختهاند. كار باستانشناسان را به خودشان واگذاريم و اميدوار باشيم كه به زودي در مغان اقدام به حفاري خواهند كرد و جنبههاي گوناگون زندگي نياكان ما را روشن خواهند كرد، به واقعيّت بنگريم. عمر پارسآباد تقريباًٌ به اندازه متوسط عمر ساكنان آن است. در سال 1330 پارسآباد به وسيلهي مهندس پارسا مدير عامل شركت شيار بنياد نهاده و به همين سبب پارسا آباد خوانده شده است؛ امّا بعدها به دليل اشكال در تلفّظ «دو الف بلافاصله» يكي از الفها حذف شد و شكل نوشتاري پارسآباد صورت امروزي خود را يافت «پارسآباد» موقعيّت پارسآباد؛ يعني طول جغرافيايي 38 و عرض شمالي 39 درجه، از فروريزي شهرهاي افسانهاي دوازدهگانه تا حضور شركت شيار (1330) محل قشلاقي دامداران بوده است و البته به دليل وابستگي زمين به آسمان؛ يعني انتظار باران، استفادهي اقتصادي غير دامداري از عرصهي دشت مغان ممكن نمىشده است و همين مسأله جايگاه مناسبي براي حيات وحش ايجاد مىكرده كه اشتهار آهوي مغان از همين زاويهي ديد قابل بحث است. |
ویرایش