پرش به محتوا

الشيعة في موكب التاريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۴: خط ۶۴:
#:ز)- تشيع را صفويان ساختند.
#:ز)- تشيع را صفويان ساختند.
#:بر طبق تحليل و نظر تاريخى نويسنده معلوم مى‌شود كه هيچ‌يك از فرضيه‌هاى ذكرشده از نظر علمى و تاريخى اعتبارى ندارد و پذيرفتنى نيست ...<ref>ر. ك.: همان، ص 51 - 104</ref>
#:بر طبق تحليل و نظر تاريخى نويسنده معلوم مى‌شود كه هيچ‌يك از فرضيه‌هاى ذكرشده از نظر علمى و تاريخى اعتبارى ندارد و پذيرفتنى نيست ...<ref>ر. ك.: همان، ص 51 - 104</ref>
#نويسنده در بحثى تحت عنوان «زلّة لا تستقال» (لغزشى نابخشودنى)، به مباحث دكتر عبدالله فياض پرداخته و نوشته كه ايشان، در مطلبى عجيب ادّعا كرده كه تشيع در سه مرحله نضج يافته است: يك- روحى؛ دو- سياسى؛ سه- فرقه‌اى. ايشان اين مدعّا را نادرست دانسته و يادآور شده كه چنين تفكيكى صحيح نيست و اينكه «تشيع روحى در دوره پيامبر بوده و تشيع سياسى در دوره بعد از ايشان پيدا شده»، مطلبى است كه دليلى ندارد و بلكه ادامه سخن خود ايشان كه نوشته: «كان روّاد التشيع الروحي يلتزمون بآراء علي الفقهية إلى جانب الالتزام بإسناده سياسياً»؛ «پرچم‌داران تشيع روحى، به آراء فقهى [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] التزام داشتند، افزون بر آنكه نظرهاى او را از جنبه سياسى مراعات مى‌كردند»، نيز تصريح به خلاف آن است و از سوى ديگر، همان دليل‌هايى كه ايشان در مورد تشيع روحى نوشته و دلالت دارد بر اينكه آن حضرت، رهبر روحى بود، همان دليل‌ها به‌روشنى دلالت دارد بر آنكه آن امام، رهبر سياسى هم بود و... با همين دليل‌ها، روشن مى‌شود كه نظر دكتر «[[دوری، عبدالعزیز|عبدالعزيز دورى]]» نيز كه گفته: «تشيع به‌عنوان عقيده روحى در دوره پيامبر(ص) و به‌عنوان حزب سياسى در دوره بعد از كشته شدن على(ع) حادث شد»، ضعيف است ...<ref>همان، ص 100 - 104</ref>
#نويسنده در بحثى تحت عنوان «زلّة لا تستقال» (لغزشى نابخشودنى)، به مباحث دكتر عبدالله فياض پرداخته و نوشته كه ايشان، در مطلبى عجيب ادّعا كرده كه تشيع در سه مرحله نضج يافته است: يك- روحى؛ دو- سياسى؛ سه- فرقه‌اى. ايشان اين مدعّا را نادرست دانسته و يادآور شده كه چنين تفكيكى صحيح نيست و اينكه «تشيع روحى در دوره پيامبر بوده و تشيع سياسى در دوره بعد از ايشان پيدا شده»، مطلبى است كه دليلى ندارد و بلكه ادامه سخن خود ايشان كه نوشته: «كان روّاد التشيع الروحي يلتزمون بآراء علي الفقهية إلى جانب الالتزام بإسناده سياسياً»؛ «پرچم‌داران تشيع روحى، به آراء فقهى [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] التزام داشتند، افزون بر آنكه نظرهاى او را از جنبه سياسى مراعات مى‌كردند»، نيز تصريح به خلاف آن است و از سوى ديگر، همان دليل‌هايى كه ايشان در مورد تشيع روحى نوشته و دلالت دارد بر اينكه آن حضرت، رهبر روحى بود، همان دليل‌ها به‌روشنى دلالت دارد بر آنكه آن امام، رهبر سياسى هم بود و... با همين دليل‌ها، روشن مى‌شود كه نظر دكتر «[[دوری، عبدالعزیز|عبدالعزيز دورى]]» نيز كه گفته: «تشيع به‌عنوان عقيده روحى در دوره پيامبر(ص) و به‌عنوان حزب سياسى در دوره بعد از كشته شدن على(ع) حادث شد»، ضعيف است ...<ref>همان، ص 100 - 104</ref>
#مؤلف در مورد قدمت و اصالت تشيع، اين نكته را افزوده‌اند كه مورخان و برخى از شرق‌شناسان مانند ولهاوزن و دكتر احمد امين و آدام متز و حتى شخص متعصبى چون گلدزيهر و... هم تصريح و اقرار كرده‌اند كه عرب‌ها قبل از ايرانيان تشيع را پذيرفتند. بنابراين، ادعاى تأسيس تشيع توسط ايرانيان نيز نادرست و بى‌دليل است ...<ref>همان، ص 79</ref>
#مؤلف در مورد قدمت و اصالت تشيع، اين نكته را افزوده‌اند كه مورخان و برخى از شرق‌شناسان مانند ولهاوزن و دكتر احمد امين و آدام متز و حتى شخص متعصبى چون گلدزيهر و... هم تصريح و اقرار كرده‌اند كه عرب‌ها قبل از ايرانيان تشيع را پذيرفتند. بنابراين، ادعاى تأسيس تشيع توسط ايرانيان نيز نادرست و بى‌دليل است ...<ref>همان، ص 79</ref>
#نويسنده، تأكيد كرده است كه نظر ما در مورد صفويه همان نظرى است كه درباره آل‌بويه داريم و دوره صفويه، دوران رشد تشيع بود نه پيدايش آن ...<ref>همان، ص 99 - 100</ref>
#نويسنده، تأكيد كرده است كه نظر ما در مورد صفويه همان نظرى است كه درباره آل‌بويه داريم و دوره صفويه، دوران رشد تشيع بود نه پيدايش آن ...<ref>همان، ص 99 - 100</ref>
#نويسنده با بحث مفصل در مورد عبدالله بن سبأ و بيان روايت مجعول طبرى و تأثير اشتباه او بر [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و...، نوشته است كه ادعاى اينكه او تشيع را تأسيس كرده، هيچ اعتبارى ندارد؛ زيرا او اساساً شخصيتى افسانه‌اى و ساخته و پرداخته ذهن دشمنان شيعه است و وجود خارجى و تاريخى ندارد ...<ref>همان، ص 57 - 76</ref>
#نويسنده با بحث مفصل در مورد عبدالله بن سبأ و بيان روايت مجعول طبرى و تأثير اشتباه او بر [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و...، نوشته است كه ادعاى اينكه او تشيع را تأسيس كرده، هيچ اعتبارى ندارد؛ زيرا او اساساً شخصيتى افسانه‌اى و ساخته و پرداخته ذهن دشمنان شيعه است و وجود خارجى و تاريخى ندارد ...<ref>همان، ص 57 - 76</ref>
#شرق‌شناسى به نام «دوزى» ادعا كرده است كه منشأ تشيع، ايران است؛ به اين معنا كه ايرانيان اسلام را تغيير داده و گرايش ايرانى در آن ايجاد كردند و وراثت را در آن نفوذ دادند. نويسنده به اين گفته چنين پاسخ داده است: ادله متعددى داريم كه چنين ادعايى باطل است؛ زيرا تشيع در دوره پيامبر(ص) پديد آمد كه هيچ ايرانى جز سلمان فارسى، مسلمان نشده بود و رسول اكرم(ص) پيروان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را شيعه ناميد و ياران ممتاز اميرالمؤمنين على(ع) همانند ابوذر، مالك اشتر، مقداد، عمار، صعصعة بن صوحان و... كه شيعيان مخلص او شمرده مى‌شدند، همگى عرب بودند و... ...<ref>همان، ص 78 - 79</ref>
#شرق‌شناسى به نام «دوزى» ادعا كرده است كه منشأ تشيع، ايران است؛ به اين معنا كه ايرانيان اسلام را تغيير داده و گرايش ايرانى در آن ايجاد كردند و وراثت را در آن نفوذ دادند. نويسنده به اين گفته چنين پاسخ داده است: ادله متعددى داريم كه چنين ادعايى باطل است؛ زيرا تشيع در دوره پيامبر(ص) پديد آمد كه هيچ ايرانى جز سلمان فارسى، مسلمان نشده بود و رسول اكرم(ص) پيروان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را شيعه ناميد و ياران ممتاز اميرالمؤمنين على(ع) همانند ابوذر، مالك اشتر، مقداد، عمار، صعصعة بن صوحان و... كه شيعيان مخلص او شمرده مى‌شدند، همگى عرب بودند و... ...<ref>همان، ص 78 - 79</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه ادله‌اى كه دلالت دارد بر اينكه پيدايش تشيع در دوره پيامبر(ص) بوده، فرضيه پيدايش آن در دوره جنگ جمل را باطل مى‌سازد ...<ref>ر. ك.: همان، ص 91 - 92</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه ادله‌اى كه دلالت دارد بر اينكه پيدايش تشيع در دوره پيامبر(ص) بوده، فرضيه پيدايش آن در دوره جنگ جمل را باطل مى‌سازد ...<ref>ر. ك.: همان، ص 91 - 92</ref>
#برخى از شرق‌شناسان پنداشته‌اند كه تشيع در روز حكميت پديد آمد كه لشكر على(ع) دو دسته شدند. ولى اين پندارى بيش نيست و از فهم نادرستى كه نسبت به عبارتى از [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] صورت گرفته، پيدا شده و همچنين از اين نكته غفلت شده كه تمامى لشكريان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] شيعه به معناى دقيق كلمه نبودند و... ...<ref>همان، ص 95 - 96</ref>
#برخى از شرق‌شناسان پنداشته‌اند كه تشيع در روز حكميت پديد آمد كه لشكر على(ع) دو دسته شدند. ولى اين پندارى بيش نيست و از فهم نادرستى كه نسبت به عبارتى از [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] صورت گرفته، پيدا شده و همچنين از اين نكته غفلت شده كه تمامى لشكريان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] شيعه به معناى دقيق كلمه نبودند و... ...<ref>همان، ص 95 - 96</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش