أخبار الوافدات من النساء علی معاوية بن أبي‌سفيان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) '
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) ')
خط ۵۹: خط ۵۹:
به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاويه را متذكر مى‌شويم:
به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاويه را متذكر مى‌شويم:


«پس از شهادت حضرت على(ع) سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاويه، بسر بن اركاة، نزد معاويه رفت. زمانى كه معاويه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مى‌خواندى و آن‌ها را تحريك مى‌كردى؟ سپس اشعار وى را خواند.
«پس از شهادت [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]  سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاويه، بسر بن اركاة، نزد معاويه رفت. زمانى كه معاويه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مى‌خواندى و آن‌ها را تحريك مى‌كردى؟ سپس اشعار وى را خواند.


سوده گفت: آرى، اى معاويه! من اين سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روى‌گردان شوم و به دروغ متوسّل گردم.
سوده گفت: آرى، اى معاويه! من اين سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روى‌گردان شوم و به دروغ متوسّل گردم.
خط ۷۷: خط ۷۷:
معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟
معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟


سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل حضرت على(ع)شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع)تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع)تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.


سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش