۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حسن موسوى خرسان' به 'حسن موسوى خرسان ') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
1. نسخه حاضر را استاد سيد حسن خرسان، تصحيح كرده و تعليقاتى سودمند بهصورت پاورقى بر آن افزوده است. در اين پاورقىها، افزون بر بيان اختلاف نسخ خطى، در موارد فراوانى نام و نشان آيات مورد استشهاد و يا ارجاع به منابع روايات مذكور در متن آمده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص41، پاورقى 4 1؛ ص80، پاورقى 11-5 و...</ref> و گاه شرح معناى لغوى است<ref>ر.ك: همان، ص42، پاورقى 1؛ ص63، پاورقى 1 و...</ref> و گاهى بيان شاهد شعرى با ذكر بيت مورد اشاره و نام شاعر و منبعى است كه آن ابيات در آن آمده <ref>ر.ك: همان، ص123، پاورقى 1 و...</ref> و گاه توضيحاتى جغرافيايى و تاريخى است <ref>ر.ك: همان، ص180، پاورقى 1 و...</ref> و... | 1. نسخه حاضر را استاد سيد حسن خرسان، تصحيح كرده و تعليقاتى سودمند بهصورت پاورقى بر آن افزوده است. در اين پاورقىها، افزون بر بيان اختلاف نسخ خطى، در موارد فراوانى نام و نشان آيات مورد استشهاد و يا ارجاع به منابع روايات مذكور در متن آمده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص41، پاورقى 4 1؛ ص80، پاورقى 11-5 و...</ref> و گاه شرح معناى لغوى است<ref>ر.ك: همان، ص42، پاورقى 1؛ ص63، پاورقى 1 و...</ref> و گاهى بيان شاهد شعرى با ذكر بيت مورد اشاره و نام شاعر و منبعى است كه آن ابيات در آن آمده <ref>ر.ك: همان، ص123، پاورقى 1 و...</ref> و گاه توضيحاتى جغرافيايى و تاريخى است <ref>ر.ك: همان، ص180، پاورقى 1 و...</ref> و... | ||
2. ناشر (دارالأضواء بيروت) مقدمهاى براى اين چاپ نوشته و نسخ خطى مورد استفاده و چگونگى تصحيح اثر حاضر را معرفى كرده است. در اين مقدمه - كه در نجف و به قلم شيخ على آخوندى و بدون ذكر تاريخ نوشته شده - آمده است: «چون خداى متعال مرا موفق كرد تا كتاب استبصار را براى بار دوم بهصورت زيبا و همراه با تعليقات سودمند چاپ كنم و اقبال و رضايت مردم را ديدم، تشويق و شجاع شدم كه بار ديگر كتاب منلايحضرهالفقيه را چاپ كنم كه دومين كتاب در بين كتب اربعه طايفه حقه شيعه است؛ زيرا بعد از [[الکافی|كافى]] و متقدم بر تهذيب و استبصار است...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص5</ref> | 2. ناشر (دارالأضواء بيروت) مقدمهاى براى اين چاپ نوشته و نسخ خطى مورد استفاده و چگونگى تصحيح اثر حاضر را معرفى كرده است. در اين مقدمه - كه در نجف و به قلم شيخ على آخوندى و بدون ذكر تاريخ نوشته شده - آمده است: «چون خداى متعال مرا موفق كرد تا كتاب استبصار را براى بار دوم بهصورت زيبا و همراه با تعليقات سودمند چاپ كنم و اقبال و رضايت مردم را ديدم، تشويق و شجاع شدم كه بار ديگر كتاب منلايحضرهالفقيه را چاپ كنم كه دومين كتاب در بين كتب اربعه طايفه حقه شيعه است؛ زيرا بعد از [[الکافی|كافى]] و متقدم بر تهذيب و استبصار است...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص5</ref> | ||
3. زندگىنامه مفصل و عالمانه [[شيخ صدوق]] به قلم سيد [[خرسان، حسن|حسن موسوى خرسان]] ، در آغاز اثر حاضر ذكر شده است <ref>ر.ك: همان، ص الف - أضا</ref> | 3. زندگىنامه مفصل و عالمانه [[شيخ صدوق]] به قلم سيد [[خرسان، حسن|حسن موسوى خرسان]] ، در آغاز اثر حاضر ذكر شده است <ref>ر.ك: همان، ص الف - أضا</ref> | ||
4. مصحح محترم، تصاويرى از نسخه خطى كتاب مذكور آورده است <ref>ر.ك: همان، ص7-9</ref> | 4. مصحح محترم، تصاويرى از نسخه خطى كتاب مذكور آورده است <ref>ر.ك: همان، ص7-9</ref> | ||
5. همچنين نويسنده در جلد چهارم بعد از پايان مطالبش، مطلبى تحت عنوان «المشيخة» آورده و مصحح محترم نيز شرح مفصلى بر آن نوشته كه بهصورت جداگانه در پاورقىها ذكر شده و در آن، از جمله به توضيح رجالى و زندگىنامهاى اسناد [[شيخ صدوق]] پرداخته <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص9، پاورقى 1 و 2؛ ص13، پاورقى 1-3 و...</ref> و نگارش آن را در روز شنبه آغاز ربيعالاول 1379ق، به پايان برده است<ref>ر.ك: همان، ص137، پاورقى</ref> | 5. همچنين نويسنده در جلد چهارم بعد از پايان مطالبش، مطلبى تحت عنوان «المشيخة» آورده و مصحح محترم نيز شرح مفصلى بر آن نوشته كه بهصورت جداگانه در پاورقىها ذكر شده و در آن، از جمله به توضيح رجالى و زندگىنامهاى اسناد [[شيخ صدوق]] پرداخته <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص9، پاورقى 1 و 2؛ ص13، پاورقى 1-3 و...</ref> و نگارش آن را در روز شنبه آغاز ربيعالاول 1379ق، به پايان برده است<ref>ر.ك: همان، ص137، پاورقى</ref> | ||
6. يكى از تعليقات و توضيحات مصحح محترم چنين است: مُعلى بن خنيس ابوعبداللّه، دوست و مولاى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و قبل از او مولاى بنىاسد و كوفى بود و به شغل بزازى اشتغال داشت. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در كتاب «الغيبة» گفته است كه او از ياران اصلى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و در نزد ايشان پسنديده بود و در حالى از دنيا رفت كه بر همين روش استوار بود و داوود بن على، عامل خليفه منصور عباسى بر مدينه، او را بهوسيله سيرافى رئيس نيروى انتظامى، به قتل رساند. درحالىكه امام(ع) در مكه بود، داوود، معلّى را طلبيد و از او خواست كه شيعيان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را معرفى كند و نامشان را بنويسد، ولى او حاضر نشد حتى نام يك نفر را بگويد؛ پس داوود او را تهديد كرد، ولى معلى در پاسخ گفت: آيا مرا تهديد به قتل مىكنى؟! به خدا قسم اگر شيعيان در زير پايم باشند هرگز پايم را بلند نمىكنم تا جانشان به خطر نيفتد و اگر مرا به قتل برسانى من به سعادت مىرسم و تو به شقاوت. داوود او را زندانى كرد و معلى به او گفت كه مرا به نزد مردم ببر تا گواهى بدهم؛ چون بدهى زياد و مال فراوان دارم. داوود پذيرفت؛ پس معلى وقتى در بازار در بين مردم وارد شد گفت: اى مردم من معلى بن خنيس هستم... شاهد باشيد كه هرچه از من به ارث باقى بماند - مال، خانه، برده، كنيز، كم يا زياد... - پس همهاش متعلق به حضرت امام جعفر بن محمد(ع) است. پس رئيس پليس داوود او را به بند كشيد و به دار مجازات آويخت. وقتى خبر مرگ او به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] رسيد، داغدار و مصيبتزده شد و خبر داد كه او وارد بهشت شده است و... اخبار در مدح معلى فراوان است و رواياتى كه كشى در مذمت او آورده، خدشهاى بر معلى وارد نمىآورد؛ چون هم سندش ضعيف است و هم قابل توجيه <ref>ر.ك: همان، ص67، پاورقى 1</ref> | 6. يكى از تعليقات و توضيحات مصحح محترم چنين است: مُعلى بن خنيس ابوعبداللّه، دوست و مولاى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و قبل از او مولاى بنىاسد و كوفى بود و به شغل بزازى اشتغال داشت. [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در كتاب «الغيبة» گفته است كه او از ياران اصلى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و در نزد ايشان پسنديده بود و در حالى از دنيا رفت كه بر همين روش استوار بود و داوود بن على، عامل خليفه منصور عباسى بر مدينه، او را بهوسيله سيرافى رئيس نيروى انتظامى، به قتل رساند. درحالىكه امام(ع) در مكه بود، داوود، معلّى را طلبيد و از او خواست كه شيعيان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را معرفى كند و نامشان را بنويسد، ولى او حاضر نشد حتى نام يك نفر را بگويد؛ پس داوود او را تهديد كرد، ولى معلى در پاسخ گفت: آيا مرا تهديد به قتل مىكنى؟! به خدا قسم اگر شيعيان در زير پايم باشند هرگز پايم را بلند نمىكنم تا جانشان به خطر نيفتد و اگر مرا به قتل برسانى من به سعادت مىرسم و تو به شقاوت. داوود او را زندانى كرد و معلى به او گفت كه مرا به نزد مردم ببر تا گواهى بدهم؛ چون بدهى زياد و مال فراوان دارم. داوود پذيرفت؛ پس معلى وقتى در بازار در بين مردم وارد شد گفت: اى مردم من معلى بن خنيس هستم... شاهد باشيد كه هرچه از من به ارث باقى بماند - مال، خانه، برده، كنيز، كم يا زياد... - پس همهاش متعلق به حضرت امام جعفر بن محمد(ع) است. پس رئيس پليس داوود او را به بند كشيد و به دار مجازات آويخت. وقتى خبر مرگ او به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] رسيد، داغدار و مصيبتزده شد و خبر داد كه او وارد بهشت شده است و... اخبار در مدح معلى فراوان است و رواياتى كه كشى در مذمت او آورده، خدشهاى بر معلى وارد نمىآورد؛ چون هم سندش ضعيف است و هم قابل توجيه <ref>ر.ك: همان، ص67، پاورقى 1</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش