۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
===انگیزه نگارش=== | ===انگیزه نگارش=== | ||
نویسنده در بیان انگیزه نگارش کتاب، به این نکته اشاره نموده است که از آنجا که بسیارى از علاقهمندان به مطالعه کتابهاى دکتر تیجانی، خصوصا جوانان مشتاق به فهم و درک آئین حق و زدودن شبهات تردید نسبت به مذهب تشیع، فرصت مطالعه تمامى کتابهاى ایشان را نداشته و از طرفى برخى از مباحث در چند کتاب ایشان تکرار شده و برخى دیگر در چند کتاب بهصورت پراکنده آمده، این کتاب بهمنظور تلخیص آثار ایشان تألیف گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص9</ref> | نویسنده در بیان انگیزه نگارش کتاب، به این نکته اشاره نموده است که از آنجا که بسیارى از علاقهمندان به مطالعه کتابهاى دکتر تیجانی، خصوصا جوانان مشتاق به فهم و درک آئین حق و زدودن شبهات تردید نسبت به مذهب تشیع، فرصت مطالعه تمامى کتابهاى ایشان را نداشته و از طرفى برخى از مباحث در چند کتاب ایشان تکرار شده و برخى دیگر در چند کتاب بهصورت پراکنده آمده، این کتاب بهمنظور تلخیص آثار ایشان تألیف گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص9</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
# «اهل سنت واقعى ج۱ و ۲»، ترجمه: عباسعلى براتى، بنیاد معارف اسلامى قم. | # «اهل سنت واقعى ج۱ و ۲»، ترجمه: عباسعلى براتى، بنیاد معارف اسلامى قم. | ||
# «اهل بیت کلید مشکلها»، ترجمه: محمدجواد مهرى، بنیاد معارف اسلامى قم. | # «اهل بیت کلید مشکلها»، ترجمه: محمدجواد مهرى، بنیاد معارف اسلامى قم. | ||
# «از خدا پروا کنید»، ترجمه: لطیف راشدى، انتشارات قدس قم<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref> | # «از خدا پروا کنید»، ترجمه: لطیف راشدى، انتشارات قدس قم<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref> | ||
تلخیص کتابها، همانند اصل کتاب به زبان نویسندهاش یعنى «دکتر تیجانى» مىباشد<ref>همان</ref> | تلخیص کتابها، همانند اصل کتاب به زبان نویسندهاش یعنى «دکتر تیجانى» مىباشد<ref>همان</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه نخست، به موضوع و اهمیت کتاب اشاره شده<ref>مقدمه اول، ص5-6</ref> و در مقدمه دوم، ضمن اشاره به بزرگترین فتنه تاریخ که عبارت است از انحراف بشریت از مسیر اسلام ناب، کتب خلاصهشده، معرفی گردیده است<ref>مقدمه دوم، ص7-10</ref> | در مقدمه نخست، به موضوع و اهمیت کتاب اشاره شده<ref>مقدمه اول، ص5-6</ref> و در مقدمه دوم، ضمن اشاره به بزرگترین فتنه تاریخ که عبارت است از انحراف بشریت از مسیر اسلام ناب، کتب خلاصهشده، معرفی گردیده است<ref>مقدمه دوم، ص7-10</ref> | ||
در فصل نخست، بهصورت خودنوشت، گذری کوتاه بر زندگانی دکتر محمد تیجانی، شده است<ref>متن کتاب، ص15-31</ref> | در فصل نخست، بهصورت خودنوشت، گذری کوتاه بر زندگانی دکتر محمد تیجانی، شده است<ref>متن کتاب، ص15-31</ref> | ||
در فصل دوم، به بررسی و مقایسه عقاید اهل سنت با شیعه در مورد مسائل خدا، قضا و قدر (جبر و اختیار)، نبوت، قرآن، سنت پیامبر(ص)، ثقلین، اهلبیت(ع)، امامت و خلافت و صلوات پراخته شده که بهعنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره میشود: | در فصل دوم، به بررسی و مقایسه عقاید اهل سنت با شیعه در مورد مسائل خدا، قضا و قدر (جبر و اختیار)، نبوت، قرآن، سنت پیامبر(ص)، ثقلین، اهلبیت(ع)، امامت و خلافت و صلوات پراخته شده که بهعنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره میشود: | ||
پیرامون قضا و قدر، اکثر اهل سنت معتقدند که انسان در تمامى کارهایش مجبور است و اختیارى ندارد، سرنوشت او، حتى سعادت یا شقاوتش در شکم مادر برایش نوشته شده است و وقتى سؤال شود: پس چرا باید انسانها اعمال داشته باشند و کار کنند، از قول پیامبر(ص) نقل مىکنند که فرمود: هرکس کار مىکند براى همان که آفریده یا مجبور شده است؛ بر این اساس، انسان چون ماشینى بىاختیار حرکت مىکند، لذا ممکن است کسى بىاختیار شراب بخورد و یا حتى قتل نفس نماید. آنها مىگویند: تمامى پادشاهان و رؤساى جمهور را خدا نصب کرده، حتى استعمار «تونس»، «الجزایر» و «مغرب» توسط «فرانسه» نیز با نصب الهى بوده است. نویسنده پس از بیان این مطلب، به این نکته اشاره مینماید که: «من هیچ شرح و تفسیرى براى این تناقض صریح نمىیافتم که از طرفى او فعال ما يشاء است و اهل جهنم و اهل بهشت را از قبل تعیین فرموده، ولى از طرف دیگر او به اندازه یک ذره بىمقدار هم ظلم نمىکند و از مادر هم به فرزندش مهربانتر است. در مقابل گروهى دیگر از اهل سنت قائل به تفویض شدند»<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref> | پیرامون قضا و قدر، اکثر اهل سنت معتقدند که انسان در تمامى کارهایش مجبور است و اختیارى ندارد، سرنوشت او، حتى سعادت یا شقاوتش در شکم مادر برایش نوشته شده است و وقتى سؤال شود: پس چرا باید انسانها اعمال داشته باشند و کار کنند، از قول پیامبر(ص) نقل مىکنند که فرمود: هرکس کار مىکند براى همان که آفریده یا مجبور شده است؛ بر این اساس، انسان چون ماشینى بىاختیار حرکت مىکند، لذا ممکن است کسى بىاختیار شراب بخورد و یا حتى قتل نفس نماید. آنها مىگویند: تمامى پادشاهان و رؤساى جمهور را خدا نصب کرده، حتى استعمار «تونس»، «الجزایر» و «مغرب» توسط «فرانسه» نیز با نصب الهى بوده است. نویسنده پس از بیان این مطلب، به این نکته اشاره مینماید که: «من هیچ شرح و تفسیرى براى این تناقض صریح نمىیافتم که از طرفى او فعال ما يشاء است و اهل جهنم و اهل بهشت را از قبل تعیین فرموده، ولى از طرف دیگر او به اندازه یک ذره بىمقدار هم ظلم نمىکند و از مادر هم به فرزندش مهربانتر است. در مقابل گروهى دیگر از اهل سنت قائل به تفویض شدند»<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref> | ||
وی در مقابل این تناقض، به اندیشه شیعه اشاره کرده و مینویسد: «اما شیعیان قائل به اختیارند؛ یعنى نه انسان مجبور است و نه خداوند متعال - نعوذ بالله – هیچکاره»<ref>همان، ص38</ref> و در اینباره به دلایل زیر اشاره نموده است: | وی در مقابل این تناقض، به اندیشه شیعه اشاره کرده و مینویسد: «اما شیعیان قائل به اختیارند؛ یعنى نه انسان مجبور است و نه خداوند متعال - نعوذ بالله – هیچکاره»<ref>همان، ص38</ref> و در اینباره به دلایل زیر اشاره نموده است: | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
# این عقیده نتیجهاش نسبت دادن ظلم به خداست که افرادى را بىاختیار مجبور به اعمال ناشایست کند و آنگاه آنها را در جهنم عذاب نماید و ظلم هم از خدا دور است. | # این عقیده نتیجهاش نسبت دادن ظلم به خداست که افرادى را بىاختیار مجبور به اعمال ناشایست کند و آنگاه آنها را در جهنم عذاب نماید و ظلم هم از خدا دور است. | ||
# آیات الهى دلالت بر وجود اختیار در انسان دارند مانند: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكمْ فَمَنْ شٰاءَ فَلْيؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيكفُرْ» (کهف: 29). | # آیات الهى دلالت بر وجود اختیار در انسان دارند مانند: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكمْ فَمَنْ شٰاءَ فَلْيؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيكفُرْ» (کهف: 29). | ||
# فردى از حضرت على(ع) پرسید: آیا رفتن ما به «شام» قضا و قدر الهى بود؟ حضرت فرمود: «واى بر تو، گویا قضایى لازم و قدرى حتمى را گمان بردهاى. اگر چنین بود ثواب و عقاب از بین مىرفت و وعد و وعید ساقط مىگشت؛ همانا خداوند سبحان با دادن اختیار، مردم را فرمان داد و با قدرت بر پرهیز، آنها را نهى فرمود»<ref>ر.ک: همان، ص38-40</ref> | # فردى از حضرت على(ع) پرسید: آیا رفتن ما به «شام» قضا و قدر الهى بود؟ حضرت فرمود: «واى بر تو، گویا قضایى لازم و قدرى حتمى را گمان بردهاى. اگر چنین بود ثواب و عقاب از بین مىرفت و وعد و وعید ساقط مىگشت؛ همانا خداوند سبحان با دادن اختیار، مردم را فرمان داد و با قدرت بر پرهیز، آنها را نهى فرمود»<ref>ر.ک: همان، ص38-40</ref> | ||
در فصل سوم، به بررسی اعتقاد شیعه و اهل سنت پیرامون اصحاب پرداخته شده است. به نظر نویسنده، از مهمترین ابحاث محورى و اساسى، بحث در زندگى و عقاید اصحاب پیامبر(ص) میباشد؛ زیرا آنها اساس همه چیزند و ما دینمان را از آنها فراگرفتهایم و بهوسیله چراغ روشنایى آنها، ظلمتها را مىشکافیم و علماى اسلام که به این امر واقف بودهاند کتابهاى مفصلى در این زمینه چون: «أسد الغابة في تمييز الصحابة» و «الإصابة في معرفة الصحابة» و «ميزان الاعتدال» و... تألیف کردهاند. مطلبی که در این فصل بدان پرداخته شده، این است که علماى اسلام تاکنون مطابق آرا و نظرات حکام اموى یا عباسى که عدوات و کینه بسزایى با اهلبیت(ع) و پیروانشان داشتند، تاریخنویسى مىکردهاند؛ بنابراین به اعتقاد نویسنده، دور از انصاف است که سخنان پیروان اهلبیت(ع) را بررسى نکنیم<ref>همان، ص67</ref> | در فصل سوم، به بررسی اعتقاد شیعه و اهل سنت پیرامون اصحاب پرداخته شده است. به نظر نویسنده، از مهمترین ابحاث محورى و اساسى، بحث در زندگى و عقاید اصحاب پیامبر(ص) میباشد؛ زیرا آنها اساس همه چیزند و ما دینمان را از آنها فراگرفتهایم و بهوسیله چراغ روشنایى آنها، ظلمتها را مىشکافیم و علماى اسلام که به این امر واقف بودهاند کتابهاى مفصلى در این زمینه چون: «أسد الغابة في تمييز الصحابة» و «الإصابة في معرفة الصحابة» و «ميزان الاعتدال» و... تألیف کردهاند. مطلبی که در این فصل بدان پرداخته شده، این است که علماى اسلام تاکنون مطابق آرا و نظرات حکام اموى یا عباسى که عدوات و کینه بسزایى با اهلبیت(ع) و پیروانشان داشتند، تاریخنویسى مىکردهاند؛ بنابراین به اعتقاد نویسنده، دور از انصاف است که سخنان پیروان اهلبیت(ع) را بررسى نکنیم<ref>همان، ص67</ref> | ||
اهل سنت همه اصحاب را بدون استثنا عادل مىدانند و بر همه آنها صلوات مىفرستند و با تمام شدت مخالف هر نوع انتقاد یا اعتراضى نسبت به آنها هستند و مخالف این عقیده را کافر مىدانند؛ حتى اگر قائل به شهادتین باشد، مىگویند: کسى که به «ابابکر» دشنام داده به مردهاش حتى دست هم نباید زد، بلکه او را با چوب بهسوى قبر بکشانند. آنها معتقدند هرکس چیزى از پیامبر(ص) روایت کرده، یا هر مسلمانى که او را در حال ایمان دیده باشد صحابى و عادل است، حتى «محمد بن ابىبکر» که زمان رحلت آن حضرت سه ماهه بود جزء اصحاب است. بنابراین اگر حدیثى به یکى از اصحاب برسد آن را مىپذیرند و دیگر در احوالات آن صحابى یا متن حدیث بحث نمىکنند. اما شیعیان ضمن ارزش دانستن همراهى با پیامبر(ص)، مىگویند: اگر صحابى توانست این فضیلت را حفظ کند پاداشى مضاعف دارد، وگرنه به عذابى دوچندان گرفتار مىآید؛ بنابراین اصحاب دو دستهاند: دسته اول مؤمن و تسلیم خدا و رسول و دسته دوم به ظاهر مؤمن، ولى در درون داراى مرض و شک و تردید<ref>همان، ص67-69</ref> | اهل سنت همه اصحاب را بدون استثنا عادل مىدانند و بر همه آنها صلوات مىفرستند و با تمام شدت مخالف هر نوع انتقاد یا اعتراضى نسبت به آنها هستند و مخالف این عقیده را کافر مىدانند؛ حتى اگر قائل به شهادتین باشد، مىگویند: کسى که به «ابابکر» دشنام داده به مردهاش حتى دست هم نباید زد، بلکه او را با چوب بهسوى قبر بکشانند. آنها معتقدند هرکس چیزى از پیامبر(ص) روایت کرده، یا هر مسلمانى که او را در حال ایمان دیده باشد صحابى و عادل است، حتى «محمد بن ابىبکر» که زمان رحلت آن حضرت سه ماهه بود جزء اصحاب است. بنابراین اگر حدیثى به یکى از اصحاب برسد آن را مىپذیرند و دیگر در احوالات آن صحابى یا متن حدیث بحث نمىکنند. اما شیعیان ضمن ارزش دانستن همراهى با پیامبر(ص)، مىگویند: اگر صحابى توانست این فضیلت را حفظ کند پاداشى مضاعف دارد، وگرنه به عذابى دوچندان گرفتار مىآید؛ بنابراین اصحاب دو دستهاند: دسته اول مؤمن و تسلیم خدا و رسول و دسته دوم به ظاهر مؤمن، ولى در درون داراى مرض و شک و تردید<ref>همان، ص67-69</ref> | ||
به اعتقاد نویسنده، بر اساس گواهى تاریخ، برخى از اصحاب زنا کرده، میگسارى نموده، شهادت دروغ داده، از دین بازگشته، جنایتهاى بزرگ کرده و به امت خیانت ورزیدهاند که در این فصل، در دو بخش، به بررسی آن پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref> | به اعتقاد نویسنده، بر اساس گواهى تاریخ، برخى از اصحاب زنا کرده، میگسارى نموده، شهادت دروغ داده، از دین بازگشته، جنایتهاى بزرگ کرده و به امت خیانت ورزیدهاند که در این فصل، در دو بخش، به بررسی آن پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص69</ref> | ||
اهل سنت در برخى از عقائد بر شیعیان خرده مىگیرند که منشئى جز تعصب ندارد؛ چراکه عقائد و اعمال شیعیان مطابق با قرآن و سنت نبوى(ص) است؛ تا جایى که «[[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]» مىگوید: برخى از فقها نظر دادند که بعضى از مستحبات اگر شعار شیعیان شده باشد باید آنها را ترک کرد تا سنى از رافضى شناخته شود که این مصلحت از مصلحت و فایده خود مستحب برتر است». بنابراین در فصل چهارم، بهمنظور آشکار شدن حقیقت، به بررسى برخی از عقاید شیعیان پرداخته شده است که عبارتند از: عصمت؛ علم امامان؛ بدا؛ غلو؛ امام مهدی منتظر(عج)؛ رجعت؛ تقلید؛ تقیه؛ وضو؛ جمع بین دو نماز؛ سجده بر خاک و ازدواج موقت<ref>ر.ک: همان، ص149</ref> | اهل سنت در برخى از عقائد بر شیعیان خرده مىگیرند که منشئى جز تعصب ندارد؛ چراکه عقائد و اعمال شیعیان مطابق با قرآن و سنت نبوى(ص) است؛ تا جایى که «[[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]» مىگوید: برخى از فقها نظر دادند که بعضى از مستحبات اگر شعار شیعیان شده باشد باید آنها را ترک کرد تا سنى از رافضى شناخته شود که این مصلحت از مصلحت و فایده خود مستحب برتر است». بنابراین در فصل چهارم، بهمنظور آشکار شدن حقیقت، به بررسى برخی از عقاید شیعیان پرداخته شده است که عبارتند از: عصمت؛ علم امامان؛ بدا؛ غلو؛ امام مهدی منتظر(عج)؛ رجعت؛ تقلید؛ تقیه؛ وضو؛ جمع بین دو نماز؛ سجده بر خاک و ازدواج موقت<ref>ر.ک: همان، ص149</ref> | ||
در فصل پنجم، با دیدی منصفانه، به بررسی عملکرد شیعیان و اهل سنت پرداخته شده و به گوشههایی از محاسن و معایب رفتار هریک اشاره شده است؛ بهعنوان مثال: نمازگزاران شیعه اهمیتى به ترتیب صفهاى جماعت و نظم آن نمىدهند، هنوز صف اول کامل نشده صفهاى دیگر بدون هیچ نظمى برقرار مىگردد، در هنگام نماز وارد مسجد مىشوند و بین نمازگزاران راه مىروند. اما در نماز اهل سنت، امام جماعت در آغاز دستور ترتیب صفوف را با جمله «استووا رحمكم اللّه» مىدهد و نمازگزاران براى پر کردن جاهاى خالى از یکدیگر سبقت مىگیرند. ولى در مورد طهارت مسجد، شیعه بیشتر به آن اهمیت مىدهد. همچنین اهل سنت پشت سر هر مؤمن و فاسقى نماز را صحیح مىدانند؛ لذا «عبد اللّه بن عمر» پشت سر «یزید بن معاویه» و «حجاج بن یوسف ثقفى» و حتى «نجده» خارجى نماز مىخواند، اما شیعیان احراز عدالت را در امام جماعت شرط مىدانند<ref>ر.ک: همان، ص175</ref> | در فصل پنجم، با دیدی منصفانه، به بررسی عملکرد شیعیان و اهل سنت پرداخته شده و به گوشههایی از محاسن و معایب رفتار هریک اشاره شده است؛ بهعنوان مثال: نمازگزاران شیعه اهمیتى به ترتیب صفهاى جماعت و نظم آن نمىدهند، هنوز صف اول کامل نشده صفهاى دیگر بدون هیچ نظمى برقرار مىگردد، در هنگام نماز وارد مسجد مىشوند و بین نمازگزاران راه مىروند. اما در نماز اهل سنت، امام جماعت در آغاز دستور ترتیب صفوف را با جمله «استووا رحمكم اللّه» مىدهد و نمازگزاران براى پر کردن جاهاى خالى از یکدیگر سبقت مىگیرند. ولى در مورد طهارت مسجد، شیعه بیشتر به آن اهمیت مىدهد. همچنین اهل سنت پشت سر هر مؤمن و فاسقى نماز را صحیح مىدانند؛ لذا «عبد اللّه بن عمر» پشت سر «یزید بن معاویه» و «حجاج بن یوسف ثقفى» و حتى «نجده» خارجى نماز مىخواند، اما شیعیان احراز عدالت را در امام جماعت شرط مىدانند<ref>ر.ک: همان، ص175</ref> | ||
فصل آخر، به بررسی عقاید و افکار وهابیون اختصاص یافته و در خاتمه، به جمعبندی مطالب پرداخته شده است<ref>همان، ص183-195</ref> | فصل آخر، به بررسی عقاید و افکار وهابیون اختصاص یافته و در خاتمه، به جمعبندی مطالب پرداخته شده است<ref>همان، ص183-195</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
آن مطالبى که در پاورقى آمده، توضیحات تلخیصکننده است. در پاورقى آدرس مطالب تلخیصشده آمده است که جهت توضیح بیشتر مىتوان به اصل کتاب دکتر تیجانی مراجعه نمود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> | آن مطالبى که در پاورقى آمده، توضیحات تلخیصکننده است. در پاورقى آدرس مطالب تلخیصشده آمده است که جهت توضیح بیشتر مىتوان به اصل کتاب دکتر تیجانی مراجعه نمود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref> علاوه بر این، در پاورقیها به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقی متن کتاب، ص98</ref> | ||
توجه: کتابی به زبان عربی نیز با همین موضوع، به نام «زبدة الأفكار (خلاصة لمؤلفات الدكتور التیجاني)، به قلم محمود البدری فراهم آمده و توسط مؤسسه معارف اسلامی قم منتشر شده است؛ اما در هیچکدام از دو متن فارسی و عربی، اشارهای به این مطلب نشده که آیا نویسندگان دو کتاب مزبور از کار یکدیگر اطلاع داشتهاند یا خیر؟ | توجه: کتابی به زبان عربی نیز با همین موضوع، به نام «زبدة الأفكار (خلاصة لمؤلفات الدكتور التیجاني)، به قلم محمود البدری فراهم آمده و توسط مؤسسه معارف اسلامی قم منتشر شده است؛ اما در هیچکدام از دو متن فارسی و عربی، اشارهای به این مطلب نشده که آیا نویسندگان دو کتاب مزبور از کار یکدیگر اطلاع داشتهاند یا خیر؟ |
ویرایش