۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'حضرت علی(ع)' به 'حضرت علی(ع) ') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
اولین دسته از روایاتی که مؤلف درباره حقانیت امام علی(ع) مطرح میکند، روایاتی است که امیرالمؤمنین(ع) را وصی رسول خدا و خلیفه او معرفی نموده است. ایشان با رجوع به کتب اهل سنت، همچون فضائل الصحابة احمد بن حنبل، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاریخ طبری]] ، کامل ابن اثیر، الطرائف، إحقاق الحق، المناقب ابن مغزلی، مستدرک حاکم، شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید و... تفسیر و شأن نزول آیاتی را که درباره خلافت بلافصل امام علی(ع) نقل شده، استخراج نموده و بهصورت مستند نقل نموده و در پایان میگوید: چطور ممکن است که پیامبر(ص) از دنیا رفته باشد و برای خود وصی و خلیفه انتخاب نکرده باشد؟! او همان کسی است که وقتی برای غزوه و جنگی از مدینه خارج میشد، برای خود در مدینه جانشین تعیین مینمود؛ حال چگونه است که او برای بعد از خود اهمال کرده و وصیای انتخاب نکرده است، درحالیکه خداوند به او فرموده است: «فبهداهم اقتده» (انعام: 90) و ما بهیقین میدانیم که پیامران بدون وصی و تعیین جانشین از این دنیا به سرای باقی عزیمت نمیکردند؛ پس طبق این آیه شریفه واجب است که پیامبر اسلام به انبیای قبل تاسی جسته، وصی و جانشین خود را تعیین نماید...<ref>ر.ک: همان، ص72 و 73</ref> | اولین دسته از روایاتی که مؤلف درباره حقانیت امام علی(ع) مطرح میکند، روایاتی است که امیرالمؤمنین(ع) را وصی رسول خدا و خلیفه او معرفی نموده است. ایشان با رجوع به کتب اهل سنت، همچون فضائل الصحابة احمد بن حنبل، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاریخ طبری]] ، کامل ابن اثیر، الطرائف، إحقاق الحق، المناقب ابن مغزلی، مستدرک حاکم، شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید و... تفسیر و شأن نزول آیاتی را که درباره خلافت بلافصل امام علی(ع) نقل شده، استخراج نموده و بهصورت مستند نقل نموده و در پایان میگوید: چطور ممکن است که پیامبر(ص) از دنیا رفته باشد و برای خود وصی و خلیفه انتخاب نکرده باشد؟! او همان کسی است که وقتی برای غزوه و جنگی از مدینه خارج میشد، برای خود در مدینه جانشین تعیین مینمود؛ حال چگونه است که او برای بعد از خود اهمال کرده و وصیای انتخاب نکرده است، درحالیکه خداوند به او فرموده است: «فبهداهم اقتده» (انعام: 90) و ما بهیقین میدانیم که پیامران بدون وصی و تعیین جانشین از این دنیا به سرای باقی عزیمت نمیکردند؛ پس طبق این آیه شریفه واجب است که پیامبر اسلام به انبیای قبل تاسی جسته، وصی و جانشین خود را تعیین نماید...<ref>ر.ک: همان، ص72 و 73</ref> | ||
مبحث بعدی، برشمردن روایاتی از پیامبر است که در آنها حضرت علی(ع)، امیرالمؤمنین(ع) نامیده شده است. مؤلف در این بخش از کتاب، روایات زیادی را در این موضوع آورده است و میگوید: شیعه اجماع دارند بر اینکه پیامبر(ص)، علی(ع) را امیرالمؤمنین خطاب کرده و این نامگذاری به اذن خداوند بوده است...<ref>ر.ک: همان، ص90</ref> | مبحث بعدی، برشمردن روایاتی از پیامبر است که در آنها [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ، امیرالمؤمنین(ع) نامیده شده است. مؤلف در این بخش از کتاب، روایات زیادی را در این موضوع آورده است و میگوید: شیعه اجماع دارند بر اینکه پیامبر(ص)، علی(ع) را امیرالمؤمنین خطاب کرده و این نامگذاری به اذن خداوند بوده است...<ref>ر.ک: همان، ص90</ref> | ||
دسته سوم اشاره به روایاتی دارد که در متن یا مضمون آنها «علي مع الحق» میباشد. نویسنده بعد از ذکر روایاتی چند در اینباره میگوید: بر هیچکس پوشیده و مخفی نیست که این روایت: «علي مع الحق و الحق معه»، متواتر است و دلیل روشنی است بر امامت آن حضرت و طاعت از او و بر هیچکس نیز پوشیده نیست که آن حضرت با خلافت خلیفه اول موافق نبوده، لذا بهگونهای ناخوشایند و اکراه از او بیعت گرفتند و اگر در قضایای بیعت، خلافت خلیفه اول حق بوده، سرپیچی حضرت علی(ع) از بیعت و اطاعت، روی برگرداندن از حق بوده است، درحالیکه با توجه به روایت پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) با حق است و حق با اوست؛ پس بیعت با خلیفه و خود خلیفه......<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | دسته سوم اشاره به روایاتی دارد که در متن یا مضمون آنها «علي مع الحق» میباشد. نویسنده بعد از ذکر روایاتی چند در اینباره میگوید: بر هیچکس پوشیده و مخفی نیست که این روایت: «علي مع الحق و الحق معه»، متواتر است و دلیل روشنی است بر امامت آن حضرت و طاعت از او و بر هیچکس نیز پوشیده نیست که آن حضرت با خلافت خلیفه اول موافق نبوده، لذا بهگونهای ناخوشایند و اکراه از او بیعت گرفتند و اگر در قضایای بیعت، خلافت خلیفه اول حق بوده، سرپیچی [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] از بیعت و اطاعت، روی برگرداندن از حق بوده است، درحالیکه با توجه به روایت پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] با حق است و حق با اوست؛ پس بیعت با خلیفه و خود خلیفه......<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | ||
مبحث بعدی به روایاتی اختصاص دارد که در آنها پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) را به هارون(ع) برادر و جانشین حضرت موسی(ع) تشبیه میکند. با توجه به روایت مذکور، هر چیزی که برای هارون ثابت است، برای حضرت علی(ع) نیز ثابت است، بهجز نبوت که در روایت به آن اشاره شده است؛ خلافت از مواردی است که برای هارون ثابت بوده است؛ زیرا خداوند در آیه 142 سوره اعراف میفرماید: «و قال موسی لأخيه هارون اخلفني في قومي» (اعراف: 142)...<ref>ر.ک: همان، ص104</ref> | مبحث بعدی به روایاتی اختصاص دارد که در آنها پیامبر اکرم(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] را به هارون(ع) برادر و جانشین حضرت موسی(ع) تشبیه میکند. با توجه به روایت مذکور، هر چیزی که برای هارون ثابت است، برای [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] نیز ثابت است، بهجز نبوت که در روایت به آن اشاره شده است؛ خلافت از مواردی است که برای هارون ثابت بوده است؛ زیرا خداوند در آیه 142 سوره اعراف میفرماید: «و قال موسی لأخيه هارون اخلفني في قومي» (اعراف: 142)...<ref>ر.ک: همان، ص104</ref> | ||
دسته پنجم، شامل روایاتی در تفسیر آیه شریفه: «إنما وليكم الله و رسوله و الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» (مائده: 55) میشود. نویسنده بعد از ذکر روایاتی در این موضوع به شبهه عدم جواز پرداخت زکات در اثنای نماز جواب میدهد...<ref>ر.ک: همان، ص108 و 109</ref> | دسته پنجم، شامل روایاتی در تفسیر آیه شریفه: «إنما وليكم الله و رسوله و الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» (مائده: 55) میشود. نویسنده بعد از ذکر روایاتی در این موضوع به شبهه عدم جواز پرداخت زکات در اثنای نماز جواب میدهد...<ref>ر.ک: همان، ص108 و 109</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
ششمین دسته روایات، به فرمایش پیامبر(ص) در روز غدیر: «من كنت مولاه فعلي مولاه» و یا «من كنت وليه فعلي وليه» اشاره دارد. نویسنده بعد از نقل روایت غدیر از منابع اهل سنت، میگوید: این روایت از حد تواتر نیز تجاوز کرده، بهگونهای که هیچکس نمیتواند در آن شک کند...<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>؛ لکن مغرضان و کسانی که قلبهایشان با حب دنیا و تبعیت از هوای نفس، کر و کور شده است، در این روایت شک کرده و شبهاتی مطرح کردهاند و مؤلف به تکتک آنها پاسخ داده است...<ref>ر.ک: همان، ص122 تا ص130</ref> | ششمین دسته روایات، به فرمایش پیامبر(ص) در روز غدیر: «من كنت مولاه فعلي مولاه» و یا «من كنت وليه فعلي وليه» اشاره دارد. نویسنده بعد از نقل روایت غدیر از منابع اهل سنت، میگوید: این روایت از حد تواتر نیز تجاوز کرده، بهگونهای که هیچکس نمیتواند در آن شک کند...<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>؛ لکن مغرضان و کسانی که قلبهایشان با حب دنیا و تبعیت از هوای نفس، کر و کور شده است، در این روایت شک کرده و شبهاتی مطرح کردهاند و مؤلف به تکتک آنها پاسخ داده است...<ref>ر.ک: همان، ص122 تا ص130</ref> | ||
بحث بعدی کتاب که یکی از مباحث طولانی آن بشمار میرود اجماع ساختگی برای خلافت ابوبکر است. در این بخش از کتاب به شبهات فراوانی پاسخ داده شده است. در این میان برخی از جوابهای مؤلف به شبهات مذکور، عقلی و بسیاری از آنها نقلی است. در ادامه به دلایل عدم بیعت مسلمانان با حضرت علی(ع) بعد از وفات پیامبر(ص) اشاره شده است. | بحث بعدی کتاب که یکی از مباحث طولانی آن بشمار میرود اجماع ساختگی برای خلافت ابوبکر است. در این بخش از کتاب به شبهات فراوانی پاسخ داده شده است. در این میان برخی از جوابهای مؤلف به شبهات مذکور، عقلی و بسیاری از آنها نقلی است. در ادامه به دلایل عدم بیعت مسلمانان با [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بعد از وفات پیامبر(ص) اشاره شده است. | ||
در ادامه مباحث، به آیات و روایات زیادی برمیخوریم که در آنها به فضائل ائمه(ع) اشاره شده است. در بین روایات میتوان به روایاتی که بر حقانیت حضرت علی(ع) برای خلافت بعد از پیامبر(ع)، وجود امام معصوم در هر زمان، تعداد ائمه و مسائلی از این قبیل دلالت دارند، اشاره کرد و در بین آیات میتوان به آیه اولی الامر اشاره نمود. | در ادامه مباحث، به آیات و روایات زیادی برمیخوریم که در آنها به فضائل ائمه(ع) اشاره شده است. در بین روایات میتوان به روایاتی که بر حقانیت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] برای خلافت بعد از پیامبر(ع)، وجود امام معصوم در هر زمان، تعداد ائمه و مسائلی از این قبیل دلالت دارند، اشاره کرد و در بین آیات میتوان به آیه اولی الامر اشاره نمود. | ||
فضائل و مناقب خاندان پیامبر چون حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و کسانی چون ابوطالب و جعفر بن ابیطالب و مثالب معاویه از دیگر مباحث کتاب میباشد. | فضائل و مناقب خاندان پیامبر چون حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و کسانی چون ابوطالب و جعفر بن ابیطالب و مثالب معاویه از دیگر مباحث کتاب میباشد. |
ویرایش