۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نویسنده در مقدمه کتاب میگوید که از جوانی به علت علاقه به تاریخ، به ثبت همه وقایع مهم و تاریخ وفات مشاهیر از هجرت تا عهد خود میپرداخت و بنابراین، انگیزههای تألیف این کتاب جامع، از دوران شباب برایش فراهم آمده بود تا آنکه آن را به دستور بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل فراهم آورد و در ذی الحجه سال 948ق به پایان رسانید. | نویسنده در مقدمه کتاب میگوید که از جوانی به علت علاقه به تاریخ، به ثبت همه وقایع مهم و تاریخ وفات مشاهیر از هجرت تا عهد خود میپرداخت و بنابراین، انگیزههای تألیف این کتاب جامع، از دوران شباب برایش فراهم آمده بود تا آنکه آن را به دستور بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل فراهم آورد و در ذی الحجه سال 948ق به پایان رسانید. | ||
اکثر منابع، تألیف این کتاب را در سال 948ق نوشتهاند. فقط استاد احمد منزوی، تألیف آن را بین سالهای 944 تا 957ق مرقوم فرمودهاند. در خود این کتاب، مؤلف پنج بار به 948 و یک بار به 957 اعتراف کرده است؛ پس میتوانیم حدس بزنیم که قزوینی، تألیف این تاریخ را در 944ق شروع و در 948ق تمام کرده، ولی تا سال 957ق، مشغول اصلاح و تکمیل آن بوده است. شادروان محمدتقی دانش پژوه تاریخ نگارش کتاب را یک بار بین سالهای 948 تا 954ق و بار دیگر، در سال 957ق میدانند<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص10-11</ref> | اکثر منابع، تألیف این کتاب را در سال 948ق نوشتهاند. فقط استاد احمد منزوی، تألیف آن را بین سالهای 944 تا 957ق مرقوم فرمودهاند. در خود این کتاب، مؤلف پنج بار به 948 و یک بار به 957 اعتراف کرده است؛ پس میتوانیم حدس بزنیم که قزوینی، تألیف این تاریخ را در 944ق شروع و در 948ق تمام کرده، ولی تا سال 957ق، مشغول اصلاح و تکمیل آن بوده است. شادروان محمدتقی دانش پژوه تاریخ نگارش کتاب را یک بار بین سالهای 948 تا 954ق و بار دیگر، در سال 957ق میدانند<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص10-11</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
#«صفوة الصفا»، یک بار؛ | #«صفوة الصفا»، یک بار؛ | ||
#«عیون التواریخ»، یک بار؛ | #«عیون التواریخ»، یک بار؛ | ||
#«جامع التواریخ»، یک بار<ref>همان، ص11</ref> | #«جامع التواریخ»، یک بار<ref>همان، ص11</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه نخست، به اهمیت تاریخ و اهتمام خاص مغولان، اشاره و به این نکته تصریح شده است که توجهی که مغولان به تاریخ ضبط وقایع داشتهاند، سبب شده است که این فن که یکی از شاخههای مهم ادبی است، اهمیت و اعتباری کسب کند و اگر بسیاری از فنون و دانشها به سبب هجوم تاتاران از میان رفت و بسیاری از نویسندگان و هنرمندان زیر تیغ قهر مغول جان سپردند، چنان که جوینی مینویسد: «هر شهری و هر دهی را در چند نوبت کشش و غارت کردند... و هنوز تا رستخیز اگر توالد و تناسل باشد، غلبه مردم به عشر آنچه بوده، نخواهد رسید...»، اما تاریخ نه تنها آسیبی ندید، بلکه پیشی هم گرفت و کتابهای عمده تاریخی در این عهد نوشته شد و به نوشته مرحوم بهار: اگر دوره تیموریان را به این دوره پیوند دهیم، باید گفت که ایران، بلکه عالم اسلام، در هیچ دوره، زیادتر و بهتر از این دوره، از عهده این فن برنیامده است<ref>مقدمه نخست، ص1</ref> | در مقدمه نخست، به اهمیت تاریخ و اهتمام خاص مغولان، اشاره و به این نکته تصریح شده است که توجهی که مغولان به تاریخ ضبط وقایع داشتهاند، سبب شده است که این فن که یکی از شاخههای مهم ادبی است، اهمیت و اعتباری کسب کند و اگر بسیاری از فنون و دانشها به سبب هجوم تاتاران از میان رفت و بسیاری از نویسندگان و هنرمندان زیر تیغ قهر مغول جان سپردند، چنان که جوینی مینویسد: «هر شهری و هر دهی را در چند نوبت کشش و غارت کردند... و هنوز تا رستخیز اگر توالد و تناسل باشد، غلبه مردم به عشر آنچه بوده، نخواهد رسید...»، اما تاریخ نه تنها آسیبی ندید، بلکه پیشی هم گرفت و کتابهای عمده تاریخی در این عهد نوشته شد و به نوشته مرحوم بهار: اگر دوره تیموریان را به این دوره پیوند دهیم، باید گفت که ایران، بلکه عالم اسلام، در هیچ دوره، زیادتر و بهتر از این دوره، از عهده این فن برنیامده است<ref>مقدمه نخست، ص1</ref> | ||
در مقدمه مصحح، به این مطلب اشاره گردیده که درباره این کتاب و مؤلف و خاندان مؤلف، بهترین مطلبی که تاکنون نوشته شده، به قلم ذبیح الله صفا، در کتاب «تاریخ ادبیات در ایران» است و عینا همان مطالب، برای معرفی کتاب و نویسنده، ذکر گردیده و در انتها، اطلاعاتی پیرامون نحوه تصحیح و نسخ موجود از کتاب، ارائه شده است<ref>مقدمه دوم، ص7-14</ref> | در مقدمه مصحح، به این مطلب اشاره گردیده که درباره این کتاب و مؤلف و خاندان مؤلف، بهترین مطلبی که تاکنون نوشته شده، به قلم ذبیح الله صفا، در کتاب «تاریخ ادبیات در ایران» است و عینا همان مطالب، برای معرفی کتاب و نویسنده، ذکر گردیده و در انتها، اطلاعاتی پیرامون نحوه تصحیح و نسخ موجود از کتاب، ارائه شده است<ref>مقدمه دوم، ص7-14</ref> | ||
در مقدمه نویسنده، ضمن بیان انگیزه نگارش کتاب، به موضوع بخشها، فصول و ابواب کتاب، اشاره گردیده است<ref>مقدمه نویسنده، ص19-22</ref> | در مقدمه نویسنده، ضمن بیان انگیزه نگارش کتاب، به موضوع بخشها، فصول و ابواب کتاب، اشاره گردیده است<ref>مقدمه نویسنده، ص19-22</ref> | ||
کتاب به چهار قسم، به شرح زیر تقسیم شده است: | کتاب به چهار قسم، به شرح زیر تقسیم شده است: | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
#ازبکیان که بعد از سال 900 هجری به ماوراء النهر و خراسان آمدهاند. | #ازبکیان که بعد از سال 900 هجری به ماوراء النهر و خراسان آمدهاند. | ||
قسم چهارم، تاریخ صفویان که مقصود اصلی از تألیف کتاب میباشد<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص02-22</ref> | قسم چهارم، تاریخ صفویان که مقصود اصلی از تألیف کتاب میباشد<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص02-22</ref> | ||
از نکات قابل توجه کتاب آنکه نویسنده آن، مغضوب سلاطین صفوی گردیده، اما قبل از مغضوب شدن، در رکاب شاه طهماسب بوده است. چون وقتی به فتح قلعههای گلخندان و استا میرسد و کشته شدن مرادبیک و به آتش سوزاندن او و سپس خوردن گوشت وی را توسط سپاه کینه خواه!! شرح میدهد، مینویسد: «مؤلف این مختصر در این سفر، دولت آسا در رکاب ظفرانتساب بود و مشاهده این وقایع مینمود»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص12</ref> | از نکات قابل توجه کتاب آنکه نویسنده آن، مغضوب سلاطین صفوی گردیده، اما قبل از مغضوب شدن، در رکاب شاه طهماسب بوده است. چون وقتی به فتح قلعههای گلخندان و استا میرسد و کشته شدن مرادبیک و به آتش سوزاندن او و سپس خوردن گوشت وی را توسط سپاه کینه خواه!! شرح میدهد، مینویسد: «مؤلف این مختصر در این سفر، دولت آسا در رکاب ظفرانتساب بود و مشاهده این وقایع مینمود»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص12</ref> | ||
درباره مذهب نویسنده، اکثر تذکره نویسان، او را سنی دانستهاند. همان طور که درباره زکریای قزوینی، فردوسی، ابن سینا و دانشمندان دیگر هم گفته شده است. همان طور که از گفته استاد فقید دکتر ذبیح الله صفا مستفاد میشود، چون وی نمیخواسته و نمیتوانسته تشیع صفوی را بپذیرد، بنابراین، معاندین این وصله را به او چسباندهاند. در سراسر کتاب او هم مطلبی که دلالت بر سنی بودن او بکند، دیده نمیشود<ref>ر.ک: همان، ص11</ref> | درباره مذهب نویسنده، اکثر تذکره نویسان، او را سنی دانستهاند. همان طور که درباره زکریای قزوینی، فردوسی، ابن سینا و دانشمندان دیگر هم گفته شده است. همان طور که از گفته استاد فقید دکتر ذبیح الله صفا مستفاد میشود، چون وی نمیخواسته و نمیتوانسته تشیع صفوی را بپذیرد، بنابراین، معاندین این وصله را به او چسباندهاند. در سراسر کتاب او هم مطلبی که دلالت بر سنی بودن او بکند، دیده نمیشود<ref>ر.ک: همان، ص11</ref> | ||
به خاطر اهمیتی که اثر حاضر داشته است، پس از تألیف، مورد استناد نویسندگان بعد از خود قرار گرفته؛ به طوری که اثر مستقیم و غیر مستقیم آن را در کتابهای «خلاصة التواریخ» و «تاریخ ایلچی» نظام شاه و «منتخب التواریخ» مظفری میبینیم<ref>همان</ref> | به خاطر اهمیتی که اثر حاضر داشته است، پس از تألیف، مورد استناد نویسندگان بعد از خود قرار گرفته؛ به طوری که اثر مستقیم و غیر مستقیم آن را در کتابهای «خلاصة التواریخ» و «تاریخ ایلچی» نظام شاه و «منتخب التواریخ» مظفری میبینیم<ref>همان</ref> | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح مفصل برخی از مطالب و موضوعات کتاب، پرداخته شده است. | در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح مفصل برخی از مطالب و موضوعات کتاب، پرداخته شده است. | ||
بخشهایی از این کتاب در مجلات سابق اروپایی و نیز در گاهنامه سال 1314ش (سید جلال تهرانی) چاپ شد و ترجمه لاتین آن در سال 1788م درهال به طبع رسید و نسخ بسیار از آن در دست است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش3، ص1638</ref> | بخشهایی از این کتاب در مجلات سابق اروپایی و نیز در گاهنامه سال 1314ش (سید جلال تهرانی) چاپ شد و ترجمه لاتین آن در سال 1788م درهال به طبع رسید و نسخ بسیار از آن در دست است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش3، ص1638</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش