۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ف' به ': ف') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
'''فلسفه و اسرار حج'''، تأليف [[امامی خوانساری، محمد |محمد امامى خوانسارى]]، ترجمه مباحث انتهايى كتاب «منهاج الإحرام لزائر بيتالله الحرام»، به قلم نويسنده است كه به خواهش تعدادى از دوستان به فارسى ترجمه شده است <ref>پيشگفتار، ص14</ref> | '''فلسفه و اسرار حج'''، تأليف [[امامی خوانساری، محمد |محمد امامى خوانسارى]]، ترجمه مباحث انتهايى كتاب «منهاج الإحرام لزائر بيتالله الحرام»، به قلم نويسنده است كه به خواهش تعدادى از دوستان به فارسى ترجمه شده است <ref>پيشگفتار، ص14</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نويسنده در پيشگفتار درباره نگارش اثر چنين مىنويسد: «اين احقر انام در خاتمه كتاب «منهاج الإحرام» به نوشتن صحيفهاى در بيان پارهاى از مصالح و اسرار تشريع حجّ راغب گشتم و به تحرير آن پرداختم و بعضى از دوستان گرامى خواهش كردند كه آن را به فارسى ترجمه نمايم و اجابت را بر خود حتم ديدم و پذيراى آن گرديدم» <ref>همان</ref> | نويسنده در پيشگفتار درباره نگارش اثر چنين مىنويسد: «اين احقر انام در خاتمه كتاب «منهاج الإحرام» به نوشتن صحيفهاى در بيان پارهاى از مصالح و اسرار تشريع حجّ راغب گشتم و به تحرير آن پرداختم و بعضى از دوستان گرامى خواهش كردند كه آن را به فارسى ترجمه نمايم و اجابت را بر خود حتم ديدم و پذيراى آن گرديدم» <ref>همان</ref> | ||
از آنجا كه مباحث مطرحشده در كتاب فراوان است، در ادامه به برخى از آنها اشاره مىشود: | از آنجا كه مباحث مطرحشده در كتاب فراوان است، در ادامه به برخى از آنها اشاره مىشود: | ||
نويسنده، اولين مطلب كتاب را به تبيين اثر معنوى حج اختصاص داده و چنين مىنويسد: «عمل حج اگر از روى التفات و داراى اركان و شرايط مقرره باشد و به علت عدم توجه به حقيقت آن تباه نشود، در روان انسان نيرويى پديد مىآورد كه تا زنده است، در پنهان و آشكار نگهبان او خواهد بود و رازهاى خواستهشده او را با دقت رسيدگى مىكند و...» <ref>متن كتاب، ص21</ref> | نويسنده، اولين مطلب كتاب را به تبيين اثر معنوى حج اختصاص داده و چنين مىنويسد: «عمل حج اگر از روى التفات و داراى اركان و شرايط مقرره باشد و به علت عدم توجه به حقيقت آن تباه نشود، در روان انسان نيرويى پديد مىآورد كه تا زنده است، در پنهان و آشكار نگهبان او خواهد بود و رازهاى خواستهشده او را با دقت رسيدگى مىكند و...» <ref>متن كتاب، ص21</ref> | ||
مقصود از وضع و تشريع عبادات اين است كه بدان وسيله انسان مدارج كمال را قدمبهقدم پيموده و به صفات ملكوتى نائل آيد. آنچه مسلم است اين است كه صورت ظاهرى هر عبادتى نقش و اثر مطلوبى در روح ايجاد كرده، به موازات عبادات عضوى و اعمال جوارحى آثار بسيار نيكويى در تنوير و اصلاحات نفسى از خود بهجاى مىگذارد؛ چنانكه حسّاً درك مىكنيم طهارت ظاهرى در پاكى و روشنى نفس تأثير دارد؛ مثلاً هنگامى كه به وضو مىپردازيم بهوسيله اين عمل به طهارت ظاهرى پى مىبريم، در خاتمه اين عمل عبادى، يك نوع حالت صفا و انبساط در روان خود احساس مىكنيم كه اين حالت قبل از انجام وضو در ما وجود نداشت و علت آن همانطوركه اشاره گرديد، راز بستگى ميان روان و تن است <ref>همان، ص28</ref> | مقصود از وضع و تشريع عبادات اين است كه بدان وسيله انسان مدارج كمال را قدمبهقدم پيموده و به صفات ملكوتى نائل آيد. آنچه مسلم است اين است كه صورت ظاهرى هر عبادتى نقش و اثر مطلوبى در روح ايجاد كرده، به موازات عبادات عضوى و اعمال جوارحى آثار بسيار نيكويى در تنوير و اصلاحات نفسى از خود بهجاى مىگذارد؛ چنانكه حسّاً درك مىكنيم طهارت ظاهرى در پاكى و روشنى نفس تأثير دارد؛ مثلاً هنگامى كه به وضو مىپردازيم بهوسيله اين عمل به طهارت ظاهرى پى مىبريم، در خاتمه اين عمل عبادى، يك نوع حالت صفا و انبساط در روان خود احساس مىكنيم كه اين حالت قبل از انجام وضو در ما وجود نداشت و علت آن همانطوركه اشاره گرديد، راز بستگى ميان روان و تن است <ref>همان، ص28</ref> | ||
نويسنده سپس فلسفه پوشيدن لباس احرام را اينگونه توضيح مىدهد: «اولين عبادات حج، بيرون كردن لباس معمولى و پوشيدن لباس احرام است و آن شعار و نشانه است. حاجيان به آن وسيله از ديگران شناخته مىشوند و در ميان آنها امتيازى نيست؛ پس ايشان را از هر دستهاى كه باشند مىبينى مانند ديگران لباس احرام پوشيده و گويى با آن يادآور مىشوند كه برابر خداوند جل شأنه قرار گرفته و همه مساوى يكديگر آفريده شدهاند و اينكه در روز قيامت هم همينگونه به حساب آنها رسيدگى مىشود» <ref>همان، ص61</ref> | نويسنده سپس فلسفه پوشيدن لباس احرام را اينگونه توضيح مىدهد: «اولين عبادات حج، بيرون كردن لباس معمولى و پوشيدن لباس احرام است و آن شعار و نشانه است. حاجيان به آن وسيله از ديگران شناخته مىشوند و در ميان آنها امتيازى نيست؛ پس ايشان را از هر دستهاى كه باشند مىبينى مانند ديگران لباس احرام پوشيده و گويى با آن يادآور مىشوند كه برابر خداوند جل شأنه قرار گرفته و همه مساوى يكديگر آفريده شدهاند و اينكه در روز قيامت هم همينگونه به حساب آنها رسيدگى مىشود» <ref>همان، ص61</ref> | ||
حج بارزترين جلوه وحدت و يكپارچگى مسلمين در سراسر جهان است: «همانا مسلمانان - با وجود پراكندگى ميهنها و شهرها و دورى كشورها و اختلافاتى كه از جهت نژاد و لغت و زبان و مذهب دارند - به امر پروردگار عزيز و حكيم، اجزا و اعضايى پيوستهاند و قلوب ايشان مانند ذرات يك كالبد است و اگر عضوى از آن دردناك شود بهخاطر آن، همه اجزاى بدن دردناك گشته و تب و بىخوابى همه را فرامىگيرد» <ref>همان، ص121</ref> | حج بارزترين جلوه وحدت و يكپارچگى مسلمين در سراسر جهان است: «همانا مسلمانان - با وجود پراكندگى ميهنها و شهرها و دورى كشورها و اختلافاتى كه از جهت نژاد و لغت و زبان و مذهب دارند - به امر پروردگار عزيز و حكيم، اجزا و اعضايى پيوستهاند و قلوب ايشان مانند ذرات يك كالبد است و اگر عضوى از آن دردناك شود بهخاطر آن، همه اجزاى بدن دردناك گشته و تب و بىخوابى همه را فرامىگيرد» <ref>همان، ص121</ref> | ||
نويسنده، اسرار حج و اعمال و مناسك آن را محدود در موارد ذكرشده در كتاب ندانسته و اعتراف مىكند كه: «رازهايى كه در اين رساله شرح داده شد و دقايقى كه روشن گشت، مصالح حجى است كه ركنى از اركان دين مبين اسلام و وسيله افاضه رحمت و نعمت بر مسلمين به بهترين نظام است و البته حج در اسلام مانند ساير احكام حضرت خيرالانام داراى اسرارى است كه به عدد نمىآيد و شمرده نمىشود» <ref>همان، ص131</ref> | نويسنده، اسرار حج و اعمال و مناسك آن را محدود در موارد ذكرشده در كتاب ندانسته و اعتراف مىكند كه: «رازهايى كه در اين رساله شرح داده شد و دقايقى كه روشن گشت، مصالح حجى است كه ركنى از اركان دين مبين اسلام و وسيله افاضه رحمت و نعمت بر مسلمين به بهترين نظام است و البته حج در اسلام مانند ساير احكام حضرت خيرالانام داراى اسرارى است كه به عدد نمىآيد و شمرده نمىشود» <ref>همان، ص131</ref> | ||
تاريخچه بناى كعبه نيز خواندنى است: «آنكه بنياد كعبه را آغاز كرد و پيرامون آن طواف نمود تااينكه مشعر عمومى براى پرستش حضرت پروردگار باشد، آدم(ع) بود و بعد از او شيث(ع) آن را ساخت و هميشه آباد و مقدس بود و بندگان شايسته آهنگ آن مىنمودند و خداى تعالى در آن پرستش مىشد، تا هنگام طوفان در زمان نوح(ع) اثر آن پنهان گشت. هنگامى كه خداوند متعال ابراهيم(ع) را به رسالت مبعوث فرمود، به او امر كرد تا به كمك فرزندش اسماعيل(ع) پىهاى آن را بالا بردند و پس از آن نيز بارها دچار ويرانى شده و عرب بر همان پىهايى كه ابراهيم(ع) ساخته بود، ساختمان خانه را تجديد كرد...» <ref>همان، ص173-172</ref> | تاريخچه بناى كعبه نيز خواندنى است: «آنكه بنياد كعبه را آغاز كرد و پيرامون آن طواف نمود تااينكه مشعر عمومى براى پرستش حضرت پروردگار باشد، آدم(ع) بود و بعد از او شيث(ع) آن را ساخت و هميشه آباد و مقدس بود و بندگان شايسته آهنگ آن مىنمودند و خداى تعالى در آن پرستش مىشد، تا هنگام طوفان در زمان نوح(ع) اثر آن پنهان گشت. هنگامى كه خداوند متعال ابراهيم(ع) را به رسالت مبعوث فرمود، به او امر كرد تا به كمك فرزندش اسماعيل(ع) پىهاى آن را بالا بردند و پس از آن نيز بارها دچار ويرانى شده و عرب بر همان پىهايى كه ابراهيم(ع) ساخته بود، ساختمان خانه را تجديد كرد...» <ref>همان، ص173-172</ref> | ||
در فصل ديگرى از كتاب، مشكلاتى كه در گذشته حاجيان داشتهاند، بدون آنكه به منبع اين اطلاعات اشاره شود، بيان شده است: «راه حاجيان بهسوى كعبه معظمه، تا دهها سال پيش داراى سختى و خطر فراوانى بود و از ناهموارى راه و طول سفر رنجها مىبردند و از اعراب نجد و حجاز و اشرار آن سامان گرفتار فجايع و هراسها مىشدند كه جا داشت كودكان از ديدار آن پير گردند و تصور آن بسيار ناگوار و دشوار است. در راه حج گرفتارىهاى سفر و سختىهاى طبيعت چنان بود كه بسيارى از حاجيان را به علت سوزش گرماى تابستان و سردى زمستان و خشكيدن آب چاهها در آن بيابان سوزان باد فنا مىگرفت و بسيار اتفاق مىافتاد كه سيلهاى ناگهانى ايشان را فراگرفته و گروهى رااز ميان مىبرد و از آن جمله است سيلى كه درسال 1196ق، نيمى از حاجيان مصرى را در ميان مكه و مدينه با خود برد و نابود كرد و منازل بين راه طولانى بود و رنج و زحمت بسيار داشت و موجب بيمارى و مرگآور بود» <ref>همان، ص178-177</ref> | در فصل ديگرى از كتاب، مشكلاتى كه در گذشته حاجيان داشتهاند، بدون آنكه به منبع اين اطلاعات اشاره شود، بيان شده است: «راه حاجيان بهسوى كعبه معظمه، تا دهها سال پيش داراى سختى و خطر فراوانى بود و از ناهموارى راه و طول سفر رنجها مىبردند و از اعراب نجد و حجاز و اشرار آن سامان گرفتار فجايع و هراسها مىشدند كه جا داشت كودكان از ديدار آن پير گردند و تصور آن بسيار ناگوار و دشوار است. در راه حج گرفتارىهاى سفر و سختىهاى طبيعت چنان بود كه بسيارى از حاجيان را به علت سوزش گرماى تابستان و سردى زمستان و خشكيدن آب چاهها در آن بيابان سوزان باد فنا مىگرفت و بسيار اتفاق مىافتاد كه سيلهاى ناگهانى ايشان را فراگرفته و گروهى رااز ميان مىبرد و از آن جمله است سيلى كه درسال 1196ق، نيمى از حاجيان مصرى را در ميان مكه و مدينه با خود برد و نابود كرد و منازل بين راه طولانى بود و رنج و زحمت بسيار داشت و موجب بيمارى و مرگآور بود» <ref>همان، ص178-177</ref> | ||
نويسنده در فصل آخر، انتظار از دولتهاى اسلامى را اينگونه مىنويسد: «به پروردگار عزيز سوگند، اكنون قلم در دستم مىلرزد و اشكم روان و سينهام از اندوه سوزان است. چه خوب و شايسته است كه فرمانروايان اسلامى و كسانى كه افتخار سرورى بر مردم مسلمان دارند، از خواب غفلت بيدار بوده و پرده سياه بىخبرى را به كنارى افكنده و همه با دلهاى پاك و بىآلايش در راه خداشناسى و يكتاپرستى گام بردارند و براى يارى و نگهدارى و پشتيبانى از حريم مقدس و به دستاويزى كه گسيختگى نيست، متمسك شوند و عنايت بىپايان خداوند مهربان و لطف حضرت پروردگار بينا و توانا، در كالبد ايشان جانى نيرومند بدمد كه همتشان را بيدار و همه را هماهنگ سازد و حس غيرت و گردنفرازى آنان را برانگيزد» <ref>همان، ص189</ref> | نويسنده در فصل آخر، انتظار از دولتهاى اسلامى را اينگونه مىنويسد: «به پروردگار عزيز سوگند، اكنون قلم در دستم مىلرزد و اشكم روان و سينهام از اندوه سوزان است. چه خوب و شايسته است كه فرمانروايان اسلامى و كسانى كه افتخار سرورى بر مردم مسلمان دارند، از خواب غفلت بيدار بوده و پرده سياه بىخبرى را به كنارى افكنده و همه با دلهاى پاك و بىآلايش در راه خداشناسى و يكتاپرستى گام بردارند و براى يارى و نگهدارى و پشتيبانى از حريم مقدس و به دستاويزى كه گسيختگى نيست، متمسك شوند و عنايت بىپايان خداوند مهربان و لطف حضرت پروردگار بينا و توانا، در كالبد ايشان جانى نيرومند بدمد كه همتشان را بيدار و همه را هماهنگ سازد و حس غيرت و گردنفرازى آنان را برانگيزد» <ref>همان، ص189</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش