۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''مستدركات علم رجال الحديث'''، تأليف، [[على نمازى شاهرودى]] (1364ش)، حاوى دستاوردهاى مهمى در علم رجال است. | '''مستدركات علم رجال الحديث'''، تأليف، [[على نمازى شاهرودى]] (1364ش)، حاوى دستاوردهاى مهمى در علم رجال است. | ||
نويسنده اين كتاب را بعد از مطالعات گستردهاى بر روى «[[بحار الأنوار]]» نگاشته است (ايشان پنج مرتبه، دوره كامل بحار را با دقت تمام، از نظر گذرانيد) <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 ر. ك: تلافى، علىاكبر، ص170]</ref> | نويسنده اين كتاب را بعد از مطالعات گستردهاى بر روى «[[بحار الأنوار]]» نگاشته است (ايشان پنج مرتبه، دوره كامل بحار را با دقت تمام، از نظر گذرانيد) <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 ر. ك: تلافى، علىاكبر، ص170]</ref> | ||
مؤلف درباره انگيزه تأليف كتابش مىنويسد: پس از تأليف [[مستطرفات المعالي]]، به توفيق الهى مطالبى را كه در آن متذكر شدم كه در غير آن نيامده است و در آن مطالب رجالى مربوط به كتاب [[مستدرك سفينة البحار]] را گرد آوردم. به دنبال آن گروهى از دانشيان و فقيهان بزرگوار پيشنهاد نمودند كه همه آنها را بهطور مستقل در يك كتاب رجالى ترتيب و تنظيم نماييم و در اجابت اين درخواست مستدركات علم رجال الحديث را نگاشتم <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 راد، على، ص56 و 57]</ref> | مؤلف درباره انگيزه تأليف كتابش مىنويسد: پس از تأليف [[مستطرفات المعالي]]، به توفيق الهى مطالبى را كه در آن متذكر شدم كه در غير آن نيامده است و در آن مطالب رجالى مربوط به كتاب [[مستدرك سفينة البحار]] را گرد آوردم. به دنبال آن گروهى از دانشيان و فقيهان بزرگوار پيشنهاد نمودند كه همه آنها را بهطور مستقل در يك كتاب رجالى ترتيب و تنظيم نماييم و در اجابت اين درخواست مستدركات علم رجال الحديث را نگاشتم <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 راد، على، ص56 و 57]</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
«پيشينيان و پسينيان از عالمان شيعى، بر درستى و صحت روايتهاى كتب چهارگانه گواهى دادهاند و گواهى آنان صحيح و فوق بينه است و معارض هم ندارد؛ ولى اين به آن معنى نيست كه مىتوان به هر حديثى از احاديث كتابهاى چهارگانه عمل كرد؛ زيرا آنها صدور اين احاديث را قطعى دانستهاند، نه وجه صدور آنها را. ممكن است برخى از احاديث با قول مشهور يا اجماع تعارض كند و يا اينكه از روى تقيه صادر شده باشد واگر در كتابهاى فقهى برخى از احاديث كتابهاى چهارگانه تضعيف شده است، مراد از آن تضعيف اصطلاحى نيست، بلكه بهلحاظ مخالفت با مشهور يا اجماع، ضعيف و مرجوح شمرده شده است». | «پيشينيان و پسينيان از عالمان شيعى، بر درستى و صحت روايتهاى كتب چهارگانه گواهى دادهاند و گواهى آنان صحيح و فوق بينه است و معارض هم ندارد؛ ولى اين به آن معنى نيست كه مىتوان به هر حديثى از احاديث كتابهاى چهارگانه عمل كرد؛ زيرا آنها صدور اين احاديث را قطعى دانستهاند، نه وجه صدور آنها را. ممكن است برخى از احاديث با قول مشهور يا اجماع تعارض كند و يا اينكه از روى تقيه صادر شده باشد واگر در كتابهاى فقهى برخى از احاديث كتابهاى چهارگانه تضعيف شده است، مراد از آن تضعيف اصطلاحى نيست، بلكه بهلحاظ مخالفت با مشهور يا اجماع، ضعيف و مرجوح شمرده شده است». | ||
سرانجام در فصل هشتم مواردى را بيان مىكند كه بهواسطه آنها وثاقت و حُسن راويان ثابت مىشود؛ مانند تصريح ائمه(ع)، دعاى آن بزرگواران، وكالت و قيمومت امور آنان <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 تلافى، علىاكبر، 173 و 174]</ref> | سرانجام در فصل هشتم مواردى را بيان مىكند كه بهواسطه آنها وثاقت و حُسن راويان ثابت مىشود؛ مانند تصريح ائمه(ع)، دعاى آن بزرگواران، وكالت و قيمومت امور آنان <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 تلافى، علىاكبر، 173 و 174]</ref> | ||
برخى از ويژگىهاى كتاب از زبان مؤلف: | برخى از ويژگىهاى كتاب از زبان مؤلف: | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
«فلا أذكر من الرجال إلا من لم يذكروه و من لنا مزيد بيان في حقه و الثقات المشهورين كي لا يخلو كتابي من ذكرهم». | «فلا أذكر من الرجال إلا من لم يذكروه و من لنا مزيد بيان في حقه و الثقات المشهورين كي لا يخلو كتابي من ذكرهم». | ||
سپس در ادامه متذكر مىشود كه در اين اثر، اسامى هزاران نفر از راويان شيعى از رجال مشايخ سهگانه كتب اربعه و غير آنان را آورده است كه آمارى بس فراتر از كتب رجالى پيشين را در بر دارد و موارد استدراكى خويش را به تصريح بيان داشته است: در آنچه كه آنها آورده و من نيز يادآور شدم، بهقطع بيان افزوده در شأن راوى اعم از رفع جهالت از وى يا رفع ضعف از او را متذكر شدهام. همچنين در باب «ممن روى عنهم(ع)» افرادى را متذكر شدهام كه در ادامه آنها را در باب «ممن لم يرو عنهم(ع)» ياد كردهام. همچنين مستندات و شواهد زيادترى از درك و مصاحبت راوى با معصومان را نسبت به ديگر آثار رجالى متذكر شدهام. همه اين موارد با تعيين مدرك و ارائه دليل مستند بوده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 راد، على، ص57]</ref> | سپس در ادامه متذكر مىشود كه در اين اثر، اسامى هزاران نفر از راويان شيعى از رجال مشايخ سهگانه كتب اربعه و غير آنان را آورده است كه آمارى بس فراتر از كتب رجالى پيشين را در بر دارد و موارد استدراكى خويش را به تصريح بيان داشته است: در آنچه كه آنها آورده و من نيز يادآور شدم، بهقطع بيان افزوده در شأن راوى اعم از رفع جهالت از وى يا رفع ضعف از او را متذكر شدهام. همچنين در باب «ممن روى عنهم(ع)» افرادى را متذكر شدهام كه در ادامه آنها را در باب «ممن لم يرو عنهم(ع)» ياد كردهام. همچنين مستندات و شواهد زيادترى از درك و مصاحبت راوى با معصومان را نسبت به ديگر آثار رجالى متذكر شدهام. همه اين موارد با تعيين مدرك و ارائه دليل مستند بوده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 راد، على، ص57]</ref> | ||
براى نمونه در فصل نخست باب اول ذيل عنوان «أسامي آدم» مىنويسد: رجاليان شيعى در اين باب دوازده عنوان - راوى مرد - را متذكر شدهاند؛ حال آنكه من نوزده نفر را آوردهام كه از ميان آنها نه نفر را آنان در كتب خويش نياوردهاند و در نمونه نخست مىنويسد: آدم بن ابى اياس شيبانى يا نسائى: وى را از راويان بشمار نياوردهاند، درحالىكه پسرش محمد از وى روايات چندى را نقل نموده است و [[شيخ صدوق]] نيز در [[كمال الدين]] از او نقل روايت كرده است. همچنين است راويانى چون آدم تمار حضرمى، آدم بن الحسن، آدم بن حماد، آدم بن عبدالعزيز و... كه وى به رواياتى از آنها دست يافته و ازاينرو در زمره راويان شيعى قرار داده است، ولى در كتب سابق رجالى ذكر و نامى از آنها به چشم نمىخورد. اين اثر از يك مقدمه، چند باب و يك خاتمه سامان يافته است. اين كتاب از حيث شناخت رجال شيعى مىتواند بهعنوان يك منبع مهم بشمار آيد <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 همان، ص57 و 58]</ref> | براى نمونه در فصل نخست باب اول ذيل عنوان «أسامي آدم» مىنويسد: رجاليان شيعى در اين باب دوازده عنوان - راوى مرد - را متذكر شدهاند؛ حال آنكه من نوزده نفر را آوردهام كه از ميان آنها نه نفر را آنان در كتب خويش نياوردهاند و در نمونه نخست مىنويسد: آدم بن ابى اياس شيبانى يا نسائى: وى را از راويان بشمار نياوردهاند، درحالىكه پسرش محمد از وى روايات چندى را نقل نموده است و [[شيخ صدوق]] نيز در [[كمال الدين]] از او نقل روايت كرده است. همچنين است راويانى چون آدم تمار حضرمى، آدم بن الحسن، آدم بن حماد، آدم بن عبدالعزيز و... كه وى به رواياتى از آنها دست يافته و ازاينرو در زمره راويان شيعى قرار داده است، ولى در كتب سابق رجالى ذكر و نامى از آنها به چشم نمىخورد. اين اثر از يك مقدمه، چند باب و يك خاتمه سامان يافته است. اين كتاب از حيث شناخت رجال شيعى مىتواند بهعنوان يك منبع مهم بشمار آيد <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/573451 همان، ص57 و 58]</ref> | ||
وى يافتهها، نتايج و دستاوردهاى مهمى در علم رجال داشتند كه در اينجا فقط به دو مورد آن اشاره مىشود: | وى يافتهها، نتايج و دستاوردهاى مهمى در علم رجال داشتند كه در اينجا فقط به دو مورد آن اشاره مىشود: | ||
1- اسامى هزاران تن از راويان احاديث شيعه و مشايخ بزرگ در كتابهاى اربعه و غير آنها را ذكر كرده كه نام آنها در كتابهاى رجالى نيامده است. براى نمونه ايشان در باب ميم فصل محمد، نام 1532 تن را ذكر كرده كه هيچكدام از آنها در كتب رجال، مذكور نيست. همچنين براى سپاسدارى از كار گذشتگان، مطالب آنان را درباره راويان معلوم و مشهور، تكرار نكرده و تنها به ذكر نام اين دسته از راويان اكتفا نموده است. | 1- اسامى هزاران تن از راويان احاديث شيعه و مشايخ بزرگ در كتابهاى اربعه و غير آنها را ذكر كرده كه نام آنها در كتابهاى رجالى نيامده است. براى نمونه ايشان در باب ميم فصل محمد، نام 1532 تن را ذكر كرده كه هيچكدام از آنها در كتب رجال، مذكور نيست. همچنين براى سپاسدارى از كار گذشتگان، مطالب آنان را درباره راويان معلوم و مشهور، تكرار نكرده و تنها به ذكر نام اين دسته از راويان اكتفا نموده است. | ||
2- اطلاعات تازهاى درباره بسيارى از راويان ارائه مىدهد كه موجب توثيق، تقويت و رفع ابهام از آنان گرديده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 تلافى، علىاكبر، ص170]</ref> | 2- اطلاعات تازهاى درباره بسيارى از راويان ارائه مىدهد كه موجب توثيق، تقويت و رفع ابهام از آنان گرديده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 تلافى، علىاكبر، ص170]</ref> | ||
يكى از آنان حكيم بن جبله عبدى است كه در كتابهاى رجالى از او با عنوان «رجل صالح» ياد كردهاند و مستند آنها نوشته برخى ازتاريخنگاران است؛ مثلاً [[محدث نورى]] اين عنوان را با واسطه كتاب «[[الدرجات الرفيعة]]» از تاريخنگارى نقل كرده و قرينههايى را هم براى درستى اين سخن آورده است، اما مرحوم نمازى اين عنوان را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] يافته و چنين نقل كرده است: | يكى از آنان حكيم بن جبله عبدى است كه در كتابهاى رجالى از او با عنوان «رجل صالح» ياد كردهاند و مستند آنها نوشته برخى ازتاريخنگاران است؛ مثلاً [[محدث نورى]] اين عنوان را با واسطه كتاب «[[الدرجات الرفيعة]]» از تاريخنگارى نقل كرده و قرينههايى را هم براى درستى اين سخن آورده است، اما مرحوم نمازى اين عنوان را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] يافته و چنين نقل كرده است: | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
مؤلف بر اساس اين يافتههاى ارزشمند درباره وى مىنويسد: | مؤلف بر اساس اين يافتههاى ارزشمند درباره وى مىنويسد: | ||
«يستفاد من ذلك قوة إيمانه و كماله و أنه من رؤساء الشيعة و لا نحتاج إلى إثبات صلاحه إلى الاستشهاد بقول [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و غيره و الحمد لله رب العالمين» <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص171]</ref> | «يستفاد من ذلك قوة إيمانه و كماله و أنه من رؤساء الشيعة و لا نحتاج إلى إثبات صلاحه إلى الاستشهاد بقول [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و غيره و الحمد لله رب العالمين» <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص171]</ref> | ||
ديگرى يونس بن ظبيان است كه [[علامه حلى]] (قدسسره) او را از راويان ضعيف شمرده و گفتار [[نجاشى]] را در ضعف وى نقل كرده است؛ اما مؤلف، روايتهايى را درباره يونس بن ظبيان گرد آورده كه دلالت بر وثاقت و جلالت وى مىكند و از روايتهايى كه موهم ضعف مىباشد، پاسخ كامل داده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان]</ref> | ديگرى يونس بن ظبيان است كه [[علامه حلى]] (قدسسره) او را از راويان ضعيف شمرده و گفتار [[نجاشى]] را در ضعف وى نقل كرده است؛ اما مؤلف، روايتهايى را درباره يونس بن ظبيان گرد آورده كه دلالت بر وثاقت و جلالت وى مىكند و از روايتهايى كه موهم ضعف مىباشد، پاسخ كامل داده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان]</ref> | ||
ديگرى، محمد بن سنان از اصحاب حضرت كاظم، رضا و جواد(ع) است كه رجاليان بزرگ مانند نجاشى، [[کشى]] و [[شيخ طوسى]] بر اساس روايتهايى كه درباره معجزات و مقامات الهى ائمه(ع) نقل كرده است، وى را غالى و ضعيف دانستهاند و علامه حلى درباره وى توقف نموده است. | ديگرى، محمد بن سنان از اصحاب حضرت كاظم، رضا و جواد(ع) است كه رجاليان بزرگ مانند نجاشى، [[کشى]] و [[شيخ طوسى]] بر اساس روايتهايى كه درباره معجزات و مقامات الهى ائمه(ع) نقل كرده است، وى را غالى و ضعيف دانستهاند و علامه حلى درباره وى توقف نموده است. | ||
اما مؤلف بر اساس مبانى خود در باب غلو، وى را ثقه جليل، صاحب اسرار، صحيح الاعتقاد و مورد لطف ائمه(ع) مىداند <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص171 و 172]</ref> | اما مؤلف بر اساس مبانى خود در باب غلو، وى را ثقه جليل، صاحب اسرار، صحيح الاعتقاد و مورد لطف ائمه(ع) مىداند <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص171 و 172]</ref> | ||
برخى از موارد قابل تكميل و اصلاح در اين كتاب به اين قرار است: | برخى از موارد قابل تكميل و اصلاح در اين كتاب به اين قرار است: | ||
# براى وجود عدهاى از اشخاص يا مطالب آنها مدركى ارائه نشده است: مانند قباح بن جلهمه حميرى، ابوعبيده معتزلى، ابوالعباس حمانى، عمرو بن جموح، زيد بن خالد ابىدجانه انصارى، حمزة بن مصعب، مروان انصارى. | # براى وجود عدهاى از اشخاص يا مطالب آنها مدركى ارائه نشده است: مانند قباح بن جلهمه حميرى، ابوعبيده معتزلى، ابوالعباس حمانى، عمرو بن جموح، زيد بن خالد ابىدجانه انصارى، حمزة بن مصعب، مروان انصارى. | ||
# برخى از اسامى، امكان راوى بودن را ندارند، ولى در اين كتاب نام آنها آمده است مانند: محسن بن اميرالمؤمنين(ع)، محسن بن الحسين(ع) و مدركة بن الياس از نياكان پيامبر(ص) و ابوطالب مكى (386ق) صاحب قوت القلوب. | # برخى از اسامى، امكان راوى بودن را ندارند، ولى در اين كتاب نام آنها آمده است مانند: محسن بن اميرالمؤمنين(ع)، محسن بن الحسين(ع) و مدركة بن الياس از نياكان پيامبر(ص) و ابوطالب مكى (386ق) صاحب قوت القلوب. | ||
# عدهاى از اشخاص ارتباطى با علم رجال ندارند، ولى نام آنها را آورده است؛ از جمله اينكه مىنويسد: [[علامه وحيد بهبهانى]] شاگردانى داشته است كه نام چهار تن از آنان مهدى است: [[سيد مهدى بحرالعلوم]]؛ [[ملامهدى نراقى]]؛ [[ميرزا مهدى شهرستانى]] و [[سيد مهدى موسوى شهيد ثالث]] <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص174 و 175]</ref> | # عدهاى از اشخاص ارتباطى با علم رجال ندارند، ولى نام آنها را آورده است؛ از جمله اينكه مىنويسد: [[علامه وحيد بهبهانى]] شاگردانى داشته است كه نام چهار تن از آنان مهدى است: [[سيد مهدى بحرالعلوم]]؛ [[ملامهدى نراقى]]؛ [[ميرزا مهدى شهرستانى]] و [[سيد مهدى موسوى شهيد ثالث]] <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/2015 همان، ص174 و 175]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
كتاب در 21 صفر سال 1402ق به پايان رسيده است <ref>متن كتاب، ج8، ص602</ref> | كتاب در 21 صفر سال 1402ق به پايان رسيده است <ref>متن كتاب، ج8، ص602</ref> | ||
در پايان هر جلد، فهرست محتويات آن جلد آمده است. كتاب، فاقد پاورقى است. | در پايان هر جلد، فهرست محتويات آن جلد آمده است. كتاب، فاقد پاورقى است. |
ویرایش