۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كافى' به 'كافى') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
نويسنده كتابش را «لبّ اللباب» ناميده <ref>ر.ك: همان، ص23</ref> و مصحح محترم عبارت «في علم الرجال» را به آن افزوده تا موضوع كتاب آشكار گردد. | نويسنده كتابش را «لبّ اللباب» ناميده <ref>ر.ك: همان، ص23</ref> و مصحح محترم عبارت «في علم الرجال» را به آن افزوده تا موضوع كتاب آشكار گردد. | ||
نويسنده در تاريخ 1233ق، نگارش كتاب حاضر را به پايان رسانده است <ref>متن كتاب، ص168</ref> | نويسنده در تاريخ 1233ق، نگارش كتاب حاضر را به پايان رسانده است <ref>متن كتاب، ص168</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
برخى از مطالب كتاب حاضر كه روشنگر روش و محتواى آن است، عبارت است از: | برخى از مطالب كتاب حاضر كه روشنگر روش و محتواى آن است، عبارت است از: | ||
#مصحح محترم در مقدمهاش - كه آن را در قم، به تاريخ ذوالحجه 1429ق نوشته - بعد از اشاره به اهميت علم فقه و نقش دانش رجال در استنباط احكام شرعى و همچنين اهتمام دانشمندان اسلام، به علوم حديث و رجال، يادآور شده است: «... هركسى كه بر اين اثر، اطلاع يافته مىداند كه عنوانش حاكى از محتوايش است و نويسنده مرحومش در نگارش اين كتاب راه تجميع و تحقيق را با محكمترين دليل و متقنترين مبانى پيموده است و اقوال و آراء را در آن با موجزترين تعابير و بهترين شكل با نهايت فايده و به روشى كمنظير جمع كرده است. به اين ترتيب مىتوان اين اثر را از ابتكارات و ابداعات نويسنده بشمار آورد. به همين جهت كسانى كه بعد از او آمدهاند، از نظرات ايشان بهره برده و به او استناد كردهاند. پس من وقتى آن را ديدم، ايجازش مرا به شگفتى آورد، باآنكه شامل همه مباحث مهمّ علم درايه شده و برخى از مباحث رجالى مانند بحث از اصحاب اجماع را نيز مطرح كرده، پس دوست داشتم كه آن را با صورتى جديد همراه با اشاره به برخى از اقوال منتشر سازم...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص9-19</ref> | #مصحح محترم در مقدمهاش - كه آن را در قم، به تاريخ ذوالحجه 1429ق نوشته - بعد از اشاره به اهميت علم فقه و نقش دانش رجال در استنباط احكام شرعى و همچنين اهتمام دانشمندان اسلام، به علوم حديث و رجال، يادآور شده است: «... هركسى كه بر اين اثر، اطلاع يافته مىداند كه عنوانش حاكى از محتوايش است و نويسنده مرحومش در نگارش اين كتاب راه تجميع و تحقيق را با محكمترين دليل و متقنترين مبانى پيموده است و اقوال و آراء را در آن با موجزترين تعابير و بهترين شكل با نهايت فايده و به روشى كمنظير جمع كرده است. به اين ترتيب مىتوان اين اثر را از ابتكارات و ابداعات نويسنده بشمار آورد. به همين جهت كسانى كه بعد از او آمدهاند، از نظرات ايشان بهره برده و به او استناد كردهاند. پس من وقتى آن را ديدم، ايجازش مرا به شگفتى آورد، باآنكه شامل همه مباحث مهمّ علم درايه شده و برخى از مباحث رجالى مانند بحث از اصحاب اجماع را نيز مطرح كرده، پس دوست داشتم كه آن را با صورتى جديد همراه با اشاره به برخى از اقوال منتشر سازم...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص9-19</ref> | ||
#تعريف علم رجال: بدان كه دانش رجال، علمى است كه با آن مىتوان احوال خبر واحد را از نظر صحت و ضعف و مانند آن شناخت، بهوسيله معرفت به سندش و راويان سلسله متنش از نظر ذات و وصف، از جهت مدح و قدح و مثل آن <ref>متن كتاب، ص26</ref> | #تعريف علم رجال: بدان كه دانش رجال، علمى است كه با آن مىتوان احوال خبر واحد را از نظر صحت و ضعف و مانند آن شناخت، بهوسيله معرفت به سندش و راويان سلسله متنش از نظر ذات و وصف، از جهت مدح و قدح و مثل آن <ref>متن كتاب، ص26</ref> | ||
#نويسنده بعد از بحث در مورد نياز به علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان و نقد آن، چنين تأكيد كرده است: «... فالحاجة إلى علم الرجال في الجملة ثابتة... فلا كلام للطائفة الضالّة الأخباريّة مع السلسلة العليّة العالية الأصوليّة»؛ «يعنى نياز به دانش رجال بهصورت اجمالى ثابت و قطعى است... پس ديگر طايفه گمراه اخبارى را سخنى با سلسله برتر و عالى اصوليان نيست» <ref>ر.ك: همان، ص56</ref> | #نويسنده بعد از بحث در مورد نياز به علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان و نقد آن، چنين تأكيد كرده است: «... فالحاجة إلى علم الرجال في الجملة ثابتة... فلا كلام للطائفة الضالّة الأخباريّة مع السلسلة العليّة العالية الأصوليّة»؛ «يعنى نياز به دانش رجال بهصورت اجمالى ثابت و قطعى است... پس ديگر طايفه گمراه اخبارى را سخنى با سلسله برتر و عالى اصوليان نيست» <ref>ر.ك: همان، ص56</ref> | ||
#الفاظ مدح و قدح: بدان كه الفاظ مدح دو قسم است: اوّل: آنچه دلالت مىكند بر مدح و حسن روايت بهصورت مطابقى و حسن راوى بهصورت التزامى، مانند قول رجاليان: صحيح الحديث. دوم: آنچه برعكس است، چه خودش دلالت كند بر كيفيت نفسانى، مانند قول رجاليان: ثقة في الحديث يا با واسطه دلالت كند، مانند قول آنان: شيخ الإجازة على قول قوي. هريك از اين دو، دو قسم است: اول: آنچه دلالت كند بر مدح بالغ تا حدّ وثاقت و دوم: آنچه دلالت كند بر مدحى كه به حدّ وثاقت نمىرسد... <ref>ر.ك: همان، ص107</ref> | #الفاظ مدح و قدح: بدان كه الفاظ مدح دو قسم است: اوّل: آنچه دلالت مىكند بر مدح و حسن روايت بهصورت مطابقى و حسن راوى بهصورت التزامى، مانند قول رجاليان: صحيح الحديث. دوم: آنچه برعكس است، چه خودش دلالت كند بر كيفيت نفسانى، مانند قول رجاليان: ثقة في الحديث يا با واسطه دلالت كند، مانند قول آنان: شيخ الإجازة على قول قوي. هريك از اين دو، دو قسم است: اول: آنچه دلالت كند بر مدح بالغ تا حدّ وثاقت و دوم: آنچه دلالت كند بر مدحى كه به حدّ وثاقت نمىرسد... <ref>ر.ك: همان، ص107</ref> | ||
#بدان كه مشايخ دو گونه است: مشايخ راويان و مشايخ رجال. بيان اولى به اين صورت است: قدماى محدّثين ما همانطوركه گفته شده، جمع كردند بين آن رواياتى كه به آنان رسيده از امامان اطهار(ع) در چهارصد كتاب كه الأصول الأربعمائة ناميده مىشود؛ وليكن چون مُبوّب و مفصّل نبود، بلكه مختلط بود گروهى از دانشمنمدان بعدى متصدى جمع كردن اخبار شدند و هر روايتى را در باب خودش قرار دادند و كتابهايى مفصل، مبوب و منظم تأليف كردند كه شامل اسانيد متصل به ائمه(ع) مىشد؛ مانند [[الکافی|كافى]]، [[منلايحضرهالفقيه]]، تهذيب، استبصار، مدينة العلم، خصال، امالى و عيون الأخبار. چهار كتاب اول، همان كتابهايى است كه امروزه نيز رايج است... بدان كه شيخ ابوجعفر محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، همانطوركه ذكر شده، موثقترين مردم در حديث و استوارترين آنان و استاد اصحاب ما شيعيان بود <ref>ر.ك: همان، ص151-152</ref> | #بدان كه مشايخ دو گونه است: مشايخ راويان و مشايخ رجال. بيان اولى به اين صورت است: قدماى محدّثين ما همانطوركه گفته شده، جمع كردند بين آن رواياتى كه به آنان رسيده از امامان اطهار(ع) در چهارصد كتاب كه الأصول الأربعمائة ناميده مىشود؛ وليكن چون مُبوّب و مفصّل نبود، بلكه مختلط بود گروهى از دانشمنمدان بعدى متصدى جمع كردن اخبار شدند و هر روايتى را در باب خودش قرار دادند و كتابهايى مفصل، مبوب و منظم تأليف كردند كه شامل اسانيد متصل به ائمه(ع) مىشد؛ مانند [[الکافی|كافى]]، [[منلايحضرهالفقيه]]، تهذيب، استبصار، مدينة العلم، خصال، امالى و عيون الأخبار. چهار كتاب اول، همان كتابهايى است كه امروزه نيز رايج است... بدان كه شيخ ابوجعفر محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]]، همانطوركه ذكر شده، موثقترين مردم در حديث و استوارترين آنان و استاد اصحاب ما شيعيان بود <ref>ر.ك: همان، ص151-152</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش