۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب با مقدمه مفصلى از محقق آغاز و مطالب در چهار جلد تنظيم شده است. | كتاب با مقدمه مفصلى از محقق آغاز و مطالب در چهار جلد تنظيم شده است. | ||
اين تفسير، در واقع گزيده شده تفسير يحيى بن سلام بصرى است، به جز اينكه نويسنده بخشى از آراء كلامى خود را در اين تفسير جاى داده است. متأسفانه صفحاتى از مقدمه اين كتاب از بين رفته است و آنچه باقى مانده، اشارهاى كوتاه به چند بحث علوم قرآنى است .<ref>ايازى، سيد محمدعلى، ص147</ref> | اين تفسير، در واقع گزيده شده تفسير يحيى بن سلام بصرى است، به جز اينكه نويسنده بخشى از آراء كلامى خود را در اين تفسير جاى داده است. متأسفانه صفحاتى از مقدمه اين كتاب از بين رفته است و آنچه باقى مانده، اشارهاى كوتاه به چند بحث علوم قرآنى است ..<ref>ايازى، سيد محمدعلى، ص147</ref> | ||
روش مفسر چنين است كه در آغاز هر سوره، اطلاعات كلى سوره مانند مكى و مدنى و... را بيان كرده و سپس به مناسبت هر آيه، به تبيين معناى آيه با ذكر احاديث و مأثورات وارده پرداخته است. نويسنده در بيشتر اوقات، اسناد احاديث را حذف يا مختصر كرده و تنها از نام صحابى روايت كننده از پيامبر(ص) ياد مىكند .<ref>همان</ref> | روش مفسر چنين است كه در آغاز هر سوره، اطلاعات كلى سوره مانند مكى و مدنى و... را بيان كرده و سپس به مناسبت هر آيه، به تبيين معناى آيه با ذكر احاديث و مأثورات وارده پرداخته است. نويسنده در بيشتر اوقات، اسناد احاديث را حذف يا مختصر كرده و تنها از نام صحابى روايت كننده از پيامبر(ص) ياد مىكند ..<ref>همان</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه كتاب، پس از معرفى نويسنده، نسبت كتاب به وى، تفسير ابن سلام، روايت تفسير ابن سلام و روش آن، تفسير علامه هود الهوارى و ارزش و امتيازات آن بررسى و در نهايت به اقدامات تحقيقى صورت گرفته در كتاب، اشاره شده است .<ref>مقدمه، ج1، ص3- 65</ref> | در مقدمه كتاب، پس از معرفى نويسنده، نسبت كتاب به وى، تفسير ابن سلام، روايت تفسير ابن سلام و روش آن، تفسير علامه هود الهوارى و ارزش و امتيازات آن بررسى و در نهايت به اقدامات تحقيقى صورت گرفته در كتاب، اشاره شده است ..<ref>مقدمه، ج1، ص3- 65</ref> | ||
بحث پيرامون تفسير حاضر، متوقف است بر سؤالاتى است كه پاسخ به آنها به شناخت و تبين كتاب، كمك خواهد كرد؛ از جمله آنكه طريقى كه اين كتاب، پس از گذشت يازده قرن از تأليف آن، به دست ما رسيده و راويانى كه بهصورت مباشر و يا با واسطه، آن را نقل كردهاند، چه كسانى مىباشند. پس از تحقيق پيرامون اين امر، اين نكته به دست مىآيد كه اولين كتابى كه به اين اثر اشاره كرده است، «السيرة و أخبار الائمة» اثر ابى زكريا مىباشد .<ref>مقدمه محقق، ج1، ص22</ref> | بحث پيرامون تفسير حاضر، متوقف است بر سؤالاتى است كه پاسخ به آنها به شناخت و تبين كتاب، كمك خواهد كرد؛ از جمله آنكه طريقى كه اين كتاب، پس از گذشت يازده قرن از تأليف آن، به دست ما رسيده و راويانى كه بهصورت مباشر و يا با واسطه، آن را نقل كردهاند، چه كسانى مىباشند. پس از تحقيق پيرامون اين امر، اين نكته به دست مىآيد كه اولين كتابى كه به اين اثر اشاره كرده است، «السيرة و أخبار الائمة» اثر ابى زكريا مىباشد ..<ref>مقدمه محقق، ج1، ص22</ref> | ||
اين تفسير، از جمله تفاسير اباضيه شناخته مىشود و لذا براى بهتر شناختن آن، ضرورى مىنمايد تا نگاهى كوتاه به عقايد اين فرقه شده و سپس به توصيف كلى تفاسير اباضيه پرداخته و در نهايت، به ويژگى خاص اين تفسير، اشاره كرد. | اين تفسير، از جمله تفاسير اباضيه شناخته مىشود و لذا براى بهتر شناختن آن، ضرورى مىنمايد تا نگاهى كوتاه به عقايد اين فرقه شده و سپس به توصيف كلى تفاسير اباضيه پرداخته و در نهايت، به ويژگى خاص اين تفسير، اشاره كرد. | ||
اباضيه در بخش عقايد، نزديكى فراوانى به معتزله و شيعه دارند و در حقيقت جزو عدليه به شمار مىآيند. آنان با بكارگيرى عقل و خرد در استدلال به قضاياى كلامى و پيرو روش اجتهادى و استنباطى در مسايل اعتقادى در تمام جوانب معتقد هستند و مانند سلفيه، حنابله، حشويه و گروههاى مشابه آن نيستند كه به ظاهر نص اكتفا كنند و از بكارگيرى عقل و منطق در فهم و استنباط تعلل ورزند و نوعى تعطيل در عقول را شاهد باشند و به مجرد يك خبر واحد از عقيده قطعى عقلى دست بردارند، به همين دليل خبر واحد را در عقايد حجت نمىدانند .<ref>ايازى، سيد محمدعلى، ص145</ref> | اباضيه در بخش عقايد، نزديكى فراوانى به معتزله و شيعه دارند و در حقيقت جزو عدليه به شمار مىآيند. آنان با بكارگيرى عقل و خرد در استدلال به قضاياى كلامى و پيرو روش اجتهادى و استنباطى در مسايل اعتقادى در تمام جوانب معتقد هستند و مانند سلفيه، حنابله، حشويه و گروههاى مشابه آن نيستند كه به ظاهر نص اكتفا كنند و از بكارگيرى عقل و منطق در فهم و استنباط تعلل ورزند و نوعى تعطيل در عقول را شاهد باشند و به مجرد يك خبر واحد از عقيده قطعى عقلى دست بردارند، به همين دليل خبر واحد را در عقايد حجت نمىدانند ..<ref>ايازى، سيد محمدعلى، ص145</ref> | ||
اباضيه همانند شيعه و متعزله، قايل به محال بودن رؤيت خدا در دنيا و آخرت هستند. در باب صفات بارى، خداوند را منزه از تشبيه و تجسيم مىدانند و صفات او را عين ذاتش مىدانند نه زايد بر ذات و بيرون از ذات را اعتبار محض مىدانند، صفاتى مانند وجود، ازليت، ابديت، حيات و علم و... بنابراين برخلاف اشاعره كه در صفات ذات قايلند كه زايد بر ذات خداوند است و بر خلاف مشبه و حشويه كه صفات ذاتى خداوند را حقيقت ثابتهاى مانند صفات انسان مىدانند، مانند عدليه عين ذات ذات خدا مىدانند و قابل جمع با ضدشان نمىدانند .<ref>همان</ref> | اباضيه همانند شيعه و متعزله، قايل به محال بودن رؤيت خدا در دنيا و آخرت هستند. در باب صفات بارى، خداوند را منزه از تشبيه و تجسيم مىدانند و صفات او را عين ذاتش مىدانند نه زايد بر ذات و بيرون از ذات را اعتبار محض مىدانند، صفاتى مانند وجود، ازليت، ابديت، حيات و علم و... بنابراين برخلاف اشاعره كه در صفات ذات قايلند كه زايد بر ذات خداوند است و بر خلاف مشبه و حشويه كه صفات ذاتى خداوند را حقيقت ثابتهاى مانند صفات انسان مىدانند، مانند عدليه عين ذات ذات خدا مىدانند و قابل جمع با ضدشان نمىدانند ..<ref>همان</ref> | ||
آنها از عدليه به حساب مىآيند، چون انسان را مختار مىدانند و كارهايش را معلول اراده خودش، به همين دليل معتقدند جزا و پاداش بركارهاى انسان مترتب مىشود. اما در مرحله بالاتر قايلند انسان و كارهايش در دست توانمند خالق هستى قرار دارد و اين است معناى نه جبر و نه تفويض و در عقايد ديگر، مانند قضا و قدر و خلق قرآن، مانند شيعه قايلند كه قرآن موجودى حادث است نه قديم و از صفات افعال خداوند است نه صفات ذات. همچنين در برخى ديگر از عقايد، تجانسهاى فراوان اعتقادى و كلامى بين اباضيه و شيعه و معتزله وجود دارد .<ref>همان، ص145</ref> | آنها از عدليه به حساب مىآيند، چون انسان را مختار مىدانند و كارهايش را معلول اراده خودش، به همين دليل معتقدند جزا و پاداش بركارهاى انسان مترتب مىشود. اما در مرحله بالاتر قايلند انسان و كارهايش در دست توانمند خالق هستى قرار دارد و اين است معناى نه جبر و نه تفويض و در عقايد ديگر، مانند قضا و قدر و خلق قرآن، مانند شيعه قايلند كه قرآن موجودى حادث است نه قديم و از صفات افعال خداوند است نه صفات ذات. همچنين در برخى ديگر از عقايد، تجانسهاى فراوان اعتقادى و كلامى بين اباضيه و شيعه و معتزله وجود دارد ..<ref>همان، ص145</ref> | ||
اما از طرف ديگر، قائل به خلود اصحاب كباير در جهنم هستند، يعنى قائلند كسانى كه گناه كبيره انجام مىدهند و توبه نمىكنند، در جهنم هميشه مىمانند و قابل بخشش نيستند و در اين باب به آيات زيادى از قرآن استدلال كردهاند. در برابر شيعه كه معتقد است اصحاب كباير معذب هستند ولى در آخر چون اعتقاد صحيحى دارند، نجات مىيابند .<ref>همان</ref> | اما از طرف ديگر، قائل به خلود اصحاب كباير در جهنم هستند، يعنى قائلند كسانى كه گناه كبيره انجام مىدهند و توبه نمىكنند، در جهنم هميشه مىمانند و قابل بخشش نيستند و در اين باب به آيات زيادى از قرآن استدلال كردهاند. در برابر شيعه كه معتقد است اصحاب كباير معذب هستند ولى در آخر چون اعتقاد صحيحى دارند، نجات مىيابند ..<ref>همان</ref> | ||
با نگرش عام به تفاسير اباضيه، مىتوان اين نكته را دريافت كه كموبيش اين تفاسير، به رنگ تفاسير اهل سنت و شيعه و ساير فرق اسلامى است. طبعاً همه آنچه در باب آن تفسير گفته شده، اعم از شيوه ورود و خروج در تفسير، روش تفسيرى، بهرهگيرى از مأثورات و ابتلاى به اخبار ضعاف و يا جهتگيرىهاى مذهبى و تعصب فرقهاى، همانند ديگر تفاسير است و كموبيش همان جهات در اين تفاسير مطرح است. همچنين گرايش به بحثهاى هدايتى و تحليلى و فروكش كردن روحيه پرخاشگرى و تعصب فرقهاى و جدال مذهبى در عصر حاضر (عصر تفاهم و نزديكى)، احترام به عقايد ديگران و پرهيز از توهين در اين تفاسير به چشم مىخورد .<ref>همان، ص146</ref> | با نگرش عام به تفاسير اباضيه، مىتوان اين نكته را دريافت كه كموبيش اين تفاسير، به رنگ تفاسير اهل سنت و شيعه و ساير فرق اسلامى است. طبعاً همه آنچه در باب آن تفسير گفته شده، اعم از شيوه ورود و خروج در تفسير، روش تفسيرى، بهرهگيرى از مأثورات و ابتلاى به اخبار ضعاف و يا جهتگيرىهاى مذهبى و تعصب فرقهاى، همانند ديگر تفاسير است و كموبيش همان جهات در اين تفاسير مطرح است. همچنين گرايش به بحثهاى هدايتى و تحليلى و فروكش كردن روحيه پرخاشگرى و تعصب فرقهاى و جدال مذهبى در عصر حاضر (عصر تفاهم و نزديكى)، احترام به عقايد ديگران و پرهيز از توهين در اين تفاسير به چشم مىخورد ..<ref>همان، ص146</ref> | ||
در اين تفاسير، از همان شيوههاى معمول در تفاسير مذاهب اسلامى در طى قرون و اعصار در تبيين و توضيح آيات استفاده مىگردد. نقل مأثورات در تفاسير ياد شده از پيامبر(ص)، صحابه و تابعين است. با اضافه اين نكته كه اباضيه، جامع حديثى مستقلى مانند «الجامع الصحيح مسند الامام ربيع بن حبيب ازدي بصري» (م 150ق) دارند و احاديث تفسير را از كتاب و كتابهاى روايى ديگر اهل سنت مثل صحاح ستة و مدونة الكبراى ابوغانم خراسانى نقل مىكنند. همانند ديگر مذاهب به هنگام تفسير آيات كلامى، فقهى به دفاع از عقايد و استنباطات مذهبى خود برمىآيند .<ref>همان</ref> | در اين تفاسير، از همان شيوههاى معمول در تفاسير مذاهب اسلامى در طى قرون و اعصار در تبيين و توضيح آيات استفاده مىگردد. نقل مأثورات در تفاسير ياد شده از پيامبر(ص)، صحابه و تابعين است. با اضافه اين نكته كه اباضيه، جامع حديثى مستقلى مانند «الجامع الصحيح مسند الامام ربيع بن حبيب ازدي بصري» (م 150ق) دارند و احاديث تفسير را از كتاب و كتابهاى روايى ديگر اهل سنت مثل صحاح ستة و مدونة الكبراى ابوغانم خراسانى نقل مىكنند. همانند ديگر مذاهب به هنگام تفسير آيات كلامى، فقهى به دفاع از عقايد و استنباطات مذهبى خود برمىآيند ..<ref>همان</ref> | ||
ويژگى تفسير حاضر، مأثور بودن آن است كه متأثر از شرايط خاص آن دوره از تدوين تفسير است. از طرف ديگر، چون در آن دوره تلاش در جمعآورى احاديث تفسيرى و غيرتفسيرى بدون نقد و بررسى است، اين تفسير هرگونه خبرى را گردآورى كرده و از نقد و ارزيابى آنها، خوددارى كرده است. مثلاً نويسنده حساسيتى در نقل اخبار اسراييلى نداشته است. در اصل چنين حساسيتى نسبت به روايات اسراييلى و راويان آن از قرن هفتم به بعد ايجاد شده است. قهراً در اين تفسير بسيارى چيزها نقل شده كه بعدها نسبت به ضعف و ساختگى بودن آنها، گفتوگوها شده است. بدينرو روايت از كلى، سُدىّ، كعب الأحبار و افرادى از اين قماش، در اسناد روايات به چشم مىخورد .<ref>همان، ص147</ref> | ويژگى تفسير حاضر، مأثور بودن آن است كه متأثر از شرايط خاص آن دوره از تدوين تفسير است. از طرف ديگر، چون در آن دوره تلاش در جمعآورى احاديث تفسيرى و غيرتفسيرى بدون نقد و بررسى است، اين تفسير هرگونه خبرى را گردآورى كرده و از نقد و ارزيابى آنها، خوددارى كرده است. مثلاً نويسنده حساسيتى در نقل اخبار اسراييلى نداشته است. در اصل چنين حساسيتى نسبت به روايات اسراييلى و راويان آن از قرن هفتم به بعد ايجاد شده است. قهراً در اين تفسير بسيارى چيزها نقل شده كه بعدها نسبت به ضعف و ساختگى بودن آنها، گفتوگوها شده است. بدينرو روايت از كلى، سُدىّ، كعب الأحبار و افرادى از اين قماش، در اسناد روايات به چشم مىخورد ..<ref>همان، ص147</ref> | ||
جهت گيرىهاى كلامى اين تفسير، بسيار اندك و غيرآشكار است، اما در برخى از مسائل مانند كفر و ايمان، ارتكاب كبيره، نفاق و شفاعت و يا در مسايلى چون محال بودن رؤيت خدا، اشارهوار به آنها پرداخته شده است .<ref>همان، ص148</ref> | جهت گيرىهاى كلامى اين تفسير، بسيار اندك و غيرآشكار است، اما در برخى از مسائل مانند كفر و ايمان، ارتكاب كبيره، نفاق و شفاعت و يا در مسايلى چون محال بودن رؤيت خدا، اشارهوار به آنها پرداخته شده است ..<ref>همان، ص148</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش