۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
درباره محتواى اثر حاضر، گفتنىها فراوان است، از جمله: | درباره محتواى اثر حاضر، گفتنىها فراوان است، از جمله: | ||
#نويسنده اين پرسش را مطرح كرده است كه با توجه به اختلافات آشكارى كه مردم در وجود حضرت مهدى (عج) دارند، چه دليلى بر وجود امام صاحب غيبت(ع) هست؟ و خودش چنين پاسخ داده است: ما شيعيان دوازدهامامى را مىشناسيم كه شرق و غرب جهان را گرفته و با اختلاف آرا و همتها در جاهاى گوناگون زندگى مىكنند و همديگر را نمىشناسند، ولى همگى در اين موضوع همعقيده هستند كه دروغ حرام است و به قبح دروغ آگاهند و بهصورت متواتر از امامان خود از اميرالمؤمنين على(ع) نقل مىكنند كه امام دوازدهم غيبت مىكند و اهل باطل در او شك مىكنند و نقل مىكنند كه غيبت واقع مىشود به همان ترتيبى كه واقع شده است. پس اين اخبار را يا صادق بايد بشماريد يا كاذب. اگر صادق باشد كه نتيجه صحت اعتقاد ما مىشود و اگر كسى بخواهد بگويد كه كاذب است، چنين چيزى ممكن نيست؛ زيرا اگر اين احتمال براى شيعيان با ويژگىهايى كه گفته شد، روا باشد، براى هر مسلمانى هم روا خواهد بود و در نتيجه، معجزات پيامبران كه با نقل متواتر ثابت شده، بىاعتبار خواهد شد و همچنين بر هركسى ديگر هم روا خواهد بود، بهطورىكه هيچ گزارشى در دنيا صادق نخواهد بود... .<ref>ر.ك: متن كتاب، ص11 - 12</ref> | #نويسنده اين پرسش را مطرح كرده است كه با توجه به اختلافات آشكارى كه مردم در وجود حضرت مهدى (عج) دارند، چه دليلى بر وجود امام صاحب غيبت(ع) هست؟ و خودش چنين پاسخ داده است: ما شيعيان دوازدهامامى را مىشناسيم كه شرق و غرب جهان را گرفته و با اختلاف آرا و همتها در جاهاى گوناگون زندگى مىكنند و همديگر را نمىشناسند، ولى همگى در اين موضوع همعقيده هستند كه دروغ حرام است و به قبح دروغ آگاهند و بهصورت متواتر از امامان خود از اميرالمؤمنين على(ع) نقل مىكنند كه امام دوازدهم غيبت مىكند و اهل باطل در او شك مىكنند و نقل مىكنند كه غيبت واقع مىشود به همان ترتيبى كه واقع شده است. پس اين اخبار را يا صادق بايد بشماريد يا كاذب. اگر صادق باشد كه نتيجه صحت اعتقاد ما مىشود و اگر كسى بخواهد بگويد كه كاذب است، چنين چيزى ممكن نيست؛ زيرا اگر اين احتمال براى شيعيان با ويژگىهايى كه گفته شد، روا باشد، براى هر مسلمانى هم روا خواهد بود و در نتيجه، معجزات پيامبران كه با نقل متواتر ثابت شده، بىاعتبار خواهد شد و همچنين بر هركسى ديگر هم روا خواهد بود، بهطورىكه هيچ گزارشى در دنيا صادق نخواهد بود... ..<ref>ر.ك: متن كتاب، ص11 - 12</ref> | ||
#نويسنده اين اشكال را مطرح كرده: واجب است كه اين روايات غيبت امام زمان(ع) را علاوه بر شيعه، ديگران هم نقل كنند. [[شيخ مفيد]] پاسخ داده است: اين مطلبى كه شما مىگوييد، نه لازم است و نه واجب و اگر چنين موضوعى را واجب بشماريد، لازمهاش اين است كه خبرى كه موافق و مخالف آن را نقل نكند، صحيح نباشد و لازمه اين مطلب، بىاعتبارى همه اخبار مىشود (همان، ص15). بايد توجه كرد كه منظور [[شيخ مفيد]] اين نيست كه مخالفان، روايات غيبت امام زمان(ع) را نقل نكردهاند، بلكه مقصودش اين است كه براى اثبات يك مطلب ضرورتى ندارد كه حتماً مخالفان هم آن مطلب را نقل كرده باشند. | #نويسنده اين اشكال را مطرح كرده: واجب است كه اين روايات غيبت امام زمان(ع) را علاوه بر شيعه، ديگران هم نقل كنند. [[شيخ مفيد]] پاسخ داده است: اين مطلبى كه شما مىگوييد، نه لازم است و نه واجب و اگر چنين موضوعى را واجب بشماريد، لازمهاش اين است كه خبرى كه موافق و مخالف آن را نقل نكند، صحيح نباشد و لازمه اين مطلب، بىاعتبارى همه اخبار مىشود (همان، ص15). بايد توجه كرد كه منظور [[شيخ مفيد]] اين نيست كه مخالفان، روايات غيبت امام زمان(ع) را نقل نكردهاند، بلكه مقصودش اين است كه براى اثبات يك مطلب ضرورتى ندارد كه حتماً مخالفان هم آن مطلب را نقل كرده باشند. | ||
#نويسنده به قصيده سيد بن محمد حميرى استشهاد كرده كه 150 سال قبل از غيبت، درباره امام زمان(ع) سروده است: | #نويسنده به قصيده سيد بن محمد حميرى استشهاد كرده كه 150 سال قبل از غيبت، درباره امام زمان(ع) سروده است: | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
#: «و اينگونه از وصىّ محمد(ص)؛ يعنى از اميرالمؤمنين على(ع)، براى ما روايت شده است - و هرگز دروغى نگفته است - كه ولىّ خدا مفقود مىشود و ديده نمىشود... براى او غيبتى است كه ضرورى است و بايد انجام شود پس صلوات خدا بر آن غايب. | #: «و اينگونه از وصىّ محمد(ص)؛ يعنى از اميرالمؤمنين على(ع)، براى ما روايت شده است - و هرگز دروغى نگفته است - كه ولىّ خدا مفقود مىشود و ديده نمىشود... براى او غيبتى است كه ضرورى است و بايد انجام شود پس صلوات خدا بر آن غايب. | ||
[[شيخ مفيد]] بعد از نقل اين اشعار تأكيد مىكند: بنگريد به قول اين سيد كه چگونه قاطعانه مىگويد و اين نيست جز بهخاطر اينكه بهصورت قاطع و متواتر اين روايات براى او ثابت شده است... .<ref>ر.ك: همان، ص14 - 15</ref> | [[شيخ مفيد]] بعد از نقل اين اشعار تأكيد مىكند: بنگريد به قول اين سيد كه چگونه قاطعانه مىگويد و اين نيست جز بهخاطر اينكه بهصورت قاطع و متواتر اين روايات براى او ثابت شده است... ..<ref>ر.ك: همان، ص14 - 15</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
با توجه به آنكه اين رساله در قالب پرسش و پاسخ نوشته شده و ساختار كتابى ندارد و حجمش نيز اندك است، براى اثر حاضر، فهرست مطالب و همچنين فهرست منابع و فهرستهاى فنى (آيات، روايات، اعلام، امكنه و...) فراهم نشده است. | با توجه به آنكه اين رساله در قالب پرسش و پاسخ نوشته شده و ساختار كتابى ندارد و حجمش نيز اندك است، براى اثر حاضر، فهرست مطالب و همچنين فهرست منابع و فهرستهاى فنى (آيات، روايات، اعلام، امكنه و...) فراهم نشده است. | ||
آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد محمدرضا حسينى جلالى]] در مقدمهاش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معين نكرده است، گزارش علمى مفيدى از محتواى رساله حاضر به زبان عربى بيان كرده است. مصحح محترم، تصاويرى از آغاز و انجام نسخههاى خطى اثر حاضر را آورده است .<ref>مقدمه كتاب، ص7 - 10</ref> | آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد محمدرضا حسينى جلالى]] در مقدمهاش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معين نكرده است، گزارش علمى مفيدى از محتواى رساله حاضر به زبان عربى بيان كرده است. مصحح محترم، تصاويرى از آغاز و انجام نسخههاى خطى اثر حاضر را آورده است ..<ref>مقدمه كتاب، ص7 - 10</ref> | ||
هرچند زمان و مكان نگارش اين اثر مشخص نشده است، ولى از تاريخى كه از قول اشكالكننده در اواخر بحث آمده معلوم مىشود كه اين مطالب در حدود سال 400ق، گفته و نوشته شده است. به اين عبارت دقت بفرماييد: «... فقام إنسان من المعتزلة و قال للشيخ المفيد كيف يجوز ذلك منك و أنت نظار منهم قائل بالعدل و التوحيد و قائل بأحكام العقول تعتقد إمامة رجل ما صحت ولادته دون إمامته و لا وجوده دون عدمه و قد تطاولت السنون حتى أن المعتقد منكم يقول إن له منذ ولد خمسا و أربعين و مائة سنة فهل يجوز هذا في عقل أو سمع؟...» .<ref>متن كتاب، ص16</ref>؛ «... پس شخصى از معتزلىها بلند شد و به [[شيخ مفيد]] گفت: چگونه چنين مطلبى از تو صادر مىشود، درحالىكه تو صاحبنظرشان هستى و عدل و توحيد را قبول دارى و حكم عقل را مىپذيرى؟ آيا اعتقاد به امامت مردى دارى كه ولادتش ثابت نشده تا چه برسد به امامتش و هنوز هستى او بر عدمش رجحان نيافته و سالهاى بسيارى گذشته تا جايى كه معتقدان شما مىگويند كه او از زمانى كه متولد شده تاكنون 145 سال عمر كرده است. آيا اين مطلب از نظر عقل يا نقل جايز است؟...». تاريخ مذكور، با توجه به اين مطلب، با ضميمه شدن به ولادت حضرت مهدى موعود(عج) در تاريخ نيمه شعبان 255ق، آشكار مىشود. اين نكته را آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد محمدرضا حسينى جلالى]] نيز در مقدمهاش يادآور شده است .<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص6.</ref> مصحح محترم براى اين اثر مختصر، پاورقىهايى نيز نوشته و در آن، منابع روايات و نسخهبدلها را ذكر كرده و گاه توضيحى بهنسبت مفصل درباره اشعار ذكرشده در متن بيان كرده و حتى به استنتاج از آن پرداخته است .<ref>ر.ك: متن كتاب، ص14، پاورقى 10</ref> | هرچند زمان و مكان نگارش اين اثر مشخص نشده است، ولى از تاريخى كه از قول اشكالكننده در اواخر بحث آمده معلوم مىشود كه اين مطالب در حدود سال 400ق، گفته و نوشته شده است. به اين عبارت دقت بفرماييد: «... فقام إنسان من المعتزلة و قال للشيخ المفيد كيف يجوز ذلك منك و أنت نظار منهم قائل بالعدل و التوحيد و قائل بأحكام العقول تعتقد إمامة رجل ما صحت ولادته دون إمامته و لا وجوده دون عدمه و قد تطاولت السنون حتى أن المعتقد منكم يقول إن له منذ ولد خمسا و أربعين و مائة سنة فهل يجوز هذا في عقل أو سمع؟...» ..<ref>متن كتاب، ص16</ref>؛ «... پس شخصى از معتزلىها بلند شد و به [[شيخ مفيد]] گفت: چگونه چنين مطلبى از تو صادر مىشود، درحالىكه تو صاحبنظرشان هستى و عدل و توحيد را قبول دارى و حكم عقل را مىپذيرى؟ آيا اعتقاد به امامت مردى دارى كه ولادتش ثابت نشده تا چه برسد به امامتش و هنوز هستى او بر عدمش رجحان نيافته و سالهاى بسيارى گذشته تا جايى كه معتقدان شما مىگويند كه او از زمانى كه متولد شده تاكنون 145 سال عمر كرده است. آيا اين مطلب از نظر عقل يا نقل جايز است؟...». تاريخ مذكور، با توجه به اين مطلب، با ضميمه شدن به ولادت حضرت مهدى موعود(عج) در تاريخ نيمه شعبان 255ق، آشكار مىشود. اين نكته را آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد محمدرضا حسينى جلالى]] نيز در مقدمهاش يادآور شده است ..<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص6.</ref> مصحح محترم براى اين اثر مختصر، پاورقىهايى نيز نوشته و در آن، منابع روايات و نسخهبدلها را ذكر كرده و گاه توضيحى بهنسبت مفصل درباره اشعار ذكرشده در متن بيان كرده و حتى به استنتاج از آن پرداخته است ..<ref>ر.ك: متن كتاب، ص14، پاورقى 10</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش