۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابی ' به 'ابی') |
جز (جایگزینی متن - 'شريف رضى' به 'شريف رضى ') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
يحيى بن حمزه در آغاز بخشى كه از براى گزارش نقوش انگشترىهاى اميرمؤمنان على عليهالسلام در پايان الدّيباج الوضى افزوده است، توضيحى جالب توجّه به رقم آورده، در اين توضيح، به ويژه يارى جستن گوينده از سنّت علوى براى روشن ساختن گوشههايى از سنّت نبوى كه مبْهم يا مجْمل مانده، سخت نگريستنى است. | يحيى بن حمزه در آغاز بخشى كه از براى گزارش نقوش انگشترىهاى اميرمؤمنان على عليهالسلام در پايان الدّيباج الوضى افزوده است، توضيحى جالب توجّه به رقم آورده، در اين توضيح، به ويژه يارى جستن گوينده از سنّت علوى براى روشن ساختن گوشههايى از سنّت نبوى كه مبْهم يا مجْمل مانده، سخت نگريستنى است. | ||
يحيى، ديباجهى شريف رضى را در شرح خود نياورده و گزارش نكرده است، ليك خود ديباجهاى نه چندان كوتاه به قلم آورده كه در آن - از جمله- به معرّفى نهجالبلاغه شريف رضى و تبيين شيوهى شرح خويش دست يازيده است. | يحيى، ديباجهى [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را در شرح خود نياورده و گزارش نكرده است، ليك خود ديباجهاى نه چندان كوتاه به قلم آورده كه در آن - از جمله- به معرّفى نهجالبلاغه [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] و تبيين شيوهى شرح خويش دست يازيده است. | ||
وى در اين ديباجه، پس از معرّفى شريف رضى و بيان اين كه «... هو من فضلاء الإماميّۀ و المشار إليهم منهم» مىنويسد: «و حكى الحاكم ابوسعد [ يعنى حاكم چشمى] أنّه كان زيدىّ المذهب يرى راى الزّيديّه». | وى در اين ديباجه، پس از معرّفى [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] و بيان اين كه «... هو من فضلاء الإماميّۀ و المشار إليهم منهم» مىنويسد: «و حكى الحاكم ابوسعد [ يعنى حاكم چشمى] أنّه كان زيدىّ المذهب يرى راى الزّيديّه». | ||
انصاف آن است كه زيدى شمردن شريف رضى سخنى شگفت و نمود بىاطّلاعى يا غرضْورزى است. بماند كه اى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بىقرارى سياسى و ژكيدنهاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفهى عبّاسى، او را در ديدهى برخى ناظران كماطّلاع به سادات شورندهى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد. | انصاف آن است كه زيدى شمردن [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] سخنى شگفت و نمود بىاطّلاعى يا غرضْورزى است. بماند كه اى بسا تبار مادرى رضى و اين كه مام وى از خاندان ناصر اطروش بوده و هم چنين بىقرارى سياسى و ژكيدنهاى پيدا و پنهان او با دستگاه خليفهى عبّاسى، او را در ديدهى برخى ناظران كماطّلاع به سادات شورندهى زيدى مذهب؛ مانند كرده باشد. | ||
به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّهى رضى را مىشناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر حسينى دانسته! | به هر روى، يحيى از مرده ريگ قلمى رضى آگاهى چندانى نداشته و به صراحت گفته است كه: «و لم أظفر بشىءٍ من مصنّفاته سوى هذا الكتاب يعنى غريب آن است كه او المجازات النبويّهى رضى را مىشناخته است، ليك نسبت كتاب را به رضى نفى كرده و آن را از صدرالدّين على بن ناصر حسينى دانسته! |
ویرایش