۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
سيد حسين امين مقدمهاش را بر كتاب با معرفى نويسنده آغاز كرده است. وى [[ظاهر، سلیمان|سليمان ظاهر]] را از جمله شخصيتهاى كمنظير عرب در قرن بيستم مىداند كه در جنبههاى مختلف فقهى، تاريخى و ادبى در صف اول جاى دارد <ref>مقدمه، ص 7</ref> | سيد حسين امين مقدمهاش را بر كتاب با معرفى نويسنده آغاز كرده است. وى [[ظاهر، سلیمان|سليمان ظاهر]] را از جمله شخصيتهاى كمنظير عرب در قرن بيستم مىداند كه در جنبههاى مختلف فقهى، تاريخى و ادبى در صف اول جاى دارد .<ref>مقدمه، ص 7</ref> | ||
نويسنده در مقدمهاش به برخى از آثار شيعه مانند: رساله «[[أصل الشيعة و أصولها]]» نوشته شيخ محمدحسين آل كاشفالغطاء، «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]» [[امین، محسن|سيد محسن امين عاملى]] و «[[طبقات أعلام الشيعة]]» [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آغابزرگ طهرانى]] اشاره كرده است <ref>مقدمه، ص 23</ref> | نويسنده در مقدمهاش به برخى از آثار شيعه مانند: رساله «[[أصل الشيعة و أصولها]]» نوشته شيخ محمدحسين آل كاشفالغطاء، «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]» [[امین، محسن|سيد محسن امين عاملى]] و «[[طبقات أعلام الشيعة]]» [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آغابزرگ طهرانى]] اشاره كرده است .<ref>مقدمه، ص 23</ref> | ||
مطالب اجزاى كتاب بهاختصار بدين شرح است: | مطالب اجزاى كتاب بهاختصار بدين شرح است: | ||
#در اين جزء از كتاب، تاريخ سياسى شيعه مورد بررسى قرار گرفته است. در ابتداى اين جزء در ضمن مقدمهاى، از اسباب و علل كيان سياسى شيعه سخن به ميان آمده است. نويسنده، معتقد است كه سياست شيعى بر مبناى مبارزه با سياست اموى و عباسى و تحت پوشش كتمان و تقيه استوار گرديده است. از جمله جهادهاى سياسى مخفى در زمان اين دو دولت تحت پوشش كتمان و تقيه بود <ref>متن كتاب، جلد 1، ص 27</ref> | #در اين جزء از كتاب، تاريخ سياسى شيعه مورد بررسى قرار گرفته است. در ابتداى اين جزء در ضمن مقدمهاى، از اسباب و علل كيان سياسى شيعه سخن به ميان آمده است. نويسنده، معتقد است كه سياست شيعى بر مبناى مبارزه با سياست اموى و عباسى و تحت پوشش كتمان و تقيه استوار گرديده است. از جمله جهادهاى سياسى مخفى در زمان اين دو دولت تحت پوشش كتمان و تقيه بود .<ref>متن كتاب، جلد 1، ص 27</ref> | ||
#:نويسنده در ذكر اسباب و لوازم تفكر شيعى، ابتدا به موضوع خلافت پرداخته است. شيعه، معتقد است كه به ادله كتاب و حديث، خلافت منحصر در على(ع) و فرزندان اوست. البته شيعه از روى اختيار يا اكراه، بر اطاعت از خلفاى سهگانه همانند امامشان سكوت اختيار نمودند <ref>متن كتاب، ص 28</ref> از جمله مهمترين سببهايى كه تفكر شيعى بهصورت حركتى منظم در آن ظهور دارد، واقعه عاشورا و شهادت امام حسين(ع) است <ref>همان، ص 32</ref> | #:نويسنده در ذكر اسباب و لوازم تفكر شيعى، ابتدا به موضوع خلافت پرداخته است. شيعه، معتقد است كه به ادله كتاب و حديث، خلافت منحصر در على(ع) و فرزندان اوست. البته شيعه از روى اختيار يا اكراه، بر اطاعت از خلفاى سهگانه همانند امامشان سكوت اختيار نمودند .<ref>متن كتاب، ص 28</ref> از جمله مهمترين سببهايى كه تفكر شيعى بهصورت حركتى منظم در آن ظهور دارد، واقعه عاشورا و شهادت امام حسين(ع) است .<ref>همان، ص 32</ref> | ||
#:در بخش ديگرى از اين جزء، مطالب و اخبارى كه در منابع مختلف درباره خلافت بنى عباس و چگونگى زوال بنى اميه آمده، به جهت ارتباط آن با موضوع بحث گردآورى شده است <ref>همان، ص 45 - 62</ref> | #:در بخش ديگرى از اين جزء، مطالب و اخبارى كه در منابع مختلف درباره خلافت بنى عباس و چگونگى زوال بنى اميه آمده، به جهت ارتباط آن با موضوع بحث گردآورى شده است .<ref>همان، ص 45 - 62</ref> | ||
#:در انتهاى اين جزء، تاريخ فاطميان كه دولت شيعه در مغرب بوده مورد بررسى قرار گرفته است. تاريخ [[ابن خلدون]] از جمله منابع اصلى اين بخش از كتاب است. همچنين تاريخ فاطميان از ابتدا تا عهد مستنصر فاطمى از كتاب «الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] نقل شده است <ref>همان، ص 63 - 382</ref> | #:در انتهاى اين جزء، تاريخ فاطميان كه دولت شيعه در مغرب بوده مورد بررسى قرار گرفته است. تاريخ [[ابن خلدون]] از جمله منابع اصلى اين بخش از كتاب است. همچنين تاريخ فاطميان از ابتدا تا عهد مستنصر فاطمى از كتاب «الخطط و الآثار» [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] نقل شده است .<ref>همان، ص 63 - 382</ref> | ||
#در اين جلد از كتاب، تاريخ بنى حمدان، بنى زهره و بنى عمار مورد مطالعه قرار گرفته است. از بخشهاى قابل توجه، ذكر علما و ادباى حلب است. ابوبكر خوارزمى، ابوعلى فارسى و ابن خالويه از جمله دانشمندان و ادبايى هستند كه در ضمن تاريخ بنى زهره از آنها ياد شده است <ref>همان، جلد 2، ص 265 - 269</ref> | #در اين جلد از كتاب، تاريخ بنى حمدان، بنى زهره و بنى عمار مورد مطالعه قرار گرفته است. از بخشهاى قابل توجه، ذكر علما و ادباى حلب است. ابوبكر خوارزمى، ابوعلى فارسى و ابن خالويه از جمله دانشمندان و ادبايى هستند كه در ضمن تاريخ بنى زهره از آنها ياد شده است .<ref>همان، جلد 2، ص 265 - 269</ref> | ||
#:از جمله بخشهاى كتاب، شرح احوال بنى عمار است كه ابتدا قاضى طرابلس بوده و سپس به حكومت رسيدهاند. نسب اين خاندان به قبيله كتامه مغرب مىرسيده است. نويسنده به اشتباه مورخين در يكى دانستن بنى عمار طبرستانى با بنى عمار مغربى اشاره كرده است <ref>همان، جلد 2، ص 310</ref> نويسنده همچنين با اشاره به نبود مصادر تاريخى در ذكر سكونت بنى عمار در طرابلس مىنويسد: «ما مصدر تاريخى نداريم كه زمان سكونت بنى عمار در طرابلس و زمانى را كه به قضاوت و حكومت رسيدهاند، ذكر كرده باشد. تنها چيزى كه نزد مورخين مهم بوده ذكر حوادث عهد بنى عمار بوده است» <ref>همان، ص 363</ref> | #:از جمله بخشهاى كتاب، شرح احوال بنى عمار است كه ابتدا قاضى طرابلس بوده و سپس به حكومت رسيدهاند. نسب اين خاندان به قبيله كتامه مغرب مىرسيده است. نويسنده به اشتباه مورخين در يكى دانستن بنى عمار طبرستانى با بنى عمار مغربى اشاره كرده است .<ref>همان، جلد 2، ص 310</ref> نويسنده همچنين با اشاره به نبود مصادر تاريخى در ذكر سكونت بنى عمار در طرابلس مىنويسد: «ما مصدر تاريخى نداريم كه زمان سكونت بنى عمار در طرابلس و زمانى را كه به قضاوت و حكومت رسيدهاند، ذكر كرده باشد. تنها چيزى كه نزد مورخين مهم بوده ذكر حوادث عهد بنى عمار بوده است» .<ref>همان، ص 363</ref> | ||
#جلد سوم كتاب با ذكر شرح حال «حرافشه» آغاز شده است. در كتب تاريخ و لغت ذكرى از اسم «حرفوش» نرفته است <ref>متن كتاب، جلد 3، ص 7</ref> نويسنده تأكيد كرده كه به تاريخ مستقلى درباره حرافشه دست نيافته است، بلكه درباره اين خانواده مطالب اندكى بهصورت پراكنده در منابع آمده است <ref>همان، ص 9</ref> مؤلف اسامى 23 تن از امراى اين خاندان را از منابعى چون خطط [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و خلاصة الأثر محبى گرد آورده و به شرح حوادث زمان آنها پرداخته است <ref>همان، ص 9 - 107</ref> | #جلد سوم كتاب با ذكر شرح حال «حرافشه» آغاز شده است. در كتب تاريخ و لغت ذكرى از اسم «حرفوش» نرفته است .<ref>متن كتاب، جلد 3، ص 7</ref> نويسنده تأكيد كرده كه به تاريخ مستقلى درباره حرافشه دست نيافته است، بلكه درباره اين خانواده مطالب اندكى بهصورت پراكنده در منابع آمده است .<ref>همان، ص 9</ref> مؤلف اسامى 23 تن از امراى اين خاندان را از منابعى چون خطط [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و خلاصة الأثر محبى گرد آورده و به شرح حوادث زمان آنها پرداخته است .<ref>همان، ص 9 - 107</ref> | ||
#:آل حرفوش از اواخر قرن نهم هجرى و به مدت سه قرن در بعلبك و ساير نقاط بقاع حكم راندهاند. آل حرفوش به شجاعت، احترام به شيعه و ترويج شيعه مشهورند، هرچند نارسايىهايى در كردار برخى از امراى اين دولت به چشم مىخورد. در زمان تسلط تركان عثمانى كه علماى شيعه جبل عامل در تنگنا قرار داشتند و مورد ضربوشتم واقع مىشدند بسيارى از آنها مانند: شهيد ثانى، آل حروسيد محمد امين جد سيد محسن امين صاحب [[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]] به بعلبك هجرت نموده و در پرتو عنايت آل حرفوش به تدريس و تبليغ پرداختند. [[شهيد ثانى]] و شاگرد او شيخ حسين بن عبدالصمد حارثى پدر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] سالها در مدرسه نوريه بعلبك به تدريس فقه شيعه مشغول بودند <ref>ناصرى طاهرى، عبدالله، ص 14</ref> | #:آل حرفوش از اواخر قرن نهم هجرى و به مدت سه قرن در بعلبك و ساير نقاط بقاع حكم راندهاند. آل حرفوش به شجاعت، احترام به شيعه و ترويج شيعه مشهورند، هرچند نارسايىهايى در كردار برخى از امراى اين دولت به چشم مىخورد. در زمان تسلط تركان عثمانى كه علماى شيعه جبل عامل در تنگنا قرار داشتند و مورد ضربوشتم واقع مىشدند بسيارى از آنها مانند: شهيد ثانى، آل حروسيد محمد امين جد سيد محسن امين صاحب [[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]] به بعلبك هجرت نموده و در پرتو عنايت آل حرفوش به تدريس و تبليغ پرداختند. [[شهيد ثانى]] و شاگرد او شيخ حسين بن عبدالصمد حارثى پدر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] سالها در مدرسه نوريه بعلبك به تدريس فقه شيعه مشغول بودند .<ref>ناصرى طاهرى، عبدالله، ص 14</ref> | ||
در ادامه اين جلد از كتاب به تاريخ بنى حماده، آل بويه، صفويه، زنديه و قاجاريه پرداخته شده است. پس از آن نويسنده مطالب كتاب را با چگونگى انقراض قاجاريه و روى كار آمدن حكومت پهلوى به نقل از مجله المقتطف به پايان برده است <ref>همان، ص 433</ref> | در ادامه اين جلد از كتاب به تاريخ بنى حماده، آل بويه، صفويه، زنديه و قاجاريه پرداخته شده است. پس از آن نويسنده مطالب كتاب را با چگونگى انقراض قاجاريه و روى كار آمدن حكومت پهلوى به نقل از مجله المقتطف به پايان برده است .<ref>همان، ص 433</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش