۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''تاريخ بغداد''' يا '''تاريخ مدينة السلام'''، اثر عربى عالم قرن پنجم، [[احمد بن على خطيب بغدادى]]، با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا الأهرام، به تشريح حال عالمان، محدّثان و بزرگان بغداد پرداخته است. | '''تاريخ بغداد''' يا '''تاريخ مدينة السلام'''، اثر عربى عالم قرن پنجم، [[احمد بن على خطيب بغدادى]]، با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا الأهرام، به تشريح حال عالمان، محدّثان و بزرگان بغداد پرداخته است. | ||
زمان آغاز تأليف، به درستى معلوم نيست، اما ظاهراً مؤلف تا هنگام مرگ پيوسته آن را تكميل مىكرده است؛ همچنانكه در شرح حال دو تن از بزرگان، سال درگذشت آنها را 463ق، ثبت كرده كه سال درگذشت خود او مىباشد.<ref>دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205</ref> | زمان آغاز تأليف، به درستى معلوم نيست، اما ظاهراً مؤلف تا هنگام مرگ پيوسته آن را تكميل مىكرده است؛ همچنانكه در شرح حال دو تن از بزرگان، سال درگذشت آنها را 463ق، ثبت كرده كه سال درگذشت خود او مىباشد.<ref>دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205</ref> | ||
اهميت كتاب از جهت حيات علمى، در اين است كه از روشهاى تدريس و رويههاى علما در برخورد با شاگردانشان و نيز از مدارسى كه در دو قرن 4 و 5 هجرى وجود داشته و حلقات علمى و نشستهاى دانشمندان در مساجد به جهت حديث كردن و تدريس، گزارش مىدهد؛ چنانكه از نشاط علمى موجود در شهرهاى اسلامى آن دوران نيز خبر داده است.<ref>مقدمه کتاب، ص22</ref> | اهميت كتاب از جهت حيات علمى، در اين است كه از روشهاى تدريس و رويههاى علما در برخورد با شاگردانشان و نيز از مدارسى كه در دو قرن 4 و 5 هجرى وجود داشته و حلقات علمى و نشستهاى دانشمندان در مساجد به جهت حديث كردن و تدريس، گزارش مىدهد؛ چنانكه از نشاط علمى موجود در شهرهاى اسلامى آن دوران نيز خبر داده است.<ref>مقدمه کتاب، ص22</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
مقدمه مصحح، به ارائه شرح حال مفصلى از نويسنده و اثر او، اختصاص يافته است. | مقدمه مصحح، به ارائه شرح حال مفصلى از نويسنده و اثر او، اختصاص يافته است. | ||
مقدمه مؤلف، مشتمل است بر وصفهاى تاريخى و جغرافيايى و نيز بيان آثار تمدنى بغداد از جمله آغاز بنا، وجه تسميه، حدود و مساحت، رودخانهها، پلها، مساجد، مقبرهها و بناها.<ref>دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205</ref> | مقدمه مؤلف، مشتمل است بر وصفهاى تاريخى و جغرافيايى و نيز بيان آثار تمدنى بغداد از جمله آغاز بنا، وجه تسميه، حدود و مساحت، رودخانهها، پلها، مساجد، مقبرهها و بناها.<ref>دهقان، مرتضی؛ رئیسزاده، محمد: ج5، ص205</ref> | ||
مؤلف، از نواحى نزديك بغداد، بهخصوص مدائن، نيز سخن گفته و به تفصيل، به موضعنگارى بغداد پرداخته است.<ref>همان</ref> | مؤلف، از نواحى نزديك بغداد، بهخصوص مدائن، نيز سخن گفته و به تفصيل، به موضعنگارى بغداد پرداخته است.<ref>همان</ref> | ||
وى، در مقدمه، همانند بخش اصلى، مطالب را به شيوه محدثان، با نقل اسناد و نام راويان بيان كرده و گاه مشاهدات خود را از بغداد نوشته است.<ref>همان</ref> | وى، در مقدمه، همانند بخش اصلى، مطالب را به شيوه محدثان، با نقل اسناد و نام راويان بيان كرده و گاه مشاهدات خود را از بغداد نوشته است.<ref>همان</ref> | ||
بيشتر منابع او در مقدمه، از آثار متقدم بوده- كه اعتماد وى را به اين آثار نشان مىدهد- و از منابع همدوره خويش كمتر استفاده كرده است. او، در مقدمه، به ترتيب از قاضى وكيع(متوفى 307)، نِفْطَوَيْه (متوفى 323) و هلال بن مُحَسِّن صابى (متوفى 448) بيشتر از ديگران استفاده كرده است.<ref>همان</ref> | بيشتر منابع او در مقدمه، از آثار متقدم بوده- كه اعتماد وى را به اين آثار نشان مىدهد- و از منابع همدوره خويش كمتر استفاده كرده است. او، در مقدمه، به ترتيب از قاضى وكيع(متوفى 307)، نِفْطَوَيْه (متوفى 323) و هلال بن مُحَسِّن صابى (متوفى 448) بيشتر از ديگران استفاده كرده است.<ref>همان</ref> | ||
در متن اصلى كه شرح حال بزرگان بغداد است، شرح حال 7831 تن از بزرگان بغداد يا منسوب به آن آمده است. اين افراد را، از لحاظ گستره جغرافيايى، مىتوان به سه دسته زير تقسيم كرد: | در متن اصلى كه شرح حال بزرگان بغداد است، شرح حال 7831 تن از بزرگان بغداد يا منسوب به آن آمده است. اين افراد را، از لحاظ گستره جغرافيايى، مىتوان به سه دسته زير تقسيم كرد: | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
#كسانى كه در بغداد يا حومه آن به دنيا آمدهاند، هر چند در منطقه ديگرى ساكن شده باشند؛ | #كسانى كه در بغداد يا حومه آن به دنيا آمدهاند، هر چند در منطقه ديگرى ساكن شده باشند؛ | ||
#افرادى كه مقيم آنجا بودهاند؛ | #افرادى كه مقيم آنجا بودهاند؛ | ||
#كسانى كه در آنجا توقف كرده يا حديث گفتهاند و يا افراد بسيار برجستهاى كه از آنجا گذشتهاند.<ref>همان، ص206</ref> | #كسانى كه در آنجا توقف كرده يا حديث گفتهاند و يا افراد بسيار برجستهاى كه از آنجا گذشتهاند.<ref>همان، ص206</ref> | ||
با آنكه مؤلف كوشيده است افراد را از حوزههاى مختلف انتخاب كند، بيشتر به شرح حال عالمان دينى پرداخته است، بهويژه عالمان حديث يا كسانى كه با حديث سر و كار داشتهاند، بهطورى كه نزديك به حدود دو سوم زندگىنامهها، راجع به محدثان است. با وجود اين، وى راجع به محدثان شيعه تنها به آوردن افراد مشهور بسنده كرده و درباره محدثان مذاهب اهل سنت، به جز شافعى كه مؤلف پيرو مذهب او بوده، شرح كمترى داده است؛ ازاينرو، به او انتقاد شده كه نسبت به مذهب خويش سخت متعصب بوده و انصاف را رعايت نكرده است. برخى نيز به اين انتقاد پاسخ داده و متعصب خواندن او را ناروا دانستهاند.<ref>همان</ref> | با آنكه مؤلف كوشيده است افراد را از حوزههاى مختلف انتخاب كند، بيشتر به شرح حال عالمان دينى پرداخته است، بهويژه عالمان حديث يا كسانى كه با حديث سر و كار داشتهاند، بهطورى كه نزديك به حدود دو سوم زندگىنامهها، راجع به محدثان است. با وجود اين، وى راجع به محدثان شيعه تنها به آوردن افراد مشهور بسنده كرده و درباره محدثان مذاهب اهل سنت، به جز شافعى كه مؤلف پيرو مذهب او بوده، شرح كمترى داده است؛ ازاينرو، به او انتقاد شده كه نسبت به مذهب خويش سخت متعصب بوده و انصاف را رعايت نكرده است. برخى نيز به اين انتقاد پاسخ داده و متعصب خواندن او را ناروا دانستهاند.<ref>همان</ref> | ||
مؤلف، به جنبه دينى كسانى كه عالِم دينى نبودهاند نيز بيشتر از ديگر جنبههاى آنان پرداخته است. وى، شرح حال مشاهير ديگرى را نيز آورده است، از جمله: فقيهان، اصوليان، قاضيان، قاريان، مفسران، متكلمان، واعظان، زاهدان، صوفيان، اديبان، شاعران، داستانسرايان، آموزگاران، نويسندگان، خطاطان، منطقدانان، رياضىدانان، موسيقىدانان، آوازخوانان، منجمان، مورخان، نسبشناسان، خلفا، اُمرا، وزرا، اشراف، پزشكان، جراحان، گياهشناسان، تيراندازان و سواركاران.<ref>همان</ref> | مؤلف، به جنبه دينى كسانى كه عالِم دينى نبودهاند نيز بيشتر از ديگر جنبههاى آنان پرداخته است. وى، شرح حال مشاهير ديگرى را نيز آورده است، از جمله: فقيهان، اصوليان، قاضيان، قاريان، مفسران، متكلمان، واعظان، زاهدان، صوفيان، اديبان، شاعران، داستانسرايان، آموزگاران، نويسندگان، خطاطان، منطقدانان، رياضىدانان، موسيقىدانان، آوازخوانان، منجمان، مورخان، نسبشناسان، خلفا، اُمرا، وزرا، اشراف، پزشكان، جراحان، گياهشناسان، تيراندازان و سواركاران.<ref>همان</ref> | ||
وى، زندگىنامهها را به ترتيب الفبايىِ نام شخص و نام پدر، تنظيم كرده و گاه، در حرف واحد يا حتى اسم واحد، ترتيب طبقاتى را اعمال نموده، در مواردى نيز به هيچيك از اين دو شيوه پاىبند نبوده است.<ref>همان</ref> | وى، زندگىنامهها را به ترتيب الفبايىِ نام شخص و نام پدر، تنظيم كرده و گاه، در حرف واحد يا حتى اسم واحد، ترتيب طبقاتى را اعمال نموده، در مواردى نيز به هيچيك از اين دو شيوه پاىبند نبوده است.<ref>همان</ref> | ||
زندگىنامهها، با شرح حال پنجاه تن از صحابهاى كه به مدائن وارد شدند، آغاز شده است و پيش از همه، شرح حال [[امام على(ع)]] با عنوان «امير المؤمنين و ابن عَم خاتم النبيين» و سپس امام حسن(ع) و امام حسين(ع) با عنوان «سيدا شباب اهل الجنة» آمده است.<ref>همان</ref> | زندگىنامهها، با شرح حال پنجاه تن از صحابهاى كه به مدائن وارد شدند، آغاز شده است و پيش از همه، شرح حال [[امام على(ع)]] با عنوان «امير المؤمنين و ابن عَم خاتم النبيين» و سپس امام حسن(ع) و امام حسين(ع) با عنوان «سيدا شباب اهل الجنة» آمده است.<ref>همان</ref> | ||
مؤلف، پس از شرح حال صحابه، جهت تبرك جستن به نام پيامبر(ص)، به شرح حال كسانى كه نامشان محمد است، پرداخته و سپس نام ديگران را به ترتيب حروف الفبا آورده است. سى و دو زندگىنامه نيز به زنان تعلق دارد كه به نظم الفبايى، در انتهاى كتاب ذكر شده است.<ref>همان</ref> | مؤلف، پس از شرح حال صحابه، جهت تبرك جستن به نام پيامبر(ص)، به شرح حال كسانى كه نامشان محمد است، پرداخته و سپس نام ديگران را به ترتيب حروف الفبا آورده است. سى و دو زندگىنامه نيز به زنان تعلق دارد كه به نظم الفبايى، در انتهاى كتاب ذكر شده است.<ref>همان</ref> | ||
نويسنده، در مواردى كه دو يا چند تن، همنام بودهاند، فردى را مقدم آورده كه تاريخ درگذشتش زودتر بوده و گاهى نيز برخى افراد را به عللى، مقدم بر ديگران ذكر كرده است؛ مثلاً زندگىنامه محمد بن اسحاق بن يسار را به جهت علو اِسناد وى در روايت و كهنسالى او، پيش از ديگر كسانى كه نامشان محمد بوده آورده است.<ref>همان</ref> | نويسنده، در مواردى كه دو يا چند تن، همنام بودهاند، فردى را مقدم آورده كه تاريخ درگذشتش زودتر بوده و گاهى نيز برخى افراد را به عللى، مقدم بر ديگران ذكر كرده است؛ مثلاً زندگىنامه محمد بن اسحاق بن يسار را به جهت علو اِسناد وى در روايت و كهنسالى او، پيش از ديگر كسانى كه نامشان محمد بوده آورده است.<ref>همان</ref> | ||
اگر شخصى علاوه بر نام، به كنيه يا لقبش نيز شهرت داشته يا اگر درباره نام فردى، بين مؤلفان پيش از نويسنده، اختلاف بوده، شرح حال او را، به تفصيل يا به اختصار، ذيل هر يك از دو عنوان، ضمن ارجاع به عنوان ديگر، آورده است.<ref>همان، ص207</ref> | اگر شخصى علاوه بر نام، به كنيه يا لقبش نيز شهرت داشته يا اگر درباره نام فردى، بين مؤلفان پيش از نويسنده، اختلاف بوده، شرح حال او را، به تفصيل يا به اختصار، ذيل هر يك از دو عنوان، ضمن ارجاع به عنوان ديگر، آورده است.<ref>همان، ص207</ref> | ||
مؤلف، گاهى با اينكه احتمال داده كه دو تن از كسانى كه در منابع پيش از او ذكر شدهاند، يك فرد بيش نباشند، چون قراين را كافى ندانسته، براى هر دو تن، زندگىنامه مجزا آورده است.<ref>همان</ref> | مؤلف، گاهى با اينكه احتمال داده كه دو تن از كسانى كه در منابع پيش از او ذكر شدهاند، يك فرد بيش نباشند، چون قراين را كافى ندانسته، براى هر دو تن، زندگىنامه مجزا آورده است.<ref>همان</ref> | ||
وى همچنين در مواردى، براى شخصى كه نامش مطرح بوده، اما واقعيت خارجى نداشته، زندگىنامه آورده، ولى به ساختگى بودنِ آن فرد اشاره كرده است.<ref>همان</ref> | وى همچنين در مواردى، براى شخصى كه نامش مطرح بوده، اما واقعيت خارجى نداشته، زندگىنامه آورده، ولى به ساختگى بودنِ آن فرد اشاره كرده است.<ref>همان</ref> | ||
وى، در تنظيم زندگىنامهها، پس از ذكر نام، كنيه و لقب، متناسب با هر فرد، به اين مطالب پرداخته است: | وى، در تنظيم زندگىنامهها، پس از ذكر نام، كنيه و لقب، متناسب با هر فرد، به اين مطالب پرداخته است: | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
محل دفن؛ | محل دفن؛ | ||
و....<ref>همان</ref> | و....<ref>همان</ref> | ||
وى، با آنكه به بسيارى از آثار افرادِ مذكور در تاريخ بغداد اشاره نكرده، از 446 اثرِ مكتوب متعلق به قرنهاى سوم تا پنجم در زمينههاى مختلف، ياد كرده است، از جمله زمينههاى علوم قرآنى و قرائت، تفسير، حديث و علوم آن، رجال، فقه و اصول، كلام و عقايد، منطق، ادب، تاريخ و تصوف.<ref>همان</ref> | وى، با آنكه به بسيارى از آثار افرادِ مذكور در تاريخ بغداد اشاره نكرده، از 446 اثرِ مكتوب متعلق به قرنهاى سوم تا پنجم در زمينههاى مختلف، ياد كرده است، از جمله زمينههاى علوم قرآنى و قرائت، تفسير، حديث و علوم آن، رجال، فقه و اصول، كلام و عقايد، منطق، ادب، تاريخ و تصوف.<ref>همان</ref> | ||
نويسنده، به ندرت مسائل را به بيان خود شرح داده و معمولاً رشته سخن را به ديگران سپرده است. وى در نقل مطالب، كوشيده تا براى پرهيز از ايجاد بدگمانى در خواننده نسبت به مؤلف، ديدگاههاى خود را غير مستقيم بيان كند. در اين زمينه، از جمله، مىتوان به زندگىنامه معاويه اشاره كرد. با اينهمه، در مواردى براى تصحيح اشتباهات ديگران، نظر خويش را به صراحت بيان كرده است.<ref>همان</ref> | نويسنده، به ندرت مسائل را به بيان خود شرح داده و معمولاً رشته سخن را به ديگران سپرده است. وى در نقل مطالب، كوشيده تا براى پرهيز از ايجاد بدگمانى در خواننده نسبت به مؤلف، ديدگاههاى خود را غير مستقيم بيان كند. در اين زمينه، از جمله، مىتوان به زندگىنامه معاويه اشاره كرد. با اينهمه، در مواردى براى تصحيح اشتباهات ديگران، نظر خويش را به صراحت بيان كرده است.<ref>همان</ref> | ||
وى، معمولاً در شرح حال محدثان، از آنان يك يا چند حديث نقل كرده؛ ازاينرو، مىتوان كتاب را اثرى روايى نيز به شمار آورد. او در نقل اين روايات، از كتابهاى حديث و فرهنگهاى حديثى و روايى استفاده برده است. وى به تكرارى بودن رواياتى كه در دو يا چند زندگىنامه آورده نيز اشاره كرده است.<ref>همان</ref> | وى، معمولاً در شرح حال محدثان، از آنان يك يا چند حديث نقل كرده؛ ازاينرو، مىتوان كتاب را اثرى روايى نيز به شمار آورد. او در نقل اين روايات، از كتابهاى حديث و فرهنگهاى حديثى و روايى استفاده برده است. وى به تكرارى بودن رواياتى كه در دو يا چند زندگىنامه آورده نيز اشاره كرده است.<ref>همان</ref> | ||
در كتاب، روايات ضعيف نيز وجود دارد؛ ازاينرو، برخى از مؤلف انتقاد كردهاند، البته خطيب، اغلبِ اين روايات را نقد و بررسى كرده و به رد برخى يا ترديد نسبت به برخى ديگر پرداخته و نظر نهايى خود را بيان كرده است. موضعگيرىهاى وى در اين موارد، به دليل تسلط او بر حديث و علوم آن، مهم دانسته شده است.<ref>همان</ref> | در كتاب، روايات ضعيف نيز وجود دارد؛ ازاينرو، برخى از مؤلف انتقاد كردهاند، البته خطيب، اغلبِ اين روايات را نقد و بررسى كرده و به رد برخى يا ترديد نسبت به برخى ديگر پرداخته و نظر نهايى خود را بيان كرده است. موضعگيرىهاى وى در اين موارد، به دليل تسلط او بر حديث و علوم آن، مهم دانسته شده است.<ref>همان</ref> | ||
خطيب، از راههاى مختلف به نقد و بررسى روايات پرداخته است؛ ازاينرو، گاهى در مقام ترجيح ميان روايات متعارض، در مقابل محتواى يك روايت، رواياتى ديگر و معمولاً با اسنادى معتبرتر آورده است تا بدين وسيله، ضعف آن روايت را نشان دهد. همچنين هر گاه اِسناد روايت، ضعيف يا خدشهپذير بوده، با نقل اقوال گوناگون راجع به آن، خواننده را به دقت در آن برانگيخته است. گاهى نيز كه در معناى روايتى اختلاف بوده، نظر خود را بيان كرده و برخى اشتباهات ناقلان احاديث را در ضبط الفاظ احاديث تصحيح كرده است.<ref>همان</ref> | خطيب، از راههاى مختلف به نقد و بررسى روايات پرداخته است؛ ازاينرو، گاهى در مقام ترجيح ميان روايات متعارض، در مقابل محتواى يك روايت، رواياتى ديگر و معمولاً با اسنادى معتبرتر آورده است تا بدين وسيله، ضعف آن روايت را نشان دهد. همچنين هر گاه اِسناد روايت، ضعيف يا خدشهپذير بوده، با نقل اقوال گوناگون راجع به آن، خواننده را به دقت در آن برانگيخته است. گاهى نيز كه در معناى روايتى اختلاف بوده، نظر خود را بيان كرده و برخى اشتباهات ناقلان احاديث را در ضبط الفاظ احاديث تصحيح كرده است.<ref>همان</ref> | ||
وى در رواياتى كه اظهار نظرِ قطعى درباره صحت و سقم آنها ممكن نبوده، به اظهار شك و ترديد نسبت به آنها بسنده كرده است. | وى در رواياتى كه اظهار نظرِ قطعى درباره صحت و سقم آنها ممكن نبوده، به اظهار شك و ترديد نسبت به آنها بسنده كرده است. | ||
بغدادى به جرح و تعديل راويان نيز پرداخته و نظرهاى جرح و تعديلىِ مختلف را در زندگىنامه افراد آورده است؛ ازاينرو، بخشى از زندگىنامهها مربوط به ستايش يا مذمتى است كه درباره افراد گفته يا نوشته شده است. وى، يادآور شده كه درباره افرادى كه در مورد آنها اختلاف نظر وجود دارد، آنچه در آخرين كلام آورده نظر نهايى اوست و شايان اعتماد است.<ref>همان</ref> | بغدادى به جرح و تعديل راويان نيز پرداخته و نظرهاى جرح و تعديلىِ مختلف را در زندگىنامه افراد آورده است؛ ازاينرو، بخشى از زندگىنامهها مربوط به ستايش يا مذمتى است كه درباره افراد گفته يا نوشته شده است. وى، يادآور شده كه درباره افرادى كه در مورد آنها اختلاف نظر وجود دارد، آنچه در آخرين كلام آورده نظر نهايى اوست و شايان اعتماد است.<ref>همان</ref> | ||
وى، هر گاه براى شناخت فرد، اطلاعات كافى نداشته، اظهار نظر نكرده و با ذكر اقوال گوناگون و احتمالات مختلف، نتيجهگيرى را به خواننده واگذار كرده است.<ref>همان</ref> | وى، هر گاه براى شناخت فرد، اطلاعات كافى نداشته، اظهار نظر نكرده و با ذكر اقوال گوناگون و احتمالات مختلف، نتيجهگيرى را به خواننده واگذار كرده است.<ref>همان</ref> | ||
با بررسى و مقايسه نقلهاى نويسنده و منابع او، معلوم شده كه وى در نقل مطالب، دقت داشته و در آنها دخل و تصرف نكرده و هيچگاه سخنان ديگران را به خود نسبت نداده است. | با بررسى و مقايسه نقلهاى نويسنده و منابع او، معلوم شده كه وى در نقل مطالب، دقت داشته و در آنها دخل و تصرف نكرده و هيچگاه سخنان ديگران را به خود نسبت نداده است. | ||
وى، به شرح حال رياضىدانان، منجمين و فلاسفه نپرداخته؛ چنانكه درباره رجال سياسى، فرماندهان جنگ، اديبان، شعرا و مغنىها نيز بهصورت كامل بحث نكرده است؛ ازاينرو، «تاريخ بغداد» يك كتاب تاريخى فراگير و شامل به شمار نمىآيد.<ref>همان، ص206</ref> | وى، به شرح حال رياضىدانان، منجمين و فلاسفه نپرداخته؛ چنانكه درباره رجال سياسى، فرماندهان جنگ، اديبان، شعرا و مغنىها نيز بهصورت كامل بحث نكرده است؛ ازاينرو، «تاريخ بغداد» يك كتاب تاريخى فراگير و شامل به شمار نمىآيد.<ref>همان، ص206</ref> | ||
ويژگى خاص كتاب، در توجه آن به «حديث» آشكار مىشود، چرا كه مؤلف، شرح حال حدود پنج هزار نفر از رجال حديث را در آن گرد آورده است.<ref>همان</ref> | ويژگى خاص كتاب، در توجه آن به «حديث» آشكار مىشود، چرا كه مؤلف، شرح حال حدود پنج هزار نفر از رجال حديث را در آن گرد آورده است.<ref>همان</ref> | ||
از جمله ويژگىهاى كتاب اين است كه دربرگيرنده برخى از كتابهايى است كه در تاريخ بغداد نگاشته شده و در حال حاضر در دسترس ما قرار ندارند. | از جمله ويژگىهاى كتاب اين است كه دربرگيرنده برخى از كتابهايى است كه در تاريخ بغداد نگاشته شده و در حال حاضر در دسترس ما قرار ندارند. | ||
نكته مهم ديگر، دقتى است كه از جانب نويسنده نسبت به اسناد روايات صورت گرفته است؛ چه اين روايات، مربوط به حديث و رجال حديث باشد و چه مربوط به تاريخ و ادب. با توجه به فقدان تعداد زيادى از مصنفاتى كه وى از آنها مطالبى را فرا گرفته است، اهميت أسانيد وى به اين كتابها روشن مىشود، چرا كه در واقع نويسنده با اين أسانيد، گويى خود آن كتابها را در اختيار ما قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص207</ref> | نكته مهم ديگر، دقتى است كه از جانب نويسنده نسبت به اسناد روايات صورت گرفته است؛ چه اين روايات، مربوط به حديث و رجال حديث باشد و چه مربوط به تاريخ و ادب. با توجه به فقدان تعداد زيادى از مصنفاتى كه وى از آنها مطالبى را فرا گرفته است، اهميت أسانيد وى به اين كتابها روشن مىشود، چرا كه در واقع نويسنده با اين أسانيد، گويى خود آن كتابها را در اختيار ما قرار داده است.<ref>ر.ک: همان، ص207</ref> | ||
پرداختن مؤلف به روايات شاذ كه با اتفاق علماء مخالف است، از ديگر ويژگىهاى كتاب به شمار رفته و از گستره آگاهى وى نسبت به اين گونه روايات حكايت مىكند، چرا كه شناخت اين دسته از روايات، مستلزم احاطه و تسلط نسبت به ساير روايات و نيز شناخت اجماعهاست.<ref>همان</ref> | پرداختن مؤلف به روايات شاذ كه با اتفاق علماء مخالف است، از ديگر ويژگىهاى كتاب به شمار رفته و از گستره آگاهى وى نسبت به اين گونه روايات حكايت مىكند، چرا كه شناخت اين دسته از روايات، مستلزم احاطه و تسلط نسبت به ساير روايات و نيز شناخت اجماعهاست.<ref>همان</ref> | ||
كتاب، درباره تاريخ سياسى، نظامى و اقتصادى بغداد اطلاعات گستردهاى نمىدهد، ولى بُعد فرهنگى آن را از زمان بنيان تا ميانه قرن پنجم، مجسم مىسازد و از اين لحاظ غنى است. همچنين از متن زندگىنامهها، آگاهىهاى سودمندى درباره عالمان، اوضاع اجتماعى آنان و شيوه آموزش دوران پيش از مدرسه، به دست مىآيد.<ref>همان، ص206</ref> | كتاب، درباره تاريخ سياسى، نظامى و اقتصادى بغداد اطلاعات گستردهاى نمىدهد، ولى بُعد فرهنگى آن را از زمان بنيان تا ميانه قرن پنجم، مجسم مىسازد و از اين لحاظ غنى است. همچنين از متن زندگىنامهها، آگاهىهاى سودمندى درباره عالمان، اوضاع اجتماعى آنان و شيوه آموزش دوران پيش از مدرسه، به دست مىآيد.<ref>همان، ص206</ref> | ||
اين اثر، در واقع، دايرة المعارفى است از اعلام منسوب به بغداد از زمان بناى آن (145 - 146) تا سال 463 با نگاه ويژه به محدثان و عالمان دينى و تاريخ فرهنگى منطقه بغداد.<ref>همان</ref> | اين اثر، در واقع، دايرة المعارفى است از اعلام منسوب به بغداد از زمان بناى آن (145 - 146) تا سال 463 با نگاه ويژه به محدثان و عالمان دينى و تاريخ فرهنگى منطقه بغداد.<ref>همان</ref> | ||
بزرگان بسيارى در كتابهاى خود از اين اثر اقتباس كردهاند؛ از جمله، [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] در «الانساب»، ابن ماكولا در «الاكمال»، ابن ابى يَعْلى در «طبقات الحنابلة»، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]] و ارشاد الاريب»، ابن خَلَّكان در «وَفَيات الاعيان»، سُبكى در «طبقات الشافعية الكبرى»، ابن حَجر عَسقَلانى در «[[تهذيب التهذيب]]»، داودى در «طبقات المفسرين»، [[سيوطى]] در «بغية الوعاة» و [[ذهبى]] در همه آثارش.<ref>همان، ص208</ref> | بزرگان بسيارى در كتابهاى خود از اين اثر اقتباس كردهاند؛ از جمله، [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] در «الانساب»، ابن ماكولا در «الاكمال»، ابن ابى يَعْلى در «طبقات الحنابلة»، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]] و ارشاد الاريب»، ابن خَلَّكان در «وَفَيات الاعيان»، سُبكى در «طبقات الشافعية الكبرى»، ابن حَجر عَسقَلانى در «[[تهذيب التهذيب]]»، داودى در «طبقات المفسرين»، [[سيوطى]] در «بغية الوعاة» و [[ذهبى]] در همه آثارش.<ref>همان، ص208</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
همچنين تلخيصهاى متعددى از آن و از برخى ذيلهاى آن نوشته شده است. چندين رديه نيز بر آن تأليف شده است، از جمله «السهم المصيب فى كبد الخطيب»، تأليف عيسى بن ابى بكر ايوبى (متوفى 624). | همچنين تلخيصهاى متعددى از آن و از برخى ذيلهاى آن نوشته شده است. چندين رديه نيز بر آن تأليف شده است، از جمله «السهم المصيب فى كبد الخطيب»، تأليف عيسى بن ابى بكر ايوبى (متوفى 624). | ||
لسترنج، مستشرق انگليسى (متوفى 1933م)، با استفاده از مقدمه مؤلف، موضعنگارى بغداد را به انجام رسانده و ژرژ سالمون، مستشرق فرانسوى (متوفى 1907م)، اين مقدمه را به فرانسه و ياكوبلاسنر آن را به انگليسى ترجمه كرده است.<ref>همان</ref> | لسترنج، مستشرق انگليسى (متوفى 1933م)، با استفاده از مقدمه مؤلف، موضعنگارى بغداد را به انجام رسانده و ژرژ سالمون، مستشرق فرانسوى (متوفى 1907م)، اين مقدمه را به فرانسه و ياكوبلاسنر آن را به انگليسى ترجمه كرده است.<ref>همان</ref> | ||
تاريخ بغداد و ذيلهاى آن، آخرين بار با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا در 24 جلد، شامل چهارده جلد با عنوان «تاريخ بغداد» و هشت جلد با عنوان «ذيول تاريخ بغداد» و دو جلد با عنوان «فهارس»، در بيروت به چاپ رسيد كه بهترين چاپ آن بوده و مبناى مقاله حاضر مىباشد.<ref>همان</ref> | تاريخ بغداد و ذيلهاى آن، آخرين بار با مقدمه و تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا در 24 جلد، شامل چهارده جلد با عنوان «تاريخ بغداد» و هشت جلد با عنوان «ذيول تاريخ بغداد» و دو جلد با عنوان «فهارس»، در بيروت به چاپ رسيد كه بهترين چاپ آن بوده و مبناى مقاله حاضر مىباشد.<ref>همان</ref> | ||
فهرست احاديث نبوى و تراجم تاريخ بغداد كه در تمامى جلدها ذكر شده، در دو جلد پايانى آمده است. | فهرست احاديث نبوى و تراجم تاريخ بغداد كه در تمامى جلدها ذكر شده، در دو جلد پايانى آمده است. |
ویرایش