۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ف' به ': ف') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
#رسالة في اتصاف الماهية بالوجود: | #رسالة في اتصاف الماهية بالوجود: | ||
#:يكى از بحثهاى دامنهدار و مفصل در تاريخ كلام و فلسفه اسلامى كه در اين رساله بدان پرداخته شده، مسئله اشتراك معنوى يا لفظى وجود است كه ابتدا بهعنوان مسئلهاى كلامى مطرح شده و سپس به فلسفه راه يافته است. از آنجا كه وجود بهعنوان عامترين يا يكى از عامترين مفاهيم، هم بر واجب و هم بر ممكن قابل حمل است و در قالب لفظ بهيكسان محمول براى هر دو واقع مىشود، متكلمان را با اين پرسش مواجه ساخته است كه آيا اين محمول در حمل بر واجب و ممكن به يك معناست؟ يا اينكه در هريك به معناى خاصى است و هيچگونه اشتراك معنوى بين آنها وجود ندارد؟ گروهى گمان كردهاند كه وحدت معنوى وجود، مستلزم اثبات شركت بين واجب و ممكن و منافى مقام عزت و عظمت ربوبى است و بنابراين منكر اشتراك معنوى وجود شده و وجود را در هر شىء به معناى خود همان شىء دانستهاند <ref>ر.ك: كتابنيوز، 1395</ref>. | #:يكى از بحثهاى دامنهدار و مفصل در تاريخ كلام و فلسفه اسلامى كه در اين رساله بدان پرداخته شده، مسئله اشتراك معنوى يا لفظى وجود است كه ابتدا بهعنوان مسئلهاى كلامى مطرح شده و سپس به فلسفه راه يافته است. از آنجا كه وجود بهعنوان عامترين يا يكى از عامترين مفاهيم، هم بر واجب و هم بر ممكن قابل حمل است و در قالب لفظ بهيكسان محمول براى هر دو واقع مىشود، متكلمان را با اين پرسش مواجه ساخته است كه آيا اين محمول در حمل بر واجب و ممكن به يك معناست؟ يا اينكه در هريك به معناى خاصى است و هيچگونه اشتراك معنوى بين آنها وجود ندارد؟ گروهى گمان كردهاند كه وحدت معنوى وجود، مستلزم اثبات شركت بين واجب و ممكن و منافى مقام عزت و عظمت ربوبى است و بنابراين منكر اشتراك معنوى وجود شده و وجود را در هر شىء به معناى خود همان شىء دانستهاند .<ref>ر.ك: كتابنيوز، 1395</ref>. | ||
#رسالة في التشخص: | #رسالة في التشخص: | ||
#: «تشخص«عنوان رساله ديگر ملاصدراست. مسئله تشخص كه در كتب فلسفى ذيل مسئله «كلی «و «جزئی «و آن نيز ذيل مباحث مربوط به ماهيت مطرح مىشود، يكى از مسائل مهم فلسفى است كه خود منشأ پيدايى مسائل فلسفى ديگرى شده و در باب آن، آرا و ابحاث متفاوتى مطرح شده است؛ بدين صورت كه در فصلى كه بحث از ماهيت و احكام و لواحق آن يا خواص اجزاى آن و يا اعتبارات آن منعقد شده، اين مطلب طرح شده است كه چون صرف تصور ماهيت نوعيه من حيث هى، مانع از فرض اشتراك و شركت در آن نيست (و اين همان خاصيت كليت ماهيت در ذهن است) و فرد ماهيت، صرف تصورش مانع از اشتراك است، پس ناگزير در فرد علاوه بر ماهيت نوعيه، خصوصيت ديگرى هم هست كه بهواسطه آن، فرد و شخص تصورش مانع از اشتراك با غير مىشود (و اين همان جزئيت به معناى فلسفى است) و سپس اين پرسش مطرح شده است كه آنچه فرد را داراى چنين خاصيت و خصوصيتى مىكند، چيست؟ از آنجا كه تشخص به معناى يادشده در واقع همان جزئيت به معناى فلسفى آن است، مناسب است در اين مقام، كليت هم به معناى فلسفى آن مطرح شود تا از باب «تعرف الأشياء بأضدادها «امكان شناخت دقيقتر تشخص نيز فراهم شود. #:اگر كلى و جزئى بودن در فلسفه را از احكام وجود و بهعبارتديگر از عوارض ذاتى وجود بشمار آوريم و به همين دليل، تقسيم وجود به كلى و جزئى را نيز از تقسيمات عمومى وجود بشمار آوريم، نمىتوانيم مقسم كليت و جزئيت را مفهوم كه تقييد به موطن ذهن دارد، قرار دهيم، بلكه بايد مثل ساير معقولات ثانيه فلسفى، آنها را به معنايى بهكار ببريم كه مقيد به ذهن و يا خارج نباشند <ref>همان</ref>. | #: «تشخص«عنوان رساله ديگر ملاصدراست. مسئله تشخص كه در كتب فلسفى ذيل مسئله «كلی «و «جزئی «و آن نيز ذيل مباحث مربوط به ماهيت مطرح مىشود، يكى از مسائل مهم فلسفى است كه خود منشأ پيدايى مسائل فلسفى ديگرى شده و در باب آن، آرا و ابحاث متفاوتى مطرح شده است؛ بدين صورت كه در فصلى كه بحث از ماهيت و احكام و لواحق آن يا خواص اجزاى آن و يا اعتبارات آن منعقد شده، اين مطلب طرح شده است كه چون صرف تصور ماهيت نوعيه من حيث هى، مانع از فرض اشتراك و شركت در آن نيست (و اين همان خاصيت كليت ماهيت در ذهن است) و فرد ماهيت، صرف تصورش مانع از اشتراك است، پس ناگزير در فرد علاوه بر ماهيت نوعيه، خصوصيت ديگرى هم هست كه بهواسطه آن، فرد و شخص تصورش مانع از اشتراك با غير مىشود (و اين همان جزئيت به معناى فلسفى است) و سپس اين پرسش مطرح شده است كه آنچه فرد را داراى چنين خاصيت و خصوصيتى مىكند، چيست؟ از آنجا كه تشخص به معناى يادشده در واقع همان جزئيت به معناى فلسفى آن است، مناسب است در اين مقام، كليت هم به معناى فلسفى آن مطرح شود تا از باب «تعرف الأشياء بأضدادها «امكان شناخت دقيقتر تشخص نيز فراهم شود. #:اگر كلى و جزئى بودن در فلسفه را از احكام وجود و بهعبارتديگر از عوارض ذاتى وجود بشمار آوريم و به همين دليل، تقسيم وجود به كلى و جزئى را نيز از تقسيمات عمومى وجود بشمار آوريم، نمىتوانيم مقسم كليت و جزئيت را مفهوم كه تقييد به موطن ذهن دارد، قرار دهيم، بلكه بايد مثل ساير معقولات ثانيه فلسفى، آنها را به معنايى بهكار ببريم كه مقيد به ذهن و يا خارج نباشند .<ref>همان</ref>. | ||
#:ازاينرو، اگر مقسم كلى و جزئى را مفهوم قرار دهيم و بگوييم هر مفهومى اگر ممتنع الصدق بر افراد بسيار نباشد كلى است و اگر ممتنع الصدق بر افراد بسيار باشد جزئى، چون مقسم را مفهوم قرار دادهايم، علاوه بر اينكه از آغاز، بحث را از محور فلسفى آن خارج كرده ايم و سخن از اقسام موجود به ميان نياوردهايم، خود داراى يك اشكال درونى نيز هست؛ زيرا مفهوم از آن جهت كه مفهوم است، ممتنع الصدق بر افراد بسيار نيست. به اين ترتيب هم بايد مقسم را از مفهوم تغيير دهيم و هم تقسيم را خالى از خلل و اشكال به انجام برسانيم. از سوى ديگر، چون قبول صدق بر امور بسيار، از ويژگى هاى مفهوم بودن و از معقولات ثانيه منطقى است، هرگز در معناى فلسفى «كلی «كه از محمولات فلسفى است، اخذ نمىشود <ref>همان</ref>. | #:ازاينرو، اگر مقسم كلى و جزئى را مفهوم قرار دهيم و بگوييم هر مفهومى اگر ممتنع الصدق بر افراد بسيار نباشد كلى است و اگر ممتنع الصدق بر افراد بسيار باشد جزئى، چون مقسم را مفهوم قرار دادهايم، علاوه بر اينكه از آغاز، بحث را از محور فلسفى آن خارج كرده ايم و سخن از اقسام موجود به ميان نياوردهايم، خود داراى يك اشكال درونى نيز هست؛ زيرا مفهوم از آن جهت كه مفهوم است، ممتنع الصدق بر افراد بسيار نيست. به اين ترتيب هم بايد مقسم را از مفهوم تغيير دهيم و هم تقسيم را خالى از خلل و اشكال به انجام برسانيم. از سوى ديگر، چون قبول صدق بر امور بسيار، از ويژگى هاى مفهوم بودن و از معقولات ثانيه منطقى است، هرگز در معناى فلسفى «كلی «كه از محمولات فلسفى است، اخذ نمىشود .<ref>همان</ref>. | ||
#رسالة في سريان الوجود: | #رسالة في سريان الوجود: | ||
#:سومين رساله اين اثر، «سريان الوجود«نام دارد. يكى از رسائل صدرالمتألهين رسالهاى است با نام «سريان الوجود«يا «سريان نور وجود الحق في الموجودات «كه مربوط به كيفيت رابطه واجب تعالى با موجودات و ممكنات است و چون ملاصدرا در اين رساله، نهايتا به تثبيت و تشييد رأى مشهور به ذوقالتأله يا وحدت وجود و كثرت موجود مىپردازد، عدهاى در انتساب اين رساله به او ترديد كرده، احتمال دادهاند كه اين رساله از فيض باشد. بهويژه اينكه در اين رساله، قرائن ديگرى هم براى تقويت اين ترديد ممكن است وجود داشته باشد؛ درعينحال كه در مورد صحت انتساب آن به فيض نيز دليل يا قرينه خاصى وجود ندارد <ref>همان</ref>. | #:سومين رساله اين اثر، «سريان الوجود«نام دارد. يكى از رسائل صدرالمتألهين رسالهاى است با نام «سريان الوجود«يا «سريان نور وجود الحق في الموجودات «كه مربوط به كيفيت رابطه واجب تعالى با موجودات و ممكنات است و چون ملاصدرا در اين رساله، نهايتا به تثبيت و تشييد رأى مشهور به ذوقالتأله يا وحدت وجود و كثرت موجود مىپردازد، عدهاى در انتساب اين رساله به او ترديد كرده، احتمال دادهاند كه اين رساله از فيض باشد. بهويژه اينكه در اين رساله، قرائن ديگرى هم براى تقويت اين ترديد ممكن است وجود داشته باشد؛ درعينحال كه در مورد صحت انتساب آن به فيض نيز دليل يا قرينه خاصى وجود ندارد .<ref>همان</ref>. | ||
#:يكى از مشكلات و عويصات فلسفههاى الهى، مسئله تبيين و توجيه چگونگى ارتباط مبدأ واجبالوجود با ممكنات و معاليل است و اينكه ممكنات به چه كيفيت و با چه نحوى مىتوانند با مبدأ در ارتباط باشند تا هم وجودشان توجيه شود و هم تصوير مسئله با تعالى شأن ربوبى تنافى نداشته باشد. در واقع، مبحث وحدت يا كثرت وجود، مباحث مربوط به ارتباط علت و معلول، مباحث مربوط به ربط حادث به قديم و مسائلى كه در الهيات بالمعنىالاخص در مورد اوصاف و نعوت واجب مطرح مىشود، همه مباحثى هستند كه مربوط به اين مسئله مىباشند و نمايشگر سعى و تلاش فكرى فلاسفه براى ارائه تبيينى معقول و منطقى از اين امر بشمار مىآيند. در اين رساله، مسئله ارتباط واجب و ممكن از نظر وحدت و كثرت وجود مطرح شده است <ref>ر.ك: همان</ref>. | #:يكى از مشكلات و عويصات فلسفههاى الهى، مسئله تبيين و توجيه چگونگى ارتباط مبدأ واجبالوجود با ممكنات و معاليل است و اينكه ممكنات به چه كيفيت و با چه نحوى مىتوانند با مبدأ در ارتباط باشند تا هم وجودشان توجيه شود و هم تصوير مسئله با تعالى شأن ربوبى تنافى نداشته باشد. در واقع، مبحث وحدت يا كثرت وجود، مباحث مربوط به ارتباط علت و معلول، مباحث مربوط به ربط حادث به قديم و مسائلى كه در الهيات بالمعنىالاخص در مورد اوصاف و نعوت واجب مطرح مىشود، همه مباحثى هستند كه مربوط به اين مسئله مىباشند و نمايشگر سعى و تلاش فكرى فلاسفه براى ارائه تبيينى معقول و منطقى از اين امر بشمار مىآيند. در اين رساله، مسئله ارتباط واجب و ممكن از نظر وحدت و كثرت وجود مطرح شده است .<ref>ر.ك: همان</ref>. | ||
#رسالة في القضاء و القدر: | #رسالة في القضاء و القدر: | ||
#:چهارمين رساله اين مجموعه، «رسالة في القضاء و القدر «مىباشد كه در شش فصل، به موضوعات زير اختصاص يافته است: معنى غايت و قضا و قدر؛ محل قضا و محل قدر؛ جهان هستى با بهترين نظامها و تمامترين اوضاع آفريده شده است؛ كيفيت دخول شر در قضاى الهى؛ كيفيت افعالى كه از روى اختيار از ما سرمىزند و فايده طاعات و تأثير دعا <ref>ر.ك: متن كتاب، ص148-206</ref>. | #:چهارمين رساله اين مجموعه، «رسالة في القضاء و القدر «مىباشد كه در شش فصل، به موضوعات زير اختصاص يافته است: معنى غايت و قضا و قدر؛ محل قضا و محل قدر؛ جهان هستى با بهترين نظامها و تمامترين اوضاع آفريده شده است؛ كيفيت دخول شر در قضاى الهى؛ كيفيت افعالى كه از روى اختيار از ما سرمىزند و فايده طاعات و تأثير دعا .<ref>ر.ك: متن كتاب، ص148-206</ref>. | ||
#رسالة في الواردات القلبية: | #رسالة في الواردات القلبية: | ||
#:اين رساله، يكى از رسائل نسبتا كوتاه ملاصدراست، ولى مىتوان گفت اين اثر تقريبا همه مسائل مهم فلسفه و عرفان را در بر مىگيرد؛ از جمله وجود، ذات و صفات حق، علم بارى تعالى، آفرينش و مراتب آن، نفس انسانى و قواى آن، ادراك، تقسيم عالم به ملك و ملكوت، مبدأ و معاد، عالم كبير و عالم صغير، انسان كامل و محبت الهى <ref>يانيس اشوتس، ص74</ref>. | #:اين رساله، يكى از رسائل نسبتا كوتاه ملاصدراست، ولى مىتوان گفت اين اثر تقريبا همه مسائل مهم فلسفه و عرفان را در بر مىگيرد؛ از جمله وجود، ذات و صفات حق، علم بارى تعالى، آفرينش و مراتب آن، نفس انسانى و قواى آن، ادراك، تقسيم عالم به ملك و ملكوت، مبدأ و معاد، عالم كبير و عالم صغير، انسان كامل و محبت الهى .<ref>يانيس اشوتس، ص74</ref>. | ||
#:البته اين مسائل در رساله به وجه اجمال و مختصر مطرح شدهاند و حكيم به تدقيق دقايق آنها نمىپردازد و مىتوانيم بگوييم اين اثر طبق قانون «براى دانا كافى است «[احتمالا اشاره براى عاقل كافى است]تصنيف شده است. رساله «الواردات «شامل چهل باب يا «فيض«است. در هريك از آنها يك مسئله بهخصوص مطرح مىشود؛ مثلا وجود يا عقول عشره يا تقسيم انسان به نفس و بدن... البته وى چنانكه در اكثر آثار او مىبينيم در اين رساله نيز از آثار پيشينيان خود فراوان استفاده مىكند و حتى بعضا كلام آنان را عينا نقل مىكند؛ مثلا كلام ابن سينا و غزالى و گويا نظر خاصى راجع به عدهاى از مسائل نداشته باشد. اما آنچه شايسته شگفتى و موجب تحير است، اينكه حكيم توانسته است در اين رساله كوتاه، خلاصه نظام فلسفى خود را بهطور اشاره و ايما بيان كند <ref>ر.ك: همان</ref>. | #:البته اين مسائل در رساله به وجه اجمال و مختصر مطرح شدهاند و حكيم به تدقيق دقايق آنها نمىپردازد و مىتوانيم بگوييم اين اثر طبق قانون «براى دانا كافى است «[احتمالا اشاره براى عاقل كافى است]تصنيف شده است. رساله «الواردات «شامل چهل باب يا «فيض«است. در هريك از آنها يك مسئله بهخصوص مطرح مىشود؛ مثلا وجود يا عقول عشره يا تقسيم انسان به نفس و بدن... البته وى چنانكه در اكثر آثار او مىبينيم در اين رساله نيز از آثار پيشينيان خود فراوان استفاده مىكند و حتى بعضا كلام آنان را عينا نقل مىكند؛ مثلا كلام ابن سينا و غزالى و گويا نظر خاصى راجع به عدهاى از مسائل نداشته باشد. اما آنچه شايسته شگفتى و موجب تحير است، اينكه حكيم توانسته است در اين رساله كوتاه، خلاصه نظام فلسفى خود را بهطور اشاره و ايما بيان كند .<ref>ر.ك: همان</ref>. | ||
#إكسير العارفين: | #إكسير العارفين: | ||
#:اين رساله داراى چهار باب مىباشد كه نخستين باب در پنج فصل و سهتاى ديگر، هريك در ده فصل تنظيم شده است. ملاصدرا در اين رساله روش رمز و پوشيدهگويى را برگزيده و بسيارى از مسائل فلسفى و عرفانى خود را در آن گنجانده است. وى در اين رساله، از بخشهاى گوناگون دانش و شناخت و از زمان، مكان، روح، فرشته، اهريمن، سعادت و شقاوت، مرگ و زندگى سخن گفته است. علاوه بر اين، مباحث مربوط به اتحاد عاقل و معقول را نيز مطرح نموده است <ref>ر.ك: دانشپژوه، محمدتقى، ص190</ref>. | #:اين رساله داراى چهار باب مىباشد كه نخستين باب در پنج فصل و سهتاى ديگر، هريك در ده فصل تنظيم شده است. ملاصدرا در اين رساله روش رمز و پوشيدهگويى را برگزيده و بسيارى از مسائل فلسفى و عرفانى خود را در آن گنجانده است. وى در اين رساله، از بخشهاى گوناگون دانش و شناخت و از زمان، مكان، روح، فرشته، اهريمن، سعادت و شقاوت، مرگ و زندگى سخن گفته است. علاوه بر اين، مباحث مربوط به اتحاد عاقل و معقول را نيز مطرح نموده است .<ref>ر.ك: دانشپژوه، محمدتقى، ص190</ref>. | ||
#رسالة في الحشر: | #رسالة في الحشر: | ||
#:اين رساله شامل هشت فصل است: در حشر عقول خالصه و بازگشت آنها بهسوى خدا؛ در حشر نفوس ناطقه و بازگشت آنها بهسوى خدا؛ در حشر نفوس حيوانى؛ در حشر نباتات و طبايع اجساد؛ در حشر جماد و عناصر؛ در بازگشت (عود) اشياى قابل تجديد جهان محسوس به جهان ابدى (دارالباقية)؛ در برگشت (معاد) هيولى اول و اجساد مادى و نابودى اشرار و شياطين؛ در برترى روش استدلالى كتاب در باب معاد كلى. ملاصدرا در اين رساله به كاستىهاى فلسفى مشائيون، رواقيون و فلاسفه مسلمان در امر حشر و بازگشت پرداخته و دليل اصلى اين كاستى را در جهل ايشان به اصل «حركت جوهری «دانسته است <ref>ر.ك: ميرمعزى، محمدعلى، ص708-709</ref>. | #:اين رساله شامل هشت فصل است: در حشر عقول خالصه و بازگشت آنها بهسوى خدا؛ در حشر نفوس ناطقه و بازگشت آنها بهسوى خدا؛ در حشر نفوس حيوانى؛ در حشر نباتات و طبايع اجساد؛ در حشر جماد و عناصر؛ در بازگشت (عود) اشياى قابل تجديد جهان محسوس به جهان ابدى (دارالباقية)؛ در برگشت (معاد) هيولى اول و اجساد مادى و نابودى اشرار و شياطين؛ در برترى روش استدلالى كتاب در باب معاد كلى. ملاصدرا در اين رساله به كاستىهاى فلسفى مشائيون، رواقيون و فلاسفه مسلمان در امر حشر و بازگشت پرداخته و دليل اصلى اين كاستى را در جهل ايشان به اصل «حركت جوهری «دانسته است .<ref>ر.ك: ميرمعزى، محمدعلى، ص708-709</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش