۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن اسحاق' به 'ابن اسحاق ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سالشمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد بهطور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمىترين كتب موجود تاريخى به شيوه سالشمارانه است <ref>ر.ك: پنجه، معصومعلى، 1381، ص76</ref>. | شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سالشمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد بهطور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمىترين كتب موجود تاريخى به شيوه سالشمارانه است <ref>ر.ك: پنجه، معصومعلى، 1381، ص76</ref>. | ||
خليفه در سيره بهطور عمده بر ابن اسحاق تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مىكند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابناسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام ابن اسحاق در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات ابن اسحاق را بهصورت مختصر و فشرده ذكر مىكند و از تشريح وقايع مىپرهيزد <ref>همان</ref>. | خليفه در سيره بهطور عمده بر [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مىكند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابناسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] را بهصورت مختصر و فشرده ذكر مىكند و از تشريح وقايع مىپرهيزد <ref>همان</ref>. | ||
راوى يا نويسنده ديگرى كه خليفه از او بهره برده است، وهب بن جرير بن خازم ازدى (د 206ق) است. خليفه در موضوعِ جنگ جمل و وقايع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردى از او نقل كرده است <ref>همان</ref>. | راوى يا نويسنده ديگرى كه خليفه از او بهره برده است، وهب بن جرير بن خازم ازدى (د 206ق) است. خليفه در موضوعِ جنگ جمل و وقايع ردَّه و اخبار خوارج بصره، مواردى از او نقل كرده است <ref>همان</ref>. | ||
ابوالحسن على بن محمد مدائنى (د 225ق) اخبارى نامدار عراقى، يكى ديگر از منابع خليفه است. در بخش فتوحات و اخبار خلفاى راشدين، پنجاه درصد نقلها از مدائنى و به احتمال از كتاب جمل و كتاب صفين و كتاب خوارج اوست. شايد به همين علت است كه كلود كاهن معتقد است كه كتاب تاريخ خليفه از آنِ مدائنى است. اما اين نظر قطعاً صحيح نيست؛ زيرا اگرچه خليفه از مدائنى روايات بسيارى نقل كرده است، ولى همانگونهكه گفته شد بيشتر روايات مربوط به سيره از ابن اسحاق نقل شده است و تنها تا وقايع سال 131ق از مدائنى روايت مىكند <ref>همان</ref>. | ابوالحسن على بن محمد مدائنى (د 225ق) اخبارى نامدار عراقى، يكى ديگر از منابع خليفه است. در بخش فتوحات و اخبار خلفاى راشدين، پنجاه درصد نقلها از مدائنى و به احتمال از كتاب جمل و كتاب صفين و كتاب خوارج اوست. شايد به همين علت است كه كلود كاهن معتقد است كه كتاب تاريخ خليفه از آنِ مدائنى است. اما اين نظر قطعاً صحيح نيست؛ زيرا اگرچه خليفه از مدائنى روايات بسيارى نقل كرده است، ولى همانگونهكه گفته شد بيشتر روايات مربوط به سيره از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل شده است و تنها تا وقايع سال 131ق از مدائنى روايت مىكند <ref>همان</ref>. | ||
از ديگر كسانى كه خليفه از آنها روايت كرده و محتمل است كه وى از مكتوبات آنها با اجازه يا شفاهاً رواياتى را نقل كرده باشد، عبارتند از: ابوعبيده معمر بن مثنى (د 209ق)، ابويقظان نَسّابه (د 190ق)، هشام كلبى (د 204ق) و ابومعشر سندى (د بعد از سال 170ق) <ref>همان</ref>. | از ديگر كسانى كه خليفه از آنها روايت كرده و محتمل است كه وى از مكتوبات آنها با اجازه يا شفاهاً رواياتى را نقل كرده باشد، عبارتند از: ابوعبيده معمر بن مثنى (د 209ق)، ابويقظان نَسّابه (د 190ق)، هشام كلبى (د 204ق) و ابومعشر سندى (د بعد از سال 170ق) <ref>همان</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مىكنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مىباشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مىباشد. اين نكته از آنجا استنباط مىشود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمىپردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مىداند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مىكند <ref>ر.ك: همان، ص76</ref>. | خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مىكنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مىباشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مىباشد. اين نكته از آنجا استنباط مىشود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمىپردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مىداند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مىكند <ref>ر.ك: همان، ص76</ref>. | ||
اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمىترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارىهايى بيش نبود يا چون سيره ابن اسحاق و طبقات ابن سعد، علىرغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مىپرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنانكه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مىباشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مىشود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مىكند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد <ref>همان</ref>. | اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمىترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارىهايى بيش نبود يا چون سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] و طبقات ابن سعد، علىرغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مىپرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنانكه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مىباشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مىشود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مىكند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد <ref>همان</ref>. | ||
خليفه تاريخ دوران مدنى را اگرچه مختصر و كوتاه در ذيل هر سال نقل كرده است، اما علىرغم اين ايجاز، وى تقريباً به تمام سرايا و غزوات اشاره مىكند. وى در ذكر اين سرايا و غزوات و نيز اكثر حوادثى كه در كتاب خويش مىآورد، بيشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد كشتهشدگان بر اساس قبيله مىپردازد و بهعبارتديگر، روايت واقعه حول اشخاص حاضر در آن مىچرخد. دقت او در رعايت ترتيب حوادث و ذكر اسامى يكايك افراد حاضر در آنها، كتاب تاريخ وى را ممتاز كرده است؛ براى نمونه، وى اسامى شهداى غزوات بدر، احد و خيبر را ذيل نام قبيله آنها با دقتى كمنظير، در مقايسه با منابع موجود، ذكر مىكند <ref>همان، ص77-78</ref>. | خليفه تاريخ دوران مدنى را اگرچه مختصر و كوتاه در ذيل هر سال نقل كرده است، اما علىرغم اين ايجاز، وى تقريباً به تمام سرايا و غزوات اشاره مىكند. وى در ذكر اين سرايا و غزوات و نيز اكثر حوادثى كه در كتاب خويش مىآورد، بيشتر به اشخاص حاضر در واقعه و تعداد كشتهشدگان بر اساس قبيله مىپردازد و بهعبارتديگر، روايت واقعه حول اشخاص حاضر در آن مىچرخد. دقت او در رعايت ترتيب حوادث و ذكر اسامى يكايك افراد حاضر در آنها، كتاب تاريخ وى را ممتاز كرده است؛ براى نمونه، وى اسامى شهداى غزوات بدر، احد و خيبر را ذيل نام قبيله آنها با دقتى كمنظير، در مقايسه با منابع موجود، ذكر مىكند <ref>همان، ص77-78</ref>. |
ویرایش