۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
| خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
هر يك از بابهايى كه در بخشهاى اول تا سوم آمده و همچنين، فصلهايى كه در بخش چهارم آمده، عمدتا شامل يك روايت است و تنها در مواردى استثنايى، يك باب، دو يا سه روايت را شامل مىشود كه همگى با مضمون واحد هستند و در مواردى نيز همگى يك روايت با اسناد متفاوت هستند. بنابراين، از طريق تعداد ابوابى كه سيد در اين كتاب درج كرده است، به طور تقريبى مىتوان دريافت كه چه تعداد روايت در آن وجود دارد. | هر يك از بابهايى كه در بخشهاى اول تا سوم آمده و همچنين، فصلهايى كه در بخش چهارم آمده، عمدتا شامل يك روايت است و تنها در مواردى استثنايى، يك باب، دو يا سه روايت را شامل مىشود كه همگى با مضمون واحد هستند و در مواردى نيز همگى يك روايت با اسناد متفاوت هستند. بنابراين، از طريق تعداد ابوابى كه سيد در اين كتاب درج كرده است، به طور تقريبى مىتوان دريافت كه چه تعداد روايت در آن وجود دارد. | ||
ابنطاووس 211 باب (حدود 230 روايت) از الفتن نعيم بن حماد، 84 باب (حدود نود روايت) از الفتن سليلى، 51 باب (حدود 55 روايت) از الفتن زكريا بن يحيى و 41 فصل (حدود شصت روايت) را در بخش آخر از كتب مختلف نقل كرده است. بنابراين، سيد در اين كتاب حدود 425 تا 450 روايت را نقل كرده است. از اين روايات، تنها حدود 150 روايت آن به پيامبر (ص) منسوب است، حدود 45 - 50 روايت به [[امام على(ع)]]، پنج روايت به امام حسن(ع)، دو روايت به امام حسين(ع)، چهار روايت به امام محمد باقر(ع)، دو يا سه روايت به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و يك روايت به امام كاظم(ع) و امام رضا(ع) منسوباند و حدود نيمى ديگر از روايات اين كتاب موقوفاند و سند آنها به پيامبر يا امامان شيعه نمىرسد و از صحابه يا تابعين نقل شدهاند. | ابنطاووس 211 باب (حدود 230 روايت) از الفتن نعيم بن حماد، 84 باب (حدود نود روايت) از الفتن سليلى، 51 باب (حدود 55 روايت) از الفتن زكريا بن يحيى و 41 فصل (حدود شصت روايت) را در بخش آخر از كتب مختلف نقل كرده است. بنابراين، سيد در اين كتاب حدود 425 تا 450 روايت را نقل كرده است. از اين روايات، تنها حدود 150 روايت آن به پيامبر(ص) منسوب است، حدود 45 - 50 روايت به [[امام على(ع)]]، پنج روايت به امام حسن(ع)، دو روايت به امام حسين(ع)، چهار روايت به امام محمد باقر(ع)، دو يا سه روايت به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و يك روايت به امام كاظم(ع) و امام رضا(ع) منسوباند و حدود نيمى ديگر از روايات اين كتاب موقوفاند و سند آنها به پيامبر يا امامان شيعه نمىرسد و از صحابه يا تابعين نقل شدهاند. | ||
از اين روايتها تنها حدود 170 روايت به بحث مهدويت و نام و اوصاف مهدى (عج)، نشانههاى ظهور، مدت زمان حكومت، اوصاف حكومت و ياران حضرت مهدى (عج) مىپردازند و بخش عمده روايات از اساس ارتباطى به مهدويت ندارند و بر فرض درستى، بيشتر پيشبينىهايى درباره مسائلى هستند كه دير يا زود، پس از عصر پيامبر و صحابه رخ مىدهند؛ مثلاً بخشى از روايات به صلح امام حسن(ع) با معاويه و سخن از حكومت بنىاميه و بنىعباس است. بخشى از آنها به حمله تركها و سيطره آنها بر اعراب اشاره دارند و بسيارى ديگر، اساسا به ملاحم و فتن ارتباطى ندارند؛ مانند توصيف آب و هواى خوش تبت. | از اين روايتها تنها حدود 170 روايت به بحث مهدويت و نام و اوصاف مهدى (عج)، نشانههاى ظهور، مدت زمان حكومت، اوصاف حكومت و ياران حضرت مهدى (عج) مىپردازند و بخش عمده روايات از اساس ارتباطى به مهدويت ندارند و بر فرض درستى، بيشتر پيشبينىهايى درباره مسائلى هستند كه دير يا زود، پس از عصر پيامبر و صحابه رخ مىدهند؛ مثلاً بخشى از روايات به صلح امام حسن(ع) با معاويه و سخن از حكومت بنىاميه و بنىعباس است. بخشى از آنها به حمله تركها و سيطره آنها بر اعراب اشاره دارند و بسيارى ديگر، اساسا به ملاحم و فتن ارتباطى ندارند؛ مانند توصيف آب و هواى خوش تبت. | ||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
بنابراين، تنها بخش كمترى از روايات التشريف بالمنن درباره با موضوع مهدويت، به صورت عام است و بسيارى از آنها به مسايل ديگرى مىپردازند. اما به هر حال، بخش قابل ملاحظهاى از آن؛ يعنى حدود 170 روايت از آن به بحث مهدويت مربوط است و اگر آن 170 روايت را پذيرفتنى بيابيم، تا حدودى كتاب التشريف بالمنن پذيرفتنى خواهد بود. | بنابراين، تنها بخش كمترى از روايات التشريف بالمنن درباره با موضوع مهدويت، به صورت عام است و بسيارى از آنها به مسايل ديگرى مىپردازند. اما به هر حال، بخش قابل ملاحظهاى از آن؛ يعنى حدود 170 روايت از آن به بحث مهدويت مربوط است و اگر آن 170 روايت را پذيرفتنى بيابيم، تا حدودى كتاب التشريف بالمنن پذيرفتنى خواهد بود. | ||
متأسفانه بسيارى از 170 روايتى كه درباره مهدويتاند، به پيامبر (ص) يا امامان ختم نمىشوند و تنها حدود 75 روايت از آنها به پيامبر يا امامان ختم مىشوند و بقيه آنها موقوف هستند و از افرادى غيرمعصوم روايت شدهاند. بنابراين، تنها حدود 75 روايت؛ يعنى حدود يك ششم از كل كتاب، به بحث مهدويت مىپردازد كه روايات آنها به معصوم نسبت داده شده است. البته، طريق آن، از وثاقت و اعتبار لازم را ندارد. اما مشكل جدىترى كه بروز مىكند، اين است كه بسيارى از همين 75 روايتى كه به معصومان نسبت داده شدهاند، از لحاظ تطابق با عقايد مسلّم شيعى درباره مهدويت و با تاريخى كه ما پشت سر نهادهايم، با اشكال مواجهاند. | متأسفانه بسيارى از 170 روايتى كه درباره مهدويتاند، به پيامبر(ص) يا امامان ختم نمىشوند و تنها حدود 75 روايت از آنها به پيامبر يا امامان ختم مىشوند و بقيه آنها موقوف هستند و از افرادى غيرمعصوم روايت شدهاند. بنابراين، تنها حدود 75 روايت؛ يعنى حدود يك ششم از كل كتاب، به بحث مهدويت مىپردازد كه روايات آنها به معصوم نسبت داده شده است. البته، طريق آن، از وثاقت و اعتبار لازم را ندارد. اما مشكل جدىترى كه بروز مىكند، اين است كه بسيارى از همين 75 روايتى كه به معصومان نسبت داده شدهاند، از لحاظ تطابق با عقايد مسلّم شيعى درباره مهدويت و با تاريخى كه ما پشت سر نهادهايم، با اشكال مواجهاند. | ||
مشكل ديگر بسيارى از اين روايات، ناسازگارى آنها با تاريخ است. به عبارت ديگر، در برخى از اين روايات، براى ظهور مهدى تاريخ مشخص شده است؛ مثلاً در روايتى از پيامبر (ص) نقل شده است كه «رأس سال 350 منادى از آسمان ندا مىدهد... و مهدى در مكه ظهور مىكند...»؛ در حالى كه اكنون سال 1427ق است و هنوز ندايى از آسمان شنيده نشده و مهدى نيز ظهور نكرده است. همچنين در پارهاى از اين روايات، ابراز شده است كه پس از پايان يافتن حكومت بنىعباس، مهدى ظهور مىكند، در حالى كه قرنها پيش حكومت بنىعباس منقرض شده و از ظهور امام خبرى نيست. همچنين در پارهاى از اين روايات به سن مهدى در حين ظهور اشاره شده است و براى نمونه از سن پنجاه و يك سالگى براى حضرت سخن به ميان آمده است، در حالى كه در زمان نگارش كتاب و زمان ابنطاووس؛ يعنى هشت قرن پيش، بيش از پانصد سال از تولد امام مىگذشت، مگر اين كه چنين توجيه كنيم كه امام در هنگام ظهور 51 ساله به نظر مىرسد. البته باب توجيه فراخ است. | مشكل ديگر بسيارى از اين روايات، ناسازگارى آنها با تاريخ است. به عبارت ديگر، در برخى از اين روايات، براى ظهور مهدى تاريخ مشخص شده است؛ مثلاً در روايتى از پيامبر(ص) نقل شده است كه «رأس سال 350 منادى از آسمان ندا مىدهد... و مهدى در مكه ظهور مىكند...»؛ در حالى كه اكنون سال 1427ق است و هنوز ندايى از آسمان شنيده نشده و مهدى نيز ظهور نكرده است. همچنين در پارهاى از اين روايات، ابراز شده است كه پس از پايان يافتن حكومت بنىعباس، مهدى ظهور مىكند، در حالى كه قرنها پيش حكومت بنىعباس منقرض شده و از ظهور امام خبرى نيست. همچنين در پارهاى از اين روايات به سن مهدى در حين ظهور اشاره شده است و براى نمونه از سن پنجاه و يك سالگى براى حضرت سخن به ميان آمده است، در حالى كه در زمان نگارش كتاب و زمان ابنطاووس؛ يعنى هشت قرن پيش، بيش از پانصد سال از تولد امام مىگذشت، مگر اين كه چنين توجيه كنيم كه امام در هنگام ظهور 51 ساله به نظر مىرسد. البته باب توجيه فراخ است. | ||
مشكل ديگرى كه اين روايات دارند؛ تناقض درونى آنهاست. بسيارى از اين روايات به لحاظ محتوا با يكديگر تناقض دارند. مثلاً در باب مدت زمان حكومت امام، در حالى كه بسيارى از اين روايات زمان حداقل هفت سال و حداكثر نه يا ده سال را تعيين مىكنند، برخى ديگر، از چهارده، سى و چهل سال خبر مىدهند. | مشكل ديگرى كه اين روايات دارند؛ تناقض درونى آنهاست. بسيارى از اين روايات به لحاظ محتوا با يكديگر تناقض دارند. مثلاً در باب مدت زمان حكومت امام، در حالى كه بسيارى از اين روايات زمان حداقل هفت سال و حداكثر نه يا ده سال را تعيين مىكنند، برخى ديگر، از چهارده، سى و چهل سال خبر مىدهند. | ||
بنابراين، از مجموع 75 روايتى كه از پيامبر (ص) و معصومان نقل شده و به موضوع مهدويت مىپردازد، بسيارى از آنها از نظر محتوا با عقايد شيعى و تاريخ قطعى مطابقت نداشته و برخى از آنها با يكديگر نيز ناسازگارند. | بنابراين، از مجموع 75 روايتى كه از پيامبر(ص) و معصومان نقل شده و به موضوع مهدويت مىپردازد، بسيارى از آنها از نظر محتوا با عقايد شيعى و تاريخ قطعى مطابقت نداشته و برخى از آنها با يكديگر نيز ناسازگارند. | ||
از اين مجموعه كه بگذريم، بسيارى ديگر از اين هفتاد و پنج روايت به وصف كلى امام و حكومت، مانند اين كه مهدى از اهلبيت يا از فرزندان پيامبر يا از فرزندان فاطمه است و از رضايت مردم از اين حكومت و وفور نعمتها، عدلگسترى در زمان حكومت مهدوى و... مىپردازند كه ظاهرا مشكل جدى ندارند. بسيارى ديگر از اين روايات نيز به علائم ظهور مهدى، همچون خروج سفيانى، پرچمهاى سياهى كه از مشرق به حركت مىافتند، منادى كه از آسمان ندا مىدهد و... كه اين نشانهها هر چند در روايات شيعى و سنى وارد شدهاند، در مورد بسيارى از آنها ترديدهايى وجود دارند. | از اين مجموعه كه بگذريم، بسيارى ديگر از اين هفتاد و پنج روايت به وصف كلى امام و حكومت، مانند اين كه مهدى از اهلبيت يا از فرزندان پيامبر يا از فرزندان فاطمه است و از رضايت مردم از اين حكومت و وفور نعمتها، عدلگسترى در زمان حكومت مهدوى و... مىپردازند كه ظاهرا مشكل جدى ندارند. بسيارى ديگر از اين روايات نيز به علائم ظهور مهدى، همچون خروج سفيانى، پرچمهاى سياهى كه از مشرق به حركت مىافتند، منادى كه از آسمان ندا مىدهد و... كه اين نشانهها هر چند در روايات شيعى و سنى وارد شدهاند، در مورد بسيارى از آنها ترديدهايى وجود دارند. | ||
ویرایش