۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
وى براى تحقّق «وحدت علمى»، جهات وفاق و جهات خلاف را روشن كرده و مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. او اولين جهت وفاق را قرآن دانسته، مىنويسد: «ما مسلمانان روى زمين، قرآنى غير از اين قرآن نداريم. چاپى يا خطّى، به خط كوفى يا به خط نسخ يا به خطى ديگر؛ چنانكه هيچ نسخه ديگرى، غير اين نسخه، در هيچ شهر و خانه يا غار و كتابخانه ديگرى يافت نمىشود، نه در نزد مسلمانان و نه در نزد غير مسلمانان» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/15|متن كتاب، ص15]]</ref>. | وى براى تحقّق «وحدت علمى»، جهات وفاق و جهات خلاف را روشن كرده و مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. او اولين جهت وفاق را قرآن دانسته، مىنويسد: «ما مسلمانان روى زمين، قرآنى غير از اين قرآن نداريم. چاپى يا خطّى، به خط كوفى يا به خط نسخ يا به خطى ديگر؛ چنانكه هيچ نسخه ديگرى، غير اين نسخه، در هيچ شهر و خانه يا غار و كتابخانه ديگرى يافت نمىشود، نه در نزد مسلمانان و نه در نزد غير مسلمانان» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/15|متن كتاب، ص15]]</ref>. | ||
سپس درباره سنت بهعنوان دومين وجه وفاق مىنويسد: «همه مسلمانان روى زمين اتفاق نظر دارند كه بايد بدانچه در سنّت رسول خدا (ص) آمدهاست عمل شود و هيچ مسلمانى را در روى زمين نمىيابيد كه اين را نگويد» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/16|متن كتاب، ص16]]</ref>. | سپس درباره سنت بهعنوان دومين وجه وفاق مىنويسد: «همه مسلمانان روى زمين اتفاق نظر دارند كه بايد بدانچه در سنّت رسول خدا(ص) آمدهاست عمل شود و هيچ مسلمانى را در روى زمين نمىيابيد كه اين را نگويد» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/16|متن كتاب، ص16]]</ref>. | ||
و در ادامه با بررسى موارد اختلاف، مىنويسد: «ما در نمونههايى اينچنين بحث و بررسى مىكنيم كه آيا بايد بر عمل به اجتهادات خلفا باقى بمانيم يا آنكه در اين زمان، احكام اسلام را تنها از «كتاب و سنت» بگيريم» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/18|همان، ص18]]</ref>. | و در ادامه با بررسى موارد اختلاف، مىنويسد: «ما در نمونههايى اينچنين بحث و بررسى مىكنيم كه آيا بايد بر عمل به اجتهادات خلفا باقى بمانيم يا آنكه در اين زمان، احكام اسلام را تنها از «كتاب و سنت» بگيريم» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/18|همان، ص18]]</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
مكتب اهلبيت(ع) برخلاف مكتب خلفا كه همه احاديث [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] را صحيح مىدانند، تمام احاديث كتب اربعه؛ يعنى: «[[الکافی|كافى]]»، «[[منلايحضرهالفقيه]]»، «استبصار» و «تهذيب» را صحيح نمىدانند. قديمترين و نامىترين و مشهورترين كتاب از كتب اربعه، كتاب «[[الکافی|كافى]]» [[شيخ كلينى]] است كه محدثان مكتب اهلبيت(ع) از مجموع 16199 حديث آن، 9485 حديثش را ضعيف شمردهاند؛ همانگونهكه «[[علامه مجلسى]]» يكى از بزرگان علم حديث در كتاب «مرآة العقول» به ارزيابى احاديث «[[الکافی|كافى]]» پرداخته و به اصطلاح اهل حديث، آنچه را «ضعيف» دانسته، ضعيف شمرده و آنچه را «صحيح» دانسته، صحيح و آنچه را «موثّق» ديده، موثّق يا قوى ناميدهاست <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/67|همان، ص67]]</ref>. | مكتب اهلبيت(ع) برخلاف مكتب خلفا كه همه احاديث [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] را صحيح مىدانند، تمام احاديث كتب اربعه؛ يعنى: «[[الکافی|كافى]]»، «[[منلايحضرهالفقيه]]»، «استبصار» و «تهذيب» را صحيح نمىدانند. قديمترين و نامىترين و مشهورترين كتاب از كتب اربعه، كتاب «[[الکافی|كافى]]» [[شيخ كلينى]] است كه محدثان مكتب اهلبيت(ع) از مجموع 16199 حديث آن، 9485 حديثش را ضعيف شمردهاند؛ همانگونهكه «[[علامه مجلسى]]» يكى از بزرگان علم حديث در كتاب «مرآة العقول» به ارزيابى احاديث «[[الکافی|كافى]]» پرداخته و به اصطلاح اهل حديث، آنچه را «ضعيف» دانسته، ضعيف شمرده و آنچه را «صحيح» دانسته، صحيح و آنچه را «موثّق» ديده، موثّق يا قوى ناميدهاست <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/67|همان، ص67]]</ref>. | ||
مقدمه سوم به تعريف اصطلاح وحى اختصاص يافته است. آنچه خداى متعال به پيامبرانش وحى فرموده بر دو قسم است: 1. وحى لفظ و معناى آن؛ يعنى كتابهاى آسمانى كه خداوند بر پيامبرانش(ص) نازل فرمود كه آخرين آنها «قرآن كريم» است؛ 2. وحى معنى بدون لفظ كه پيامبران با لفظ خود آن را به مكلّفان مىرسانند و در اصطلاح اسلامى، «حديث پيامبر» ناميدهمىشود؛ همان كه بخشى از سنّت رسول خدا (ص) است <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/77|همان، ص77]]</ref>. | مقدمه سوم به تعريف اصطلاح وحى اختصاص يافته است. آنچه خداى متعال به پيامبرانش وحى فرموده بر دو قسم است: 1. وحى لفظ و معناى آن؛ يعنى كتابهاى آسمانى كه خداوند بر پيامبرانش(ص) نازل فرمود كه آخرين آنها «قرآن كريم» است؛ 2. وحى معنى بدون لفظ كه پيامبران با لفظ خود آن را به مكلّفان مىرسانند و در اصطلاح اسلامى، «حديث پيامبر» ناميدهمىشود؛ همان كه بخشى از سنّت رسول خدا(ص) است <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/77|همان، ص77]]</ref>. | ||
نويسنده پس از سه مقدمه مذكور، در مقام پاسخ به شبهات برمىآيد كه به ترتيب عبارتند از: | نويسنده پس از سه مقدمه مذكور، در مقام پاسخ به شبهات برمىآيد كه به ترتيب عبارتند از: | ||
1. متعه زنان يا ازدواج موقّت؛ 2. خمس؛ 3. نسبت دادن روايات دروغ به پيامبر (ص). | 1. متعه زنان يا ازدواج موقّت؛ 2. خمس؛ 3. نسبت دادن روايات دروغ به پيامبر(ص). | ||
بهعنوان نمونه، درباره ازدواج موقت، نويسنده پس از بررسى روايات مختلف چنين نتيجهگيرى مىكند: «آرى پس از رسول خدا (ص) بخشى از صحابه پيامبر، مانند على(ع) و ابن مسعود و ابن عبّاس و اسماء دختر ابىبكر و ابوسعيد خُدرى و جابر و... همچنان بر حلال بودنش پاى فشردند. از تابعان نيز، طاووس و عطاء و سعيد بن جبير و ديگر فقيهان مكّه و همه فقهاى يمن آن را حلال شمردند. امّا كسانى كه در تحريم متعه پيرو عمر شدند، بخشى از آنان به روايات ساختگى منسوب به رسول خدا (ص) اعتماد كردند و برخى ديگر گفتند: «خليفه در اينباره اجتهاد كرده و اجتهاد خليفه را عين دين گرفتند» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/90|همان، ص90]]</ref>. | بهعنوان نمونه، درباره ازدواج موقت، نويسنده پس از بررسى روايات مختلف چنين نتيجهگيرى مىكند: «آرى پس از رسول خدا(ص) بخشى از صحابه پيامبر، مانند على(ع) و ابن مسعود و ابن عبّاس و اسماء دختر ابىبكر و ابوسعيد خُدرى و جابر و... همچنان بر حلال بودنش پاى فشردند. از تابعان نيز، طاووس و عطاء و سعيد بن جبير و ديگر فقيهان مكّه و همه فقهاى يمن آن را حلال شمردند. امّا كسانى كه در تحريم متعه پيرو عمر شدند، بخشى از آنان به روايات ساختگى منسوب به رسول خدا(ص) اعتماد كردند و برخى ديگر گفتند: «خليفه در اينباره اجتهاد كرده و اجتهاد خليفه را عين دين گرفتند» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/90|همان، ص90]]</ref>. | ||
پس از پاسخ به شبهات مذكور، نويسنده نيازى به ادامه نگارش كتاب نديده و لذا در خاتمه مىنويسد: «هنگامى كه به اين مرحله رسيدم متوجه شدم كه برخى از برادران، از افاضل علما، در پاسخ اين كتاب مؤلّفاتى را منتشر كردهاند. چون مطالعه كردم، آنها را [[الکافی|كافى]] و وافى يافتم و تأليف جديد را لازم نديدم؛ لذا بحث را به پايان بردم و گفتم: الحمد لله رب العالمين» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/177|همان، ص177]]</ref>. | پس از پاسخ به شبهات مذكور، نويسنده نيازى به ادامه نگارش كتاب نديده و لذا در خاتمه مىنويسد: «هنگامى كه به اين مرحله رسيدم متوجه شدم كه برخى از برادران، از افاضل علما، در پاسخ اين كتاب مؤلّفاتى را منتشر كردهاند. چون مطالعه كردم، آنها را [[الکافی|كافى]] و وافى يافتم و تأليف جديد را لازم نديدم؛ لذا بحث را به پايان بردم و گفتم: الحمد لله رب العالمين» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18568/1/177|همان، ص177]]</ref>. |
ویرایش