۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
2- بخش اعظم افغانستان غربي و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامي خراسان ناميده مىشد و چنين به نظر مىرسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيشها و زبانهاي و فرهنگهاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين ميخوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامي تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود». | 2- بخش اعظم افغانستان غربي و شمالي تا تخارستان و مجاري هلمند و كابل در زمان فتوح اسلامي خراسان ناميده مىشد و چنين به نظر مىرسد كه اين نام در عهد ساسانيان از قرن پنجم ميلادي به بعد شهرت يافته باشد. در اين زمان كشور در دست شاهان و فرماندهان متعدد محلي با كيشها و زبانهاي و فرهنگهاي داخلي كه به مرور قرون رنگ بومي و محلي گرفته بودند، قرار داشت و سازمان اداري آن هم مركزيتي نداشت. اوضاع اين سررمين در عصر خلفاي راشدين در يك بخش و دوره امويان در شش بخش مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتداي دوره امويان چنين ميخوانيم: «در سال 40 هجري حضرت معاويه بن ابوسفيان از بنياميه حجاز بعد از ختم دوره خلفاي راشدين بر مملكت وسيع اسلامي تسلط يافت، وي مرد مدبر و هوشياري بود و در اداره كشور دستي قوي و هوشي سرشار داشت، و صفات زمامداري در وي جمع بود». | ||
خواننده محترم به اين نكته توجه داشته باشد كه از نگاه علماي اهل سنت، معاويه يكي از "صحابي پيامبر" محسوب ميشود و به همين دليل عملكرد او مورد تأييد قرار ميگيرد. گذشته از اينكه اين مطلب با صريح آيات قرآن و سنت مخالف است، با مروري بر سخنان و شيوه عملكرد او نيز به راحتي روشن مىشود كه از نگاه معاويه، «امارت» و قدرت - حتى در اسلام - چيزى نبود، جز همان «ملك» و پادشاهى. رفتار و عملكرد او نيز درست بر مبناى همين نگرش شكل مىگرفت. چنانكه بعدها او فرزندش يزيد را به وليعهدى خود تعيين كرد و بدين سان، باب «موروثى كردنِ» خلافت را گشود. در حالىكه اين نگاه، با آموزههاى دينى كاملاً مغايرت دارد. معاويه كه در خلوت، افتخارات [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] را تصديق مىكرد و مورد اعتراف قرار مىداد و در جلوت به شدّت انكار مىكرد، مىكوشيد تا افتخاراتى براى خود جعل و كمبودهاى خود را به حسب ظاهر جبران كند و اذهان مردم را با مناقب جعلى و افتخارات كاذب، مشوب سازد؛ چنانكه هنوز هم در ميان اهل سنت كسانى هستند كه ذهن آنان مشوب است و نمىتوانند بپذيرند كه معاويه هيچ فضيلتى نداشته و -به نوشته [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] - هيچ سابقه درخشانى در كارنامه او به ثبت نرسيده است. | خواننده محترم به اين نكته توجه داشته باشد كه از نگاه علماي اهل سنت، معاويه يكي از "صحابي پيامبر" محسوب ميشود و به همين دليل عملكرد او مورد تأييد قرار ميگيرد. گذشته از اينكه اين مطلب با صريح آيات قرآن و سنت مخالف است، با مروري بر سخنان و شيوه عملكرد او نيز به راحتي روشن مىشود كه از نگاه معاويه، «امارت» و قدرت - حتى در اسلام - چيزى نبود، جز همان «ملك» و پادشاهى. رفتار و عملكرد او نيز درست بر مبناى همين نگرش شكل مىگرفت. چنانكه بعدها او فرزندش يزيد را به وليعهدى خود تعيين كرد و بدين سان، باب «موروثى كردنِ» خلافت را گشود. در حالىكه اين نگاه، با آموزههاى دينى كاملاً مغايرت دارد. معاويه كه در خلوت، افتخارات [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] را تصديق مىكرد و مورد اعتراف قرار مىداد و در جلوت به شدّت انكار مىكرد، مىكوشيد تا افتخاراتى براى خود جعل و كمبودهاى خود را به حسب ظاهر جبران كند و اذهان مردم را با مناقب جعلى و افتخارات كاذب، مشوب سازد؛ چنانكه هنوز هم در ميان اهل سنت كسانى هستند كه ذهن آنان مشوب است و نمىتوانند بپذيرند كه معاويه هيچ فضيلتى نداشته و -به نوشته [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] - هيچ سابقه درخشانى در كارنامه او به ثبت نرسيده است. | ||
3- بررسي اوضاع افغانستان از عصر عباسي تا ظهور طاهريان با جنبش ابومسلم آغاز شده است. اين بخش از تاريخ با مراجعه به منابع مختلفي؛ مانند طبري، وفياتالاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابنخلكان]] و الكامل ابناثير به خوبي ذكر شده است. نويسنده معتقد است كه نهضت ابومسلم دو نتيجه بسيار مهم و بارز را در تاريخ اسلامي داد: | 3- بررسي اوضاع افغانستان از عصر عباسي تا ظهور طاهريان با جنبش ابومسلم آغاز شده است. اين بخش از تاريخ با مراجعه به منابع مختلفي؛ مانند طبري، وفياتالاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابنخلكان]] و الكامل ابناثير به خوبي ذكر شده است. نويسنده معتقد است كه نهضت ابومسلم دو نتيجه بسيار مهم و بارز را در تاريخ اسلامي داد: |
ویرایش