۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
«بِيْهَقى، ابراهيم بن محمد»، اديب ايرانى عربىنويس است. از نامش حدس مىزنيم كه از بيهق برخاسته است. از احوال او مطلقاً هيچكس سخن نگفته و تنها كتابى كه مىتواند خبرى از او به دست دهد، همانا تنها تأليفى است (المحاسن و المساوى) كه از او بر جاى مانده است. فريدريش شوالى و ژريس، به بررسى اين اثر همت گماردهاند، اما نتايجى كه به دست آمده، اندك است. ژريس مىكوشد لااقل محدوده زمانى زندگى او را تعيين كند تا بتواند در روند پيدايش و تحول آن نوعى ادبى كه «شايست و نشايست» خوانده شده، جاى مناسبى براى كتاب المحاسن و المساوى پيدا كند. پيش از اين، بروكلمان نوشته بود كه او به حلقه اديبان ابن معتز وابسته بوده است، اما در كتاب مذكور چيزى در تأييد اين سخن يافت نمىشود. در عوض در كتاب، دو نكته به تعيين زمان نگارش آن كمك كرده است: بيهقى يك بار در پايان داستانى كه درباره انگشترى گرانبهايى نقل شده است، مىنويسد: آن انگشترى هماكنون در اختيار خلفيه مقتدر است. در جاى ديگر نيز مىنويسد: «اين دو بيت را نوشته بر كفِ اتاقى كه ابن معتز در آن كشته شد - و به خط خود او - يافتيم». شايد همين روايت، بروكلمان را برآن داشته است كه بيهقى را وابسته به حلقه اديبان ابن معتز بپندارد. | «بِيْهَقى، ابراهيم بن محمد»، اديب ايرانى عربىنويس است. از نامش حدس مىزنيم كه از بيهق برخاسته است. از احوال او مطلقاً هيچكس سخن نگفته و تنها كتابى كه مىتواند خبرى از او به دست دهد، همانا تنها تأليفى است (المحاسن و المساوى) كه از او بر جاى مانده است. فريدريش شوالى و ژريس، به بررسى اين اثر همت گماردهاند، اما نتايجى كه به دست آمده، اندك است. ژريس مىكوشد لااقل محدوده زمانى زندگى او را تعيين كند تا بتواند در روند پيدايش و تحول آن نوعى ادبى كه «شايست و نشايست» خوانده شده، جاى مناسبى براى كتاب المحاسن و المساوى پيدا كند. پيش از اين، بروكلمان نوشته بود كه او به حلقه اديبان ابن معتز وابسته بوده است، اما در كتاب مذكور چيزى در تأييد اين سخن يافت نمىشود. در عوض در كتاب، دو نكته به تعيين زمان نگارش آن كمك كرده است: بيهقى يك بار در پايان داستانى كه درباره انگشترى گرانبهايى نقل شده است، مىنويسد: آن انگشترى هماكنون در اختيار خلفيه مقتدر است. در جاى ديگر نيز مىنويسد: «اين دو بيت را نوشته بر كفِ اتاقى كه ابن معتز در آن كشته شد - و به خط خود او - يافتيم». شايد همين روايت، بروكلمان را برآن داشته است كه بيهقى را وابسته به حلقه اديبان ابن معتز بپندارد. | ||
از فصلهاى نخستين كتاب، مذهب مؤلف نيز آشكار مىگردد. راست است كه او بنا بر سنت عامه نويسندگان، از مناقب حضرت پيامبر(ص) آغاز كرده و به جانشينان وى، ابوبكر، عمر و عثمان نيز پرداخته است، اما اگر سهم عثمان از يك صفحه هم تجاوز نمىكند، در عوض، فصلهايى به فضايل [[امام على (ع)]] و امام حسن و امام حسين (ع) و بابهايى به «مَساوى» دشمنان ايشان و خاصه قاتلان امام حسين (ع) اختصاص داده است. بااينهمه، باب «محاسن كسانى كه از اهانت به صحابه پيامبر(ص) خوددارى كردهاند»، نشان از آن دارد كه او جانب اعتدال را فرونمىنهاده و شايد به آيين شيعيان زيديه بوده است. | از فصلهاى نخستين كتاب، مذهب مؤلف نيز آشكار مىگردد. راست است كه او بنا بر سنت عامه نويسندگان، از مناقب حضرت پيامبر(ص) آغاز كرده و به جانشينان وى، ابوبكر، عمر و عثمان نيز پرداخته است، اما اگر سهم عثمان از يك صفحه هم تجاوز نمىكند، در عوض، فصلهايى به فضايل [[امام على(ع)]] و امام حسن و امام حسين(ع) و بابهايى به «مَساوى» دشمنان ايشان و خاصه قاتلان امام حسين(ع) اختصاص داده است. بااينهمه، باب «محاسن كسانى كه از اهانت به صحابه پيامبر(ص) خوددارى كردهاند»، نشان از آن دارد كه او جانب اعتدال را فرونمىنهاده و شايد به آيين شيعيان زيديه بوده است. | ||
آنچه نام بيهقى را ماندگار ساخته، البته كتاب المحاسن و المساوى اوست كه در زمينه نوع ادبى «زشت و زيبا» يا «شايست و نشايست»، نخستين تأليف به شمار مىآيد. برخى از دانشمندان مانند اينوسترانزف، معتقدند كه كتاب المحاسن، منسوب به عمر بن فرخان در حقيقت تقليدى از كتابهاى عهد ساسانى، معروف به شايست و نشايست بوده است. ژريس كه اين نظر را رد كرده، ظاهراً راه صواب را برگزيده است، زيرا نسخهاى از اين نوع كتاب و با همين عنوان به زبان پهلوى در دست است كه اساساً به آيينهاى دينى و مناسك و قوانين دين پرداخته و آن تقابل نيكى و بدى كه مورد نظر نوشتههاى عربى است، در آن ديده نمىشود. از آن گذشته، عنوانِ شايست و نشايست، طى سده اخير به آن داده شده است و پيش از آن، كتاب را روايت مىخواندند كه باز عنوانى ساختگى است. | آنچه نام بيهقى را ماندگار ساخته، البته كتاب المحاسن و المساوى اوست كه در زمينه نوع ادبى «زشت و زيبا» يا «شايست و نشايست»، نخستين تأليف به شمار مىآيد. برخى از دانشمندان مانند اينوسترانزف، معتقدند كه كتاب المحاسن، منسوب به عمر بن فرخان در حقيقت تقليدى از كتابهاى عهد ساسانى، معروف به شايست و نشايست بوده است. ژريس كه اين نظر را رد كرده، ظاهراً راه صواب را برگزيده است، زيرا نسخهاى از اين نوع كتاب و با همين عنوان به زبان پهلوى در دست است كه اساساً به آيينهاى دينى و مناسك و قوانين دين پرداخته و آن تقابل نيكى و بدى كه مورد نظر نوشتههاى عربى است، در آن ديده نمىشود. از آن گذشته، عنوانِ شايست و نشايست، طى سده اخير به آن داده شده است و پيش از آن، كتاب را روايت مىخواندند كه باز عنوانى ساختگى است. |
ویرایش