۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''الغدير في الكتاب و السنة و الأدب''' تألیف علامه مرحوم آیتالله [[امینی نجفی، عبدالحسین|عبدالحسين امينى]] است كه درباره مسئله غدير و جانشينى حضرتعلى (ع) بعد از پيامبر(ص) به رشته تحرير درآمده است. | '''الغدير في الكتاب و السنة و الأدب''' تألیف علامه مرحوم آیتالله [[امینی نجفی، عبدالحسین|عبدالحسين امينى]] است كه درباره مسئله غدير و جانشينى حضرتعلى(ع) بعد از پيامبر(ص) به رشته تحرير درآمده است. | ||
==ساختار و گزارش محتوا== | ==ساختار و گزارش محتوا== | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
==== بيان حقايق و بدور از تعصب ==== | ==== بيان حقايق و بدور از تعصب ==== | ||
نيك مىدانيم كه استاد بزرگوار مرحوم امينى از جام محبت پيشوائى چون على (ع) و پيروان او سيراب و سرخوش گشته و اين عشق جاودانى او را بر آن داشته كه براى بدست آوردن وسيله قرب به پيشگاه خاندان بزرگ علوى از بذل عزيزترين نيروهاى روحى و جسمى خود دريغ ننموده و از فروغ دانش و بينش خود حدّاكثر استفاده را بنمايد تا بتواند با اين فداكارى بىنظير به نداى مذهب و كيش خود پاسخ داده و وظيفه نهائى خود را بانجام برساند. | نيك مىدانيم كه استاد بزرگوار مرحوم امينى از جام محبت پيشوائى چون على(ع) و پيروان او سيراب و سرخوش گشته و اين عشق جاودانى او را بر آن داشته كه براى بدست آوردن وسيله قرب به پيشگاه خاندان بزرگ علوى از بذل عزيزترين نيروهاى روحى و جسمى خود دريغ ننموده و از فروغ دانش و بينش خود حدّاكثر استفاده را بنمايد تا بتواند با اين فداكارى بىنظير به نداى مذهب و كيش خود پاسخ داده و وظيفه نهائى خود را بانجام برساند. | ||
آرى، آئين دوستى و شيفتگى چنين است و اين چنين دوستى و فداكارى در خور ملامت نيست. زيرا. بايد با صراحت اذعان نمود كه اين دانشمند بزرگوار و متتبّع در عين محبت سرشار و شيفتگى كه سراسر وجود او را فرا گرفته است. از عصبيّت و هواى نفسانى بدور است. | آرى، آئين دوستى و شيفتگى چنين است و اين چنين دوستى و فداكارى در خور ملامت نيست. زيرا. بايد با صراحت اذعان نمود كه اين دانشمند بزرگوار و متتبّع در عين محبت سرشار و شيفتگى كه سراسر وجود او را فرا گرفته است. از عصبيّت و هواى نفسانى بدور است. | ||
او دانشمندى است كه نتيجه دانش اندوزى خود را در راه محبت بىمنتهائى كه به على (ع) و پيروان او دارد بكار بسته و در عين حال عواطف نفسانى خود را تحت نظام علم و درستى و آراستگى بحثهاى مستدلّ و حسّاس و متين خود از ياوه و سركشى باز داشته و اين چنين پايدارى در وادى محبت است كه در خور ملامت نيست. | او دانشمندى است كه نتيجه دانش اندوزى خود را در راه محبت بىمنتهائى كه به على(ع) و پيروان او دارد بكار بسته و در عين حال عواطف نفسانى خود را تحت نظام علم و درستى و آراستگى بحثهاى مستدلّ و حسّاس و متين خود از ياوه و سركشى باز داشته و اين چنين پايدارى در وادى محبت است كه در خور ملامت نيست. | ||
آن كس در خور ملامت است كه علاقه و محبت بشخص يا چيزى او را از مسير حق و راستى منحرف سازد و اسير دلخواه و عصبيّت باطل گردد؛ و استاد بزرگوار ما (امينى) از اين صفت منزّه و مبرّا است؛ زيرا: تمام كوشش او در راه كشف حقيقت و بر افكندن نقاب از چهره مقصود است. | آن كس در خور ملامت است كه علاقه و محبت بشخص يا چيزى او را از مسير حق و راستى منحرف سازد و اسير دلخواه و عصبيّت باطل گردد؛ و استاد بزرگوار ما (امينى) از اين صفت منزّه و مبرّا است؛ زيرا: تمام كوشش او در راه كشف حقيقت و بر افكندن نقاب از چهره مقصود است. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
علامه بزرگوار در اثبات مباحث و مطالب از شيوه «الزام الخصم بما يدعيه» تبعيت نموده و با ذكر كتب و مداركى از دست نوشتههاى آنان به طريق جدال احسن برخورد و آنان را ملزم به قبول مىنمايد، به طور مثال در اثبات تواتر حديث شريف غدير پس از ذكر راويان از صحابه و تابعين و علماء به مؤلفان پيرامون اين حديث اشاره و مصادر و مسانيد و مداركى كه راويان مذكور حديث غدير را از آن ذكر نمودهاند را، بيان نموده، آن هم با تعيين خصوصيات هر يك از كتب مذكوره و تصريح به ذكر شماره صفحات و بيان توثيقات در حول راوى و مؤلف مذكور. | علامه بزرگوار در اثبات مباحث و مطالب از شيوه «الزام الخصم بما يدعيه» تبعيت نموده و با ذكر كتب و مداركى از دست نوشتههاى آنان به طريق جدال احسن برخورد و آنان را ملزم به قبول مىنمايد، به طور مثال در اثبات تواتر حديث شريف غدير پس از ذكر راويان از صحابه و تابعين و علماء به مؤلفان پيرامون اين حديث اشاره و مصادر و مسانيد و مداركى كه راويان مذكور حديث غدير را از آن ذكر نمودهاند را، بيان نموده، آن هم با تعيين خصوصيات هر يك از كتب مذكوره و تصريح به ذكر شماره صفحات و بيان توثيقات در حول راوى و مؤلف مذكور. | ||
و يا در اثبات وصايت اميرالمؤمنين على (ع) و در حمايت از حريم ولايت به ذكر حديث تهنيت پرداخته و از مورخ مشهور محمد بن جرير طبرى در كتاب «الولايه» حديثى را از پيامبر گرامى اسلام نقل مىنمايند: | و يا در اثبات وصايت اميرالمؤمنين على(ع) و در حمايت از حريم ولايت به ذكر حديث تهنيت پرداخته و از مورخ مشهور محمد بن جرير طبرى در كتاب «الولايه» حديثى را از پيامبر گرامى اسلام نقل مىنمايند: | ||
امام طبرى- محمّد بن جرير- در كتاب (الولايه) حديثى را به اسناد خود آورده، از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92 -89 ذكر شد و در پايان حديث مزبور است كه رسول خدا(ص) فرمود، اى گروه مردم بگوئيد: پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتى كه اولاد و اهل بيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و به جاى اين سيره مقدّس روش ديگرى را نپذيريم و تو گواه بر ما هستى و خداوند از حيث گواهى كافى است، بگوئيد آنچه را بشما تلقين و تعليم نمودم و سلام كنيد بر على با تصريح بفرماندهى اهل ايمان و بگوئيد: الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگى را مىشناسد و مىشنود و به خيانت هر خائن واقف است، پس هر كس پيمان شكنى كند به زيان خود كرده و كسى كه به پيمان خدائى وفادار بماند، خداى پاداش بزرگ به او خواهد داد، بگوئيد چيزى را كه موجب رضايت خداوند است و اگر ناسپاسى كنيد خداوند از شما بىنياز خواهد بود. | امام طبرى- محمّد بن جرير- در كتاب (الولايه) حديثى را به اسناد خود آورده، از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92 -89 ذكر شد و در پايان حديث مزبور است كه رسول خدا(ص) فرمود، اى گروه مردم بگوئيد: پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتى كه اولاد و اهل بيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و به جاى اين سيره مقدّس روش ديگرى را نپذيريم و تو گواه بر ما هستى و خداوند از حيث گواهى كافى است، بگوئيد آنچه را بشما تلقين و تعليم نمودم و سلام كنيد بر على با تصريح بفرماندهى اهل ايمان و بگوئيد: الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگى را مىشناسد و مىشنود و به خيانت هر خائن واقف است، پس هر كس پيمان شكنى كند به زيان خود كرده و كسى كه به پيمان خدائى وفادار بماند، خداى پاداش بزرگ به او خواهد داد، بگوئيد چيزى را كه موجب رضايت خداوند است و اگر ناسپاسى كنيد خداوند از شما بىنياز خواهد بود. | ||
زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسول خدا(ص) شتافتند؛ در حالى كه همه مىگفتند: «سمعنا و اطعنا على امر اللّه و رسوله بقلوبنا»؛ يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را به عنوان اطاعت و بيعت با پيغمبر(ص) و على (ع) رسانيدند، ابىبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگامى كه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت. | زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسول خدا(ص) شتافتند؛ در حالى كه همه مىگفتند: «سمعنا و اطعنا على امر اللّه و رسوله بقلوبنا»؛ يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را به عنوان اطاعت و بيعت با پيغمبر(ص) و على(ع) رسانيدند، ابىبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگامى كه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت. | ||
و نيز نقل داستان تهنيت شيخين و تقدم و پيشى گرفتن آنان بر ديگران در تبريك گوئى به اميرالمؤمنين على (ع)، از قول تعداد كثيرى از پيشوايان حديث و تفسير و تاريخ اهل سنّت، چون [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، محمد بن جرير طبرى، ابن بطه، ابن مردويه، ابواسحاق ثعلبى، بيهقى، ابن مغازلى، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، خوارزمى، جلالالدين [[سيوطى]] و.... چه آنها كه اين داستان را به طور مرسل ترديد ناپذير روايت نمودهاند و چه آنها كه آن را به مسانيد صحيح - و رجال ثقه و مورد اعتماد روايت نموده و سلسله ناقلين آن را به تعدادى از صحابه؛ مانند ابن عباس و ابى هريره و براء بن عازب و زيد بن ارقم منتهى كردهاند، قابل توجه است و برهانى است روشن و قاطع كه انكار آن جز مكابره و لجاجت و عناد چيز ديگرى نخواهد بود. | و نيز نقل داستان تهنيت شيخين و تقدم و پيشى گرفتن آنان بر ديگران در تبريك گوئى به اميرالمؤمنين على(ع)، از قول تعداد كثيرى از پيشوايان حديث و تفسير و تاريخ اهل سنّت، چون [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، محمد بن جرير طبرى، ابن بطه، ابن مردويه، ابواسحاق ثعلبى، بيهقى، ابن مغازلى، [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، خوارزمى، جلالالدين [[سيوطى]] و.... چه آنها كه اين داستان را به طور مرسل ترديد ناپذير روايت نمودهاند و چه آنها كه آن را به مسانيد صحيح - و رجال ثقه و مورد اعتماد روايت نموده و سلسله ناقلين آن را به تعدادى از صحابه؛ مانند ابن عباس و ابى هريره و براء بن عازب و زيد بن ارقم منتهى كردهاند، قابل توجه است و برهانى است روشن و قاطع كه انكار آن جز مكابره و لجاجت و عناد چيز ديگرى نخواهد بود. | ||
اين شيوه و روش است كه «الغدير» را در نظر خواننده، به مانند دريائى بىكران نمايان نموده و در آن كتب معتبرهاى؛ مانند: اسد الغابه، الاصابه، [[تهذيب التهذيب]]، تاريخ خطيب بغدادى، تهذيب الكمال، تاريخ الخلفاء سيوطى، البداية و النهايه [[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، نخب المناقب، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، سنن ابن ماجه، و دهها كتب حديث و تفسير و تاريخ چون سيل خروشان جلوهگر است. | اين شيوه و روش است كه «الغدير» را در نظر خواننده، به مانند دريائى بىكران نمايان نموده و در آن كتب معتبرهاى؛ مانند: اسد الغابه، الاصابه، [[تهذيب التهذيب]]، تاريخ خطيب بغدادى، تهذيب الكمال، تاريخ الخلفاء سيوطى، البداية و النهايه [[ابنکثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، نخب المناقب، [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، سنن ابن ماجه، و دهها كتب حديث و تفسير و تاريخ چون سيل خروشان جلوهگر است. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
==== بررسى واقعه غدير خم ==== | ==== بررسى واقعه غدير خم ==== | ||
مؤلف بزرگوار در آغاز ضمن تدوين اولين محصول افكار خود حق داستان غدير را در حدود وسع و توانائى ادا نموده و نسبت براويان حديث غدير از صحابه پيغمبر(ص) و تابعين و طبقات علماء تا اين زمان به طور كافى و مستوفى سخن رانده و باين مقدار از استدلال به حديث - غدير خم و تحقيق در سند و روايت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولايت براى پيشواى گرامى على (ع) اعمّ از آنچه كه از نصّ حديث بدست آيد و يا آيات قرآن كريم كه ضمن حديث از لسان رسول اكرم(ص) در برابر اصحاب بيان و اعلان شده، حق سخن را ادا نموده است. | مؤلف بزرگوار در آغاز ضمن تدوين اولين محصول افكار خود حق داستان غدير را در حدود وسع و توانائى ادا نموده و نسبت براويان حديث غدير از صحابه پيغمبر(ص) و تابعين و طبقات علماء تا اين زمان به طور كافى و مستوفى سخن رانده و باين مقدار از استدلال به حديث - غدير خم و تحقيق در سند و روايت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولايت براى پيشواى گرامى على(ع) اعمّ از آنچه كه از نصّ حديث بدست آيد و يا آيات قرآن كريم كه ضمن حديث از لسان رسول اكرم(ص) در برابر اصحاب بيان و اعلان شده، حق سخن را ادا نموده است. | ||
==== اثبات تواتر حديث غدير به ذكر راويان ==== | ==== اثبات تواتر حديث غدير به ذكر راويان ==== | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
==== غدير در آينه ادب ==== | ==== غدير در آينه ادب ==== | ||
گرچه كتاب شريف «الغدير» بر مبناى استدلال بر صحت سند واقعه عظيم غدير تدوين شده است و آنچه علامه بزرگوار در اين باره از ذكر راويان در طول زمان تاريخ بيان داشته و در آن بذل جهد و سعى بليغ نموده، در اثبات اين سند تاريخى و معنى حقيقى ولايت كافى رسا و جامع بود؛ ولى اين مؤلّف دانشمند با مهارت بىنظير و تسلّط كامل خود خواسته از اين وادى غدير، درياى بيكرانى تشكيل دهد كه امواج خروشان و بر هم انباشته آن به هر جانب دست يافته و از آن ميان محورى بوجود آيد كه سخنان صريح و تصريحات مليح پيغمبر(ص) را كه درباره پيشواى گرامى مان على (ع) صادر شده از هر سو نمايان گردد و براى تأمين اين منظور نام ادبا و شعرائى را كه در قصائد و منظومههاى خود از داستان غدير ياد كردهاند و با شميم روح پرور و مشك فام نام على (ع) و سخنان رسول اكرم(ص) آثار و اشعار خود را آرايش دادهاند، به ميان آورده است. | گرچه كتاب شريف «الغدير» بر مبناى استدلال بر صحت سند واقعه عظيم غدير تدوين شده است و آنچه علامه بزرگوار در اين باره از ذكر راويان در طول زمان تاريخ بيان داشته و در آن بذل جهد و سعى بليغ نموده، در اثبات اين سند تاريخى و معنى حقيقى ولايت كافى رسا و جامع بود؛ ولى اين مؤلّف دانشمند با مهارت بىنظير و تسلّط كامل خود خواسته از اين وادى غدير، درياى بيكرانى تشكيل دهد كه امواج خروشان و بر هم انباشته آن به هر جانب دست يافته و از آن ميان محورى بوجود آيد كه سخنان صريح و تصريحات مليح پيغمبر(ص) را كه درباره پيشواى گرامى مان على(ع) صادر شده از هر سو نمايان گردد و براى تأمين اين منظور نام ادبا و شعرائى را كه در قصائد و منظومههاى خود از داستان غدير ياد كردهاند و با شميم روح پرور و مشك فام نام على(ع) و سخنان رسول اكرم(ص) آثار و اشعار خود را آرايش دادهاند، به ميان آورده است. | ||
مؤلّف گرانقدر با اولين كاروان از شعرا كه از آغاز اين داستان؛ يعنى عهد پيغمبر گرامى(ص) اين فخر و شرف را احراز نمودهاند، همگام شده و به ترتيب قرون متواليه اين رشته از تاريخ تابناك اسلامى را در قصايد و اشعار ادباى هر قرن جستجو و غديريههاى هر قرن را نقل و درج نموده است. | مؤلّف گرانقدر با اولين كاروان از شعرا كه از آغاز اين داستان؛ يعنى عهد پيغمبر گرامى(ص) اين فخر و شرف را احراز نمودهاند، همگام شده و به ترتيب قرون متواليه اين رشته از تاريخ تابناك اسلامى را در قصايد و اشعار ادباى هر قرن جستجو و غديريههاى هر قرن را نقل و درج نموده است. | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
سر و صدا پيرامون احاديث شيعه، از كسانى كه هر چه به دهانشان مىآيد، مىگويند، زياد شده و هر كدام راه فاسدى را بر گزيدهاند!! | سر و صدا پيرامون احاديث شيعه، از كسانى كه هر چه به دهانشان مىآيد، مىگويند، زياد شده و هر كدام راه فاسدى را بر گزيدهاند!! | ||
اين يكى، آنها را نامههاى ساختگى منسوب به امام غائب مىانگارد و ديگرى آنها را دروغهاى منسوب به امام باقر (ع) و صادق(ع) مىپندارد نه اين يكى از نتيجه افترايش با كى دارد و نه آن ديگرى براى كشف دروغ و بدىهايش اهميت قائل است، و در آخر آنان كذابى تنگ نظر قرار دارد كه شديدا آنها را انكار كرده، و مبالغه در تكذيب آنها نموده و گفتار عجيب و غريب آورده است، بدانيد كه او «عبداللّه قصيمى» است كه در «الصراع» 4 جلد 1 صفحه 85 گفته است: | اين يكى، آنها را نامههاى ساختگى منسوب به امام غائب مىانگارد و ديگرى آنها را دروغهاى منسوب به امام باقر(ع) و صادق(ع) مىپندارد نه اين يكى از نتيجه افترايش با كى دارد و نه آن ديگرى براى كشف دروغ و بدىهايش اهميت قائل است، و در آخر آنان كذابى تنگ نظر قرار دارد كه شديدا آنها را انكار كرده، و مبالغه در تكذيب آنها نموده و گفتار عجيب و غريب آورده است، بدانيد كه او «عبداللّه قصيمى» است كه در «الصراع» 4 جلد 1 صفحه 85 گفته است: | ||
(حقا دروغسازان در رجال شيعه و مردم هواپرست به خاطر رسيدن به دنيا و تقرب به اهل آن و يا كينه و دشمنى با حديث و سنت و طرفدارانش، در ميان آنان زيادند، ولى علماء اهل سنت ماهيت آنان را به عاليترين وجه آشكار نمودهاند) | (حقا دروغسازان در رجال شيعه و مردم هواپرست به خاطر رسيدن به دنيا و تقرب به اهل آن و يا كينه و دشمنى با حديث و سنت و طرفدارانش، در ميان آنان زيادند، ولى علماء اهل سنت ماهيت آنان را به عاليترين وجه آشكار نمودهاند) |
ویرایش