۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
#:مصنف گاه استدلال فقهى بعضى مفسرين به بخشى از آيات قرآن را مورد نقد قرار مىدهد؛ بهعنوان نمونه، استنباط بعضى فقها از عبارت ''' «الحمد لله رب العالمين» ''' مبنى بر اينكه ملاك شرعى جايز نبودن حمد و ستايش غير خداوند، آن است «كه نوعى تصرف در مال غير، بدون اذن وى است» را رد مىكند <ref>همان، ج1، ص247</ref>. | #:مصنف گاه استدلال فقهى بعضى مفسرين به بخشى از آيات قرآن را مورد نقد قرار مىدهد؛ بهعنوان نمونه، استنباط بعضى فقها از عبارت ''' «الحمد لله رب العالمين» ''' مبنى بر اينكه ملاك شرعى جايز نبودن حمد و ستايش غير خداوند، آن است «كه نوعى تصرف در مال غير، بدون اذن وى است» را رد مىكند <ref>همان، ج1، ص247</ref>. | ||
#:همچنين مؤلف، بهعنوان نمونهاى ديگر از عملكرد مفسران در مباحث فقهى - تفسيرى، يك سلسله فتاواى فقهى را كه امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ديگران از آيات 3 تا 5 سوره بقره استنباط كردهاند، ذكر مىكند و با تكيه بر نگرش دقيق فقهى، به دليل آنكه آيات مذكور در مقام ستايش و توصيف مؤمنانند و نه در مقام تشريع، انواع استدلالات فقهى از اين قبيل را به آيات قرآنى، مردود مىشمرد <ref>همان، ج2، ص319</ref>. | #:همچنين مؤلف، بهعنوان نمونهاى ديگر از عملكرد مفسران در مباحث فقهى - تفسيرى، يك سلسله فتاواى فقهى را كه امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ديگران از آيات 3 تا 5 سوره بقره استنباط كردهاند، ذكر مىكند و با تكيه بر نگرش دقيق فقهى، به دليل آنكه آيات مذكور در مقام ستايش و توصيف مؤمنانند و نه در مقام تشريع، انواع استدلالات فقهى از اين قبيل را به آيات قرآنى، مردود مىشمرد <ref>همان، ج2، ص319</ref>. | ||
#:وى مباحث كلامى مهمى مربوط به قرآن را مانند تحدى قرآن و وجوه [[اعجاز قرآن]]، با ابتكار زيادى تحقيق مىكند. به نظر ايشان، آوردن آياتى مثل قرآن از محالات نيست، بلكه از ممكناتى است كه فقط قرآن قادر به انجام آن است و تكرار آيات مشابه براى نقل يك حادثه در قرآن، شاهد اين مدعاست. وى معتقد است كه [[اعجاز قرآن]] را بايد با توجه به پيامبرى رسولالله (ص) و خاتميت او تبيين كرد و همه اين امور مستند به كمال ذات رسولالله (ص) است و منشأ حقيقى دارد. خاتميت همانا اخبار به نيامدن پيامبر است، نه آنكه محال باشد <ref>همان، ج4، ص53-69</ref>. | #:وى مباحث كلامى مهمى مربوط به قرآن را مانند تحدى قرآن و وجوه [[اعجاز قرآن]]، با ابتكار زيادى تحقيق مىكند. به نظر ايشان، آوردن آياتى مثل قرآن از محالات نيست، بلكه از ممكناتى است كه فقط قرآن قادر به انجام آن است و تكرار آيات مشابه براى نقل يك حادثه در قرآن، شاهد اين مدعاست. وى معتقد است كه [[اعجاز قرآن]] را بايد با توجه به پيامبرى رسولالله(ص) و خاتميت او تبيين كرد و همه اين امور مستند به كمال ذات رسولالله(ص) است و منشأ حقيقى دارد. خاتميت همانا اخبار به نيامدن پيامبر است، نه آنكه محال باشد <ref>همان، ج4، ص53-69</ref>. | ||
#:وى به احاديثى كه در شرح آيات قرآن كريم مربوط مىشود، اشاره كرده، بعضى از آنها را توضيح مىدهد و در اين باب از [[تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)]]، تفسير قمى، عياشى و در المنثور و ديگر منابع روايى خاصه و عامه نقل مىنمايد و معتقدند بخشى از روايات، مرسله و ضعيفند و بخش عمدهاى نيز در صدد بيان مصداقى از معانى آيه هستند. | #:وى به احاديثى كه در شرح آيات قرآن كريم مربوط مىشود، اشاره كرده، بعضى از آنها را توضيح مىدهد و در اين باب از [[تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)]]، تفسير قمى، عياشى و در المنثور و ديگر منابع روايى خاصه و عامه نقل مىنمايد و معتقدند بخشى از روايات، مرسله و ضعيفند و بخش عمدهاى نيز در صدد بيان مصداقى از معانى آيه هستند. | ||
#:ب)- استفاده از علوم گوناگون در تفسير: نويسنده با استفاده از قواعدى كه در علوم گوناگون به اثبات رسيده است، به آيات قرآنى پرداخته و آنها را تفسير مىكند. با استفاده از لغت و صرف به شرح كلمات و با كمك قواعد نحو، معانى و بيان به شرح جملات و با استفاده از علم كلام، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حروف و اعداد به بيان مقاصد قرآن مىپردازد. تفسير قرآن كه كشف مقاصد آن با كمك دانش بشرى است، از مرسومترين روشهاى تفسير است و نويسنده با جامعيت علمى خويش و مراجعه به كتب علمى و تفسيرى مختلف به اين مهم پرداخته است. در اين قسمت، تسلط نويسنده بر علوم گوناگون و توان وى در ايجاد ارتباط ميان آيات و علوم بهخوبى مشهود است. وى در انتهاى تفسير هر آيه بار ديگر بهطور خلاصه، تفسير آيه را با استفاده از مشربهاى گوناگون تكرار مىكند. | #:ب)- استفاده از علوم گوناگون در تفسير: نويسنده با استفاده از قواعدى كه در علوم گوناگون به اثبات رسيده است، به آيات قرآنى پرداخته و آنها را تفسير مىكند. با استفاده از لغت و صرف به شرح كلمات و با كمك قواعد نحو، معانى و بيان به شرح جملات و با استفاده از علم كلام، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حروف و اعداد به بيان مقاصد قرآن مىپردازد. تفسير قرآن كه كشف مقاصد آن با كمك دانش بشرى است، از مرسومترين روشهاى تفسير است و نويسنده با جامعيت علمى خويش و مراجعه به كتب علمى و تفسيرى مختلف به اين مهم پرداخته است. در اين قسمت، تسلط نويسنده بر علوم گوناگون و توان وى در ايجاد ارتباط ميان آيات و علوم بهخوبى مشهود است. وى در انتهاى تفسير هر آيه بار ديگر بهطور خلاصه، تفسير آيه را با استفاده از مشربهاى گوناگون تكرار مىكند. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
در اين راستا مصنف برخى مصطلحات قرآنى را مطرح و معنا و تفسير مىنمايد، مانند «قلب» <ref>همان، ج2، ص397</ref>، ''' «لا يشعرون» ''' <ref>همان، ج3، ص116</ref>، ''' «إن كنتم صادقين» ''' <ref>همان، ج4، ص362</ref>. | در اين راستا مصنف برخى مصطلحات قرآنى را مطرح و معنا و تفسير مىنمايد، مانند «قلب» <ref>همان، ج2، ص397</ref>، ''' «لا يشعرون» ''' <ref>همان، ج3، ص116</ref>، ''' «إن كنتم صادقين» ''' <ref>همان، ج4، ص362</ref>. | ||
همچنين ايشان در مقام بررسى كاربرد كلمات و تعيين حوزههاى معنايى واژگان زبان قرآن، دقت نظرهايى اعمال مىكند كه مبناى همه آنها حاكم ساختن كاربرد قرآنى و حكم قرار دادن آن و زدودن تاريكىها و غفلت و ترديدها از كاربرد آن واژگان در زبان و ادبيات عربى، در پرتو ساز و كار كلام خداست؛ براى نمونه ذيل آيه 35 سوره بقره <ref>همان، ص397-401</ref>، ده نمونه ياد شده است. | همچنين ايشان در مقام بررسى كاربرد كلمات و تعيين حوزههاى معنايى واژگان زبان قرآن، دقت نظرهايى اعمال مىكند كه مبناى همه آنها حاكم ساختن كاربرد قرآنى و حكم قرار دادن آن و زدودن تاريكىها و غفلت و ترديدها از كاربرد آن واژگان در زبان و ادبيات عربى، در پرتو ساز و كار كلام خداست؛ براى نمونه ذيل آيه 35 سوره بقره <ref>همان، ص397-401</ref>، ده نمونه ياد شده است. | ||
د)- اخلاق و موعظه (جنبه عملى تفسير): نويسنده در راستاى هدف والاى تفسير كه رسيدن به مقصود قرآن است، رسالت قرآن را كه همانا هدايت انسانهاست، از ياد نبرده و در ذيل همه آيات به موعظه و نصيحت متناسب با آن پرداخته است. ايشان معتقدند مفسر نيز مانند پيامبر (ص) بايد به انذار و تبشير مردمان بپردازد؛ انذار از اينكه مبادا به سير و سياحت در مفاهيم و تركيبات و خصوصيات كلام بسنده كنند و تشويق و ترغيب، نسبت به سفرى سالكانه و خالصانه در حقيقت و روح كتاب خدا و دقايق و شئون كلام الهى. تنها به اين وسيله است كه مفسران مىتوانند بندگان خدا را به منظور و مقصود از فرود آمدن كتاب كريم از جانب خداوند رحمان و رحيم، نائل سازند <ref>همان، ج2، ص22</ref>. | د)- اخلاق و موعظه (جنبه عملى تفسير): نويسنده در راستاى هدف والاى تفسير كه رسيدن به مقصود قرآن است، رسالت قرآن را كه همانا هدايت انسانهاست، از ياد نبرده و در ذيل همه آيات به موعظه و نصيحت متناسب با آن پرداخته است. ايشان معتقدند مفسر نيز مانند پيامبر(ص) بايد به انذار و تبشير مردمان بپردازد؛ انذار از اينكه مبادا به سير و سياحت در مفاهيم و تركيبات و خصوصيات كلام بسنده كنند و تشويق و ترغيب، نسبت به سفرى سالكانه و خالصانه در حقيقت و روح كتاب خدا و دقايق و شئون كلام الهى. تنها به اين وسيله است كه مفسران مىتوانند بندگان خدا را به منظور و مقصود از فرود آمدن كتاب كريم از جانب خداوند رحمان و رحيم، نائل سازند <ref>همان، ج2، ص22</ref>. | ||
#ايشان در سراسر تفسير خويش، بنا را بر اجتهاد مطلق نهاده است؛ به همين جهت، هر گاه مطلبى خلاف تحقيق، شهرت يافته باشد، متعرض آن مىگردد و با دلائل قطعى، مطلب را روشن مىسازد؛ چنانكه در تفاسير خاصه و عامه يكى بودن معناى «شكر» با «حمد»، مشهور شده است، اما ايشان، اين مطلب را «غريب» عنوان مىدهد و به بررسى آن از زواياى مختلف، مىپردازد <ref>همان، ج1، ص216</ref>. | #ايشان در سراسر تفسير خويش، بنا را بر اجتهاد مطلق نهاده است؛ به همين جهت، هر گاه مطلبى خلاف تحقيق، شهرت يافته باشد، متعرض آن مىگردد و با دلائل قطعى، مطلب را روشن مىسازد؛ چنانكه در تفاسير خاصه و عامه يكى بودن معناى «شكر» با «حمد»، مشهور شده است، اما ايشان، اين مطلب را «غريب» عنوان مىدهد و به بررسى آن از زواياى مختلف، مىپردازد <ref>همان، ج1، ص216</ref>. | ||
#ايشان هيچگونه تضييق و ايجاد محدوديت را در دايره معانى الفاظ قرآنى روا نمىدارد و هيچگونه توجيهى را مجوز محدود كردن معانى عبارات و تعبيرات قرآنى نمىداند <ref>همان، ج2، ص447-448</ref>. بر اين مبنا مصنف خطابهاى قرآنى را عام مىداند؛ بهطور نمونه، خطابهاى ''' «يا بني اسرائيل» ''' را خطاب به همگان مىداند و رهنمودهاى هدايتى اين آيات را متوجه همگى جوامع بشرى مىداند <ref>همان، ج4، ص487-488</ref>. | #ايشان هيچگونه تضييق و ايجاد محدوديت را در دايره معانى الفاظ قرآنى روا نمىدارد و هيچگونه توجيهى را مجوز محدود كردن معانى عبارات و تعبيرات قرآنى نمىداند <ref>همان، ج2، ص447-448</ref>. بر اين مبنا مصنف خطابهاى قرآنى را عام مىداند؛ بهطور نمونه، خطابهاى ''' «يا بني اسرائيل» ''' را خطاب به همگان مىداند و رهنمودهاى هدايتى اين آيات را متوجه همگى جوامع بشرى مىداند <ref>همان، ج4، ص487-488</ref>. |
ویرایش