۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در مدتى كه در مكه بود، از فرصت به دست آمده، براى تبليغ اعتقادات و عقايد و افكارش بهره برد. با "ايوب سختيانى" فقيه بصره، سخت رقيب بود. بعد از اينكه بنىاميه بركنار شدند و بنىعباس روى كار آمد، ابوحنيفه دوباره به كوفه برگشت؛ ولى با حيلههاى لفظى خود با خليفه عباسى سفاح بيعت نكرد. كم كم مخالفتش با دستگاه عباسيان ظاهر شد و اين زمانى بود كه به علت تمايل به "زيديه" و هوادارى قيام ابراهيم بن عبدالله محض، نامهاى به ابراهيم نوشت و از او خواست به كوفه بيايد تا از كمك و يارى او بهرهمند شود و مردم را نيز به كمك ابراهيم تشويق مىكرد. ولى با سركوبى نهضت ابراهيم از طرف منصور خليفه عباسى، ابوحنيفه كنار رفت و به خاطر نفوذش، از خشونت منصور، در امان ماند. در سالهاى آخر عمر، منصب قضاوت از طرف منصور به او پيشنهاد شد؛ ولى او رد كرد و حاضر نشد، در هيچ قسمت از كارهاى حكومتى خليفه عباسى، دخالت كند. ظاهرا به دليل اين سرسختىهائى كه او نشان داد، و رأيى كه برخلاف دستگاه عباسى در نقض عهدنامه موصليان و سابقه هوادارى او در تفكرات سياسى و ارادتش به محمد و ابراهيم، فرزندان عبدالله محض، منصور دوانيقى، او را به بغداد فرا خواند و به زندان انداخت و بر اثر زهر در زندان در سال 150ق، در زندان در گذشت و در نزديكى پل كاظمين فعلى، به خاك سپرده شد. محلهاى كه مقبره اوست، امروزه آنجا را «حى الاعظميه» مىگويند. | در مدتى كه در مكه بود، از فرصت به دست آمده، براى تبليغ اعتقادات و عقايد و افكارش بهره برد. با "ايوب سختيانى" فقيه بصره، سخت رقيب بود. بعد از اينكه بنىاميه بركنار شدند و بنىعباس روى كار آمد، ابوحنيفه دوباره به كوفه برگشت؛ ولى با حيلههاى لفظى خود با خليفه عباسى سفاح بيعت نكرد. كم كم مخالفتش با دستگاه عباسيان ظاهر شد و اين زمانى بود كه به علت تمايل به "زيديه" و هوادارى قيام ابراهيم بن عبدالله محض، نامهاى به ابراهيم نوشت و از او خواست به كوفه بيايد تا از كمك و يارى او بهرهمند شود و مردم را نيز به كمك ابراهيم تشويق مىكرد. ولى با سركوبى نهضت ابراهيم از طرف منصور خليفه عباسى، ابوحنيفه كنار رفت و به خاطر نفوذش، از خشونت منصور، در امان ماند. در سالهاى آخر عمر، منصب قضاوت از طرف منصور به او پيشنهاد شد؛ ولى او رد كرد و حاضر نشد، در هيچ قسمت از كارهاى حكومتى خليفه عباسى، دخالت كند. ظاهرا به دليل اين سرسختىهائى كه او نشان داد، و رأيى كه برخلاف دستگاه عباسى در نقض عهدنامه موصليان و سابقه هوادارى او در تفكرات سياسى و ارادتش به محمد و ابراهيم، فرزندان عبدالله محض، منصور دوانيقى، او را به بغداد فرا خواند و به زندان انداخت و بر اثر زهر در زندان در سال 150ق، در زندان در گذشت و در نزديكى پل كاظمين فعلى، به خاك سپرده شد. محلهاى كه مقبره اوست، امروزه آنجا را «حى الاعظميه» مىگويند. | ||
ابوحنيفه به اهل بيت عصمت و طهارت و مخصوصا به حضرت امير (ع) ارادت داشت و مخالفان آن حضرت را ضد حق مىدانست. امام باقر (ع) از جمله مشايخ و اساتيد او بود و شرح ملاقات او با آن حضرت در مدينه در كتب تاريخى هست كه چگونه در جواب ايشان در اعتراض به روش قياس در كمال ادب زانو مىزند و خود را از تهمت قياس فاسد، دور مىكند. البته حضرت [[امام صادق]] عليه السلام با روش قياس او مخالف بودند؛ ولى اين مخالفت، بىشك صرفا جنبه علمى و بحثى داشته و با احترامى كه ابوحنيفه نسبت به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] داشته و ارادت او كه در كتب حنفى ذكر شده، بعيد به نظر مىآيد كه حضرت صادق با او رفتار تندى داشته بوده باشد. ابوحنيفه گفته: كسى را فقيهتر از [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] نديدهام. | ابوحنيفه به اهل بيت عصمت و طهارت و مخصوصا به حضرت امير(ع) ارادت داشت و مخالفان آن حضرت را ضد حق مىدانست. امام باقر(ع) از جمله مشايخ و اساتيد او بود و شرح ملاقات او با آن حضرت در مدينه در كتب تاريخى هست كه چگونه در جواب ايشان در اعتراض به روش قياس در كمال ادب زانو مىزند و خود را از تهمت قياس فاسد، دور مىكند. البته حضرت [[امام صادق]] عليه السلام با روش قياس او مخالف بودند؛ ولى اين مخالفت، بىشك صرفا جنبه علمى و بحثى داشته و با احترامى كه ابوحنيفه نسبت به [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] داشته و ارادت او كه در كتب حنفى ذكر شده، بعيد به نظر مىآيد كه حضرت صادق با او رفتار تندى داشته بوده باشد. ابوحنيفه گفته: كسى را فقيهتر از [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] نديدهام. | ||
با نگاهى تحليلى به مجموع آنچه به عنوان عقايد ابوحنيفه مطرح است، به نظر مىرسد كه وى از گروههاى افراطى اجتناب داشته و به دنبال پيشگيرى از گسيختگىهاى اجتماعى دينى بوده است. او در عين اينكه بر ارزش عمل صالح در زندگى فردى و ارزش عدالت در زندگى اجتماعى تأكيد دارد، برخلاف خوارج دو راه متمايز را در اين مورد پيشنهاد مىكند: در زندگى فردى عمل را با همه ارزش آن، جدا از حقيقتى به نام ايمان مىشمرد و بدون اينكه به مسلمان عاصى وعده بهشت داده باشد، او را مؤمن و برادر دينى ديگر افراد جامعه مىشمرد و بدين ترتيب ولايت را جايگزين برائت خوارج مىسازد. با اين ديدگاه، مىتوان گفت كه نظريه ارجاع ابوحنيفه، مىتوانست در آن روزگار پرآشوبى كه با ضعف خلافت مركزى و ظهور حركتهاى مختلف نظامى با انگيزههاى گوناگون مذهبى و سياسى همراه بود، بدون آنكه مسلمانان را در بعد فردى بر عصيان جرى سازد، در بعد اجتماعى آنان را گرد محور «برادرى ايمانى» و «ولايت» گرد هم آورد. | با نگاهى تحليلى به مجموع آنچه به عنوان عقايد ابوحنيفه مطرح است، به نظر مىرسد كه وى از گروههاى افراطى اجتناب داشته و به دنبال پيشگيرى از گسيختگىهاى اجتماعى دينى بوده است. او در عين اينكه بر ارزش عمل صالح در زندگى فردى و ارزش عدالت در زندگى اجتماعى تأكيد دارد، برخلاف خوارج دو راه متمايز را در اين مورد پيشنهاد مىكند: در زندگى فردى عمل را با همه ارزش آن، جدا از حقيقتى به نام ايمان مىشمرد و بدون اينكه به مسلمان عاصى وعده بهشت داده باشد، او را مؤمن و برادر دينى ديگر افراد جامعه مىشمرد و بدين ترتيب ولايت را جايگزين برائت خوارج مىسازد. با اين ديدگاه، مىتوان گفت كه نظريه ارجاع ابوحنيفه، مىتوانست در آن روزگار پرآشوبى كه با ضعف خلافت مركزى و ظهور حركتهاى مختلف نظامى با انگيزههاى گوناگون مذهبى و سياسى همراه بود، بدون آنكه مسلمانان را در بعد فردى بر عصيان جرى سازد، در بعد اجتماعى آنان را گرد محور «برادرى ايمانى» و «ولايت» گرد هم آورد. |
ویرایش