۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نجم الدين كبرى' به 'نجم الدين كبرى ') |
جز (جایگزینی متن - 'عطار' به 'عطار ') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
به گفت افلاكى، خوارزمشاه از او درخواست كرد كه به نوعى از شهر خارج شود كه مردم آگاه نشوند. بنابر قراين و شواهدى مهمتر، مهاجرت وى در حدود سال 616 تا 617ق و اندكى پيش از حمله مغول به خراسان بوده است. با اين حال، به نظر مىرسد كه حسدورزى علما و آزار و دشمنى آنان نيز در مهاجرت او بىتأثير نبوده و در عينحال، رنجشهايى هم از سلطان و عمال او داشته است و شايد از همين روى بود كه وى در سالهاى پيش از ترك خراسان، غالباً از بلخ خارج مىشده و در شهرهاى ديگر آن نواحى چون وَخش، ترمذ و سمرقند اقامتهاى كوتاهى داشته است. | به گفت افلاكى، خوارزمشاه از او درخواست كرد كه به نوعى از شهر خارج شود كه مردم آگاه نشوند. بنابر قراين و شواهدى مهمتر، مهاجرت وى در حدود سال 616 تا 617ق و اندكى پيش از حمله مغول به خراسان بوده است. با اين حال، به نظر مىرسد كه حسدورزى علما و آزار و دشمنى آنان نيز در مهاجرت او بىتأثير نبوده و در عينحال، رنجشهايى هم از سلطان و عمال او داشته است و شايد از همين روى بود كه وى در سالهاى پيش از ترك خراسان، غالباً از بلخ خارج مىشده و در شهرهاى ديگر آن نواحى چون وَخش، ترمذ و سمرقند اقامتهاى كوتاهى داشته است. | ||
او در آغاز سفر، در نيشابور با شيخ فريدالدين عطار ديدار كرد و شيخ عطار نسخهاى از اسرارنامه را به فرزندش، جلالالدين محمد كه در آن هنگام نوجوان بود، اهدا كرد. بهاء ولد و همراهانش از نيشابور رهسپار بغداد شدند و چون به آنجا رسيدند، شيخ شهابالدين ابوحفص عمر سهروردى (539-632ق1144/-1235م)، مؤلف «عوارف المعارف» به ديدار وى شتافت و از او استقبال كرد. | او در آغاز سفر، در نيشابور با شيخ فريدالدين [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] ديدار كرد و شيخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] نسخهاى از اسرارنامه را به فرزندش، جلالالدين محمد كه در آن هنگام نوجوان بود، اهدا كرد. بهاء ولد و همراهانش از نيشابور رهسپار بغداد شدند و چون به آنجا رسيدند، شيخ شهابالدين ابوحفص عمر سهروردى (539-632ق1144/-1235م)، مؤلف «عوارف المعارف» به ديدار وى شتافت و از او استقبال كرد. | ||
سرانجام وى در 626ق، به دعوت سلطان علاءالدين به شهر قونيه رفت و سلطان خود از مريدان او شد و دو سال پس از ورود به اين شهر در 85 سالگى وفات يافت. | سرانجام وى در 626ق، به دعوت سلطان علاءالدين به شهر قونيه رفت و سلطان خود از مريدان او شد و دو سال پس از ورود به اين شهر در 85 سالگى وفات يافت. |
ویرایش