۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '(مقدمهنويس)' به '(مقدمهنويس)') |
جز (جایگزینی متن - 'عطار' به 'عطار ') |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
در صدر نامهها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنانكه از او انتظار مىرود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمىماند. | در صدر نامهها، هر چند موازين ترسّل در ذكر عناوين و القاب مخاطبان متناسب با شأن و موقع و مقام آنان رعايت شده است، مولانا، چنانكه از او انتظار مىرود در چارچوب قوالب معهود و مرسوم محصور نمىماند. | ||
از مقدمه نامهها كه بگذريم، زبان نامهها، دست كم از حيث لحن، به زبان تخاطب نزديك مىشود و ضرب و آهنگ زندهتر و پرتحركتر كسب مىكند. مكتوبات مولانا اثر ادبى تمام عيارى است و فوايد زبانى و بلاغى بسيارى در بر دارد. در نامهها، جاى جاى، به آيات و احاديث استشهاد شده و شعر و مَثل، چاشنى كلام گرديده است. اشعار، هم از خود مولاناست و هم از مردان طريقتى او چون سنايى و عطار يا شاعران مورد علاقه او. گاهى قوّت بيان مولانا اعجابانگيز مىشود؛ آن زمانى كه قبولاندن كارى مهم و متعذّر، مطرح يا اوج عواطف و هيجانات او مقتضى آن باشد؛ مثلاً هنگام دلجويى و دلدارى، سخن او چنان با عطوفت پدرانه عجين مىشود كه هر آشفتهدل آزردهجانى را آرام و قرار مىبخشد. شاهد بارز آن، نامه پنجاه و ششم است كه به فاطمه خاتون نوشته و در آن عبارات سرشار از مهر و دلگرم كننده و اطمينانبخش را گنجانده است. مخاطبان مولانا براى احاله تقاضاى مراجعان، بيشتر، اميران و اركان دولت سلاجقه روم و دولتمردانى هستند كه مريدان پر و پا قرص اويند، مانند معين الدين پروانه، داماد غياث الدين كىخسرو دوم كه در مجالس سماع مولانا حاضر مىشد و پيوسته به زيارت او مىرفت. عز الدين كىكاووس دوم، جانشين غياث الدين كىخسرو، تاج الدين معتزّ، قاضى القضات جلال الدين خوارزمشاه كه مولانا وى را، «فخر خراسان و عراق» خوانده است. جلال الدين قره طايى كه در زمان عز الدين كىكاووس دوم به نيابت سلطنت رسيد و مولانا حرمت بسيار بر او مىنهاد و پس از مرگش به زيارت تربت او رفت. امير جلال الدين مستوفى كه در زمان غياث الدين كىخسرو مقام استيفا يافت و از جانب مغولان به نيابت سلطنت برگزيده شد و به زيارت مولانا رفت. مجد الدين اتابك، داماد معين الدين پروانه كه در زمان حكومت ركن الدين قلج ارسلان چهارم مقام استيفا داشت. امين الدين ميكائيل كه در زمان سلطنت عز الدين كىكاوس دوم و سپس غياث الدين كىخسرو سوم نيابت سلطنت داشت و همسر او مولانا را به مجالس زنانه فرامىخواند و مولانا با جمع نسوان به گفتوگو مىنشست و اين خاتون مولانا را گلباران مىكرد. | از مقدمه نامهها كه بگذريم، زبان نامهها، دست كم از حيث لحن، به زبان تخاطب نزديك مىشود و ضرب و آهنگ زندهتر و پرتحركتر كسب مىكند. مكتوبات مولانا اثر ادبى تمام عيارى است و فوايد زبانى و بلاغى بسيارى در بر دارد. در نامهها، جاى جاى، به آيات و احاديث استشهاد شده و شعر و مَثل، چاشنى كلام گرديده است. اشعار، هم از خود مولاناست و هم از مردان طريقتى او چون سنايى و [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] يا شاعران مورد علاقه او. گاهى قوّت بيان مولانا اعجابانگيز مىشود؛ آن زمانى كه قبولاندن كارى مهم و متعذّر، مطرح يا اوج عواطف و هيجانات او مقتضى آن باشد؛ مثلاً هنگام دلجويى و دلدارى، سخن او چنان با عطوفت پدرانه عجين مىشود كه هر آشفتهدل آزردهجانى را آرام و قرار مىبخشد. شاهد بارز آن، نامه پنجاه و ششم است كه به فاطمه خاتون نوشته و در آن عبارات سرشار از مهر و دلگرم كننده و اطمينانبخش را گنجانده است. مخاطبان مولانا براى احاله تقاضاى مراجعان، بيشتر، اميران و اركان دولت سلاجقه روم و دولتمردانى هستند كه مريدان پر و پا قرص اويند، مانند معين الدين پروانه، داماد غياث الدين كىخسرو دوم كه در مجالس سماع مولانا حاضر مىشد و پيوسته به زيارت او مىرفت. عز الدين كىكاووس دوم، جانشين غياث الدين كىخسرو، تاج الدين معتزّ، قاضى القضات جلال الدين خوارزمشاه كه مولانا وى را، «فخر خراسان و عراق» خوانده است. جلال الدين قره طايى كه در زمان عز الدين كىكاووس دوم به نيابت سلطنت رسيد و مولانا حرمت بسيار بر او مىنهاد و پس از مرگش به زيارت تربت او رفت. امير جلال الدين مستوفى كه در زمان غياث الدين كىخسرو مقام استيفا يافت و از جانب مغولان به نيابت سلطنت برگزيده شد و به زيارت مولانا رفت. مجد الدين اتابك، داماد معين الدين پروانه كه در زمان حكومت ركن الدين قلج ارسلان چهارم مقام استيفا داشت. امين الدين ميكائيل كه در زمان سلطنت عز الدين كىكاوس دوم و سپس غياث الدين كىخسرو سوم نيابت سلطنت داشت و همسر او مولانا را به مجالس زنانه فرامىخواند و مولانا با جمع نسوان به گفتوگو مىنشست و اين خاتون مولانا را گلباران مىكرد. | ||
قابل توجه اينكه مكتوبات، از لحاظ ادبيات و زبانشناسى نيز حائز اهميت است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: | قابل توجه اينكه مكتوبات، از لحاظ ادبيات و زبانشناسى نيز حائز اهميت است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: |
ویرایش