پرش به محتوا

سلمی، محمد بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')و' به ') و'
جز (جایگزینی متن - ')ا' به ') ا')
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و')
خط ۴۱: خط ۴۱:




سلمى براى كسب حديث و تصوف سفرهاى بسيارى كرد، و به عراق، رى، همدان، مرو، حجاز، و شهرهاى ديگر جهان اسلامى رفت، و سرانجام در نيشابور رحل اقامت افكند.از شيوخ او ابوالحسن دار قطنى در حديث و تفسير، و ابونصر سرّاج طوسى صاحب اللمع، و ابوالقاسم نصر آبادى(وفات،372 ه‍.ق.)و ابوعمرو اسمعيل بن نجيد، در تصوّف نامبردارند،جز اين‌ها نيز از (28)عالم و صوفى ديگر نيز كسب علم و معرفت كرده است.  
سلمى براى كسب حديث و تصوف سفرهاى بسيارى كرد، و به عراق، رى، همدان، مرو، حجاز، و شهرهاى ديگر جهان اسلامى رفت، و سرانجام در نيشابور رحل اقامت افكند.از شيوخ او ابوالحسن دار قطنى در حديث و تفسير، و ابونصر سرّاج طوسى صاحب اللمع، و ابوالقاسم نصر آبادى(وفات،372 ه‍.ق.) و ابوعمرو اسمعيل بن نجيد، در تصوّف نامبردارند،جز اين‌ها نيز از (28)عالم و صوفى ديگر نيز كسب علم و معرفت كرده است.  


سلمى از دودمانى مشهور و متمكّن در نيشابور بوده است و گفته‌اند«او را كتب خانه‌يى بزرگ بوده كه در آنجا كتابهاى زياد و نادرى جمع كرده بوده كه برخى از آنها كمياب بوده، و دانشمندان نيشابور و شيوخ آن شهر از نفايس كتب آن عاريه مى‌گرفتند.»
سلمى از دودمانى مشهور و متمكّن در نيشابور بوده است و گفته‌اند«او را كتب خانه‌يى بزرگ بوده كه در آنجا كتابهاى زياد و نادرى جمع كرده بوده كه برخى از آنها كمياب بوده، و دانشمندان نيشابور و شيوخ آن شهر از نفايس كتب آن عاريه مى‌گرفتند.»
خط ۶۶: خط ۶۶:
اما از اهل ظاهر كه بگذريم، بسيارى از عالمان دين و بويژه عارفان و صوفيان، آن را پسنديده، و براى مطالب آن محمل تراشيده‌اند.مثلا سبكى گفته است «ابوعبدالرحمن به ذكر تأويلات صوفيّه بسنده كرده.و قرآن حامل وجوه بسيار است، و سلمى راوى بوده، و نقل كنندۀ كفر، كافر نباشد». و نيز بر خلاف اين مخالفت‌ها، اين تفسير در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده،چنانكه ابوحامد اسفراينى آن را استماع كرده است.و امير نصر بن سبكتگين آن را پسنديده، و ابونعيم اصفهانى و ابوعبداللّه حاكم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسيار ستوده‌اند، و حتّى حاكم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمين هيچ ولىّ وجود ندارد.»
اما از اهل ظاهر كه بگذريم، بسيارى از عالمان دين و بويژه عارفان و صوفيان، آن را پسنديده، و براى مطالب آن محمل تراشيده‌اند.مثلا سبكى گفته است «ابوعبدالرحمن به ذكر تأويلات صوفيّه بسنده كرده.و قرآن حامل وجوه بسيار است، و سلمى راوى بوده، و نقل كنندۀ كفر، كافر نباشد». و نيز بر خلاف اين مخالفت‌ها، اين تفسير در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده،چنانكه ابوحامد اسفراينى آن را استماع كرده است.و امير نصر بن سبكتگين آن را پسنديده، و ابونعيم اصفهانى و ابوعبداللّه حاكم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسيار ستوده‌اند، و حتّى حاكم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمين هيچ ولىّ وجود ندارد.»


يكى ديگر از آثار مهم او طبقات الصوفيّه است.در اين راه سلمى نخستين مؤلف نبود چه پيش از او مثلا ابوسعيد ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.)كتاب طبقات النّساك، و ابوبكر محمد بن داوود نيشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شيوخ سلمى اخبار الصوفية و الزهاد را تأليف كرده بودند.اما از زمانى كه سلمى كتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسيارى از مؤرّخان و ترجمه نويسان قرار گرفته است.مثلا ابونعيم اصفهانى(-حليه، 42/10)و خطيب در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذكرة الاولياء(هر چند نامى از سلمى نبرده)و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از كتاب سلمى استفاده كرده‌اند و غالبا به تصريح يا تلويح از او نام برده‌اند.
يكى ديگر از آثار مهم او طبقات الصوفيّه است.در اين راه سلمى نخستين مؤلف نبود چه پيش از او مثلا ابوسعيد ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.)كتاب طبقات النّساك، و ابوبكر محمد بن داوود نيشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شيوخ سلمى اخبار الصوفية و الزهاد را تأليف كرده بودند.اما از زمانى كه سلمى كتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسيارى از مؤرّخان و ترجمه نويسان قرار گرفته است.مثلا ابونعيم اصفهانى(-حليه، 42/10) و خطيب در [[تاریخ بغداد|تاريخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذكرة الاولياء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از كتاب سلمى استفاده كرده‌اند و غالبا به تصريح يا تلويح از او نام برده‌اند.


مؤلّف در اين كتاب، از صوفيّه پنج طبقه، و از هر طبقه بيست تن از بزرگان اين جماعت را ياد مى‌كند و از هر يك بيست حكايت-يا بيشتر و كمتر-روايت مى‌كند.با اين شرط كه آن حكايات را در آثار ديگر خود ياد نكرده باشد.و اين نكته را هم در مقدّمه و هم در مؤخّرۀ كتاب خود قيد كرده است.
مؤلّف در اين كتاب، از صوفيّه پنج طبقه، و از هر طبقه بيست تن از بزرگان اين جماعت را ياد مى‌كند و از هر يك بيست حكايت-يا بيشتر و كمتر-روايت مى‌كند.با اين شرط كه آن حكايات را در آثار ديگر خود ياد نكرده باشد.و اين نكته را هم در مقدّمه و هم در مؤخّرۀ كتاب خود قيد كرده است.
خط ۷۵: خط ۷۵:




[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](وفات،638 ه‍.ق.)در باب(161) از كتاب فتوحات مكيّه مى‌گويد كه: «دچار وحشت و حيرتى شده بودم(در ماه محرّم سال 591 ه‍.ق.)و به خانۀ شخصى كه ميان من و او مؤانست بود فرود آمده بودم، و طالب فرج بودم، ناگهان سايۀ شخصى ظاهر شد من از جاى برجستم، سايۀ آن شخص با من معانقه كرد!چون نيكو نگريستم شيخ ابوعبدالرحمن سلمى بود كه روح وى در صورت جسدانى متمثل شده بود.مرا گفت: اين حالت تو، حالت قبض است، و من نيز در اين مقام از دنيا به عقبى رفته‌ام،قدر اين مقام بدان و خرسند باش كه با خضر(ع)در اين مقام شريكى.گفتم:نام اين مقام نمى‌دانم.گفت:نام اين مقام قرب است در آن پايدار باش!»
[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](وفات،638 ه‍.ق.)در باب(161) از كتاب فتوحات مكيّه مى‌گويد كه: «دچار وحشت و حيرتى شده بودم(در ماه محرّم سال 591 ه‍.ق.) و به خانۀ شخصى كه ميان من و او مؤانست بود فرود آمده بودم، و طالب فرج بودم، ناگهان سايۀ شخصى ظاهر شد من از جاى برجستم، سايۀ آن شخص با من معانقه كرد!چون نيكو نگريستم شيخ ابوعبدالرحمن سلمى بود كه روح وى در صورت جسدانى متمثل شده بود.مرا گفت: اين حالت تو، حالت قبض است، و من نيز در اين مقام از دنيا به عقبى رفته‌ام،قدر اين مقام بدان و خرسند باش كه با خضر(ع)در اين مقام شريكى.گفتم:نام اين مقام نمى‌دانم.گفت:نام اين مقام قرب است در آن پايدار باش!»


==عارفانه‌ها==
==عارفانه‌ها==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش