پرش به محتوا

اللمع في الرد علی أهل الزيغ و البدع: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه ('
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (')
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (')
خط ۷۹: خط ۷۹:
اشعرى در فصلى زير عنوان «قدر» به اصل فاعليت خدا و طرح نظريه كسب پرداخته است. از ديدگاه او خالق و فاعل حقيقى هر چيز خداوند است. وى نظر برخى متكلمان را كه حكم فعل را از خلق جدا كرده‌اند و انسان را فاعل حقيقى عمل خود شمرده‌اند، مردود دانسته است. بر پايه رأى او در باب حدوث، خالق و فاعل هر چيز كسى است كه آن را با همه ويژگى‌هايش و منطبق بر خواست خويش به وجود بياورد، حال آنكه افعال مردمان با قصد و تصورى كه خود از آن‌ها دارند، مطابق نيست، مثلاً كافر فعل خود را نيك و حق مى‌پندارد، اما خالق كفر كسى است كه آن را زشت و باطل اراده كرده است، همچنانكه مؤمن نيز كار نيك خويش را، بر خلاف آنچه غالباً پيش مى‌آيد، خالى از دشوارى‌هاى عملى آن قصد مى‌كند.
اشعرى در فصلى زير عنوان «قدر» به اصل فاعليت خدا و طرح نظريه كسب پرداخته است. از ديدگاه او خالق و فاعل حقيقى هر چيز خداوند است. وى نظر برخى متكلمان را كه حكم فعل را از خلق جدا كرده‌اند و انسان را فاعل حقيقى عمل خود شمرده‌اند، مردود دانسته است. بر پايه رأى او در باب حدوث، خالق و فاعل هر چيز كسى است كه آن را با همه ويژگى‌هايش و منطبق بر خواست خويش به وجود بياورد، حال آنكه افعال مردمان با قصد و تصورى كه خود از آن‌ها دارند، مطابق نيست، مثلاً كافر فعل خود را نيك و حق مى‌پندارد، اما خالق كفر كسى است كه آن را زشت و باطل اراده كرده است، همچنانكه مؤمن نيز كار نيك خويش را، بر خلاف آنچه غالباً پيش مى‌آيد، خالى از دشوارى‌هاى عملى آن قصد مى‌كند.


اشعرى از اينجا مفهومى از فعل انسانى را عنوان مى‌كند كه بر آن اساس، فعل آدميان در عين آنكه به خود آن‌ها نسبت داده مى‌شود و اختيار و تكليف ايشان را موجه مى‌سازد، آفريده خداست. اشعرى از اين مفهوم به(كسب) تعبير مى‌كند و آدمى را مكتسِب عمل خويش به شمار مى‌آورد، يعنى كسى كه عمل را از آنِ خويش مى‌سازد. كسب به تعريف اشعرى كارى است كه به واسطه قدرتى حادث صورت يابد. بدين گونه ملاك انتساب فعل به انسان چيزى بيش از اين نيست كه به همراه آن فعل، حالت اراده و قدرت انجام آن نيز در او وجود داشته باشد.
اشعرى از اينجا مفهومى از فعل انسانى را عنوان مى‌كند كه بر آن اساس، فعل آدميان در عين آنكه به خود آن‌ها نسبت داده مى‌شود و اختيار و تكليف ايشان را موجه مى‌سازد، آفريده خداست. اشعرى از اين مفهوم به (كسب) تعبير مى‌كند و آدمى را مكتسِب عمل خويش به شمار مى‌آورد، يعنى كسى كه عمل را از آنِ خويش مى‌سازد. كسب به تعريف اشعرى كارى است كه به واسطه قدرتى حادث صورت يابد. بدين گونه ملاك انتساب فعل به انسان چيزى بيش از اين نيست كه به همراه آن فعل، حالت اراده و قدرت انجام آن نيز در او وجود داشته باشد.


در كلام اشعرى بحث از استطاعت- يعنى حالتى كه انسان را بر انجام فعل قادر مى‌سازد - و چگونگى رابطه آن با فعل، در واقع تكميل كننده نظريه كسب است. از ديدگاه اشعرى مفهوم استطاعت با قدرت تفاوتى ندارد و بايد آن را معنى حادث يا عرضى به شمار آورد كه قائم به جوهر موجود زنده است. تعريف اشعرى ناظر به دو ويژگى است كه وى براى استطاعت قائل بوده است: نخست اينكه استطاعت چيزى غير از ذات فاعل است، به اين دليل كه انسان در همه احوال از استطاعت برخوردار نيست و اين حكم مى‌كند كه استطاعت، همانند حركت يا علم، صفتى متمايز از ذات آدمى باشد. دومين ويژگىِ استطاعت مقارن بودن آن با فعل است. اشعرى در استدلال بر اين مطلب به رأى خويش درباره ناپايدارى اعراض استناد مى‌كند و بر اين مبنا تصريح مى‌كند كه تقدم استطاعت بر فعل ممكن نيست. بنابراين استطاعت آنگاه به معنى حقيقى، استطاعت است كه به فعلى كه با آن پديد مى‌آيد، تعلق بگيرد و به بيان ديگر زمان و محل وجود آن بر زمان و محل صدور فعل منطبق باشد. از اين رو قدرت واحد به دو اراده يا دو عمل تعلق نمى‌تواند داشت. اشعرى از اينجا نتيجه مى‌گيرد كه نمى‌توان گفت، فاعلى در آنِ واحد به فعل و ضد آن قادر است، زيرا شرط قدرت حادث آن است كه وجود آن با وجود مقدور همراه باشد. موارد ديگرى كه متكلمان در معنى استطاعت آورده‌اند، مانند سلامت و قوت اندام‌ها، هيچ يك از ديد اشعرى رابطه ضرورى با مفهوم استطاعت ندارند.
در كلام اشعرى بحث از استطاعت- يعنى حالتى كه انسان را بر انجام فعل قادر مى‌سازد - و چگونگى رابطه آن با فعل، در واقع تكميل كننده نظريه كسب است. از ديدگاه اشعرى مفهوم استطاعت با قدرت تفاوتى ندارد و بايد آن را معنى حادث يا عرضى به شمار آورد كه قائم به جوهر موجود زنده است. تعريف اشعرى ناظر به دو ويژگى است كه وى براى استطاعت قائل بوده است: نخست اينكه استطاعت چيزى غير از ذات فاعل است، به اين دليل كه انسان در همه احوال از استطاعت برخوردار نيست و اين حكم مى‌كند كه استطاعت، همانند حركت يا علم، صفتى متمايز از ذات آدمى باشد. دومين ويژگىِ استطاعت مقارن بودن آن با فعل است. اشعرى در استدلال بر اين مطلب به رأى خويش درباره ناپايدارى اعراض استناد مى‌كند و بر اين مبنا تصريح مى‌كند كه تقدم استطاعت بر فعل ممكن نيست. بنابراين استطاعت آنگاه به معنى حقيقى، استطاعت است كه به فعلى كه با آن پديد مى‌آيد، تعلق بگيرد و به بيان ديگر زمان و محل وجود آن بر زمان و محل صدور فعل منطبق باشد. از اين رو قدرت واحد به دو اراده يا دو عمل تعلق نمى‌تواند داشت. اشعرى از اينجا نتيجه مى‌گيرد كه نمى‌توان گفت، فاعلى در آنِ واحد به فعل و ضد آن قادر است، زيرا شرط قدرت حادث آن است كه وجود آن با وجود مقدور همراه باشد. موارد ديگرى كه متكلمان در معنى استطاعت آورده‌اند، مانند سلامت و قوت اندام‌ها، هيچ يك از ديد اشعرى رابطه ضرورى با مفهوم استطاعت ندارند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش